سلام
من در دانشگاه حدود ۱ سالی هست که با یک دختر دوست هستم. البته دوست کاملا صمیمی و بدون احساس
حدود ۶ ماهی هست که من به این دختر خیلی علاقه مند شدم. و واقعا دوستش دارم اما در مورد این احساس به ایشون چیزی نگفتم.
ایشون خیلی خیلی با من راحت هست. مثلا میاد توی خصوصی من و بهم میگه که از فلان پسر خوشم میاد و نمیدونم چجوری بهش بگم!!!
یک ماه پیش این دختر خانم اومدن توی پیام ناشناس من و از من پرسیدند که آیا کسی توی زندگیم هست یا نه (از لحن پیامها و تکیه کلامهایی که استفاده میکرد همون موقع فهمیدم که این همان دختر خانم هست اما به روی خودم نیاوردم)
بهشون گفتم از یک دختری خوشم میاد ولی چون اون به یک شخص دیگه علاقه مند هست میخام فراموشش کنم. یعنی این دختر خانم از ۱ ماه پیش میدونسته که من ازش خوشم میاد
یک هفته پیش دوباره اومد به من پیام داد که من از فلانی خوشم میاد ولی میترسم جلو برم و کمکم کن ، بهش گفتم که
من ازت خوشم میومده و دوستت داشتم ولی این احساس رو تقریبا فراموش کردم و نمیخام دیگه خیلی با هم در ارتباط باشیم..
ایشون هم اول یکمی جا خورد و تعجب کرد. اما بعدش گفت:
چون خودت میگی این احساس رو فراموش کردی دیگه مهم نیست و میتونیم با هم دوست باشیم
خلاصه با وجود اینکه ۱ هفته میگذره و هر آدم عاقلی که بود قطعا باید با توجه به اون پیام از فاصله میگرفت باز هم به من پیام میده و باهام حرف میزنه...

حس می‌کردم این «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن» به خاطر مهرطلبی هست ولی لازمه بگم ایشون اعتماد به نفس خیلی بالایی دارن.

واقعا گیج شدم! البته حس می‌کنم که این رفتارهای متناقض‌اش برای بازارگرمی هست و میخاد ناز کنه ولی خب منم صبری دارم و نمی‌تونم این بلاتکلیفی رو تحمل کنم. چون تا وقتی از ایشون دل نکنم درست نیست که وارد رابطه‌ی جدیدی بشم

ممنون میشم راهنمایی کنید در این وضعیت چه کاری بکنم