سلام دوستان

من ده ساله که ازدواج کردم و یه دختر 6 ساله دارم. همسرم اگرچه ازدرون ادم خوبیه ولی متاسفانه ادم تنوع طلبیه که به قول خودش حتی یک روز هم نمیتونه تنها باشه.

اوایل فکر میکردم میشه کاری کرد که دست ازروابطش بردارد ولی به مرور زمان متوجه شدم که نه میخواد و نه میشه.

چندسالی هست که به جدایی فکر میکنم ولی بخاطر وابستگی به همسرم .کم سن بودن دخترم ونداشتن استقلال مالی خیلی جدی روی طلاق بحث نمیکردم. در حقیقت کج دار و مریز باهاش جلو میومدم و سعی میکردم اون قسمت خوب اخلاقش را بیرون بکشم.

ولی الان شغل خوبی دارم که از لحاظ مالی میتونم خودم را تامین کنم. دخترم هم بزرگ شده و کمتر نگرانشم و واقعا هم دیگه اعصابم کشش این خیانتها را ندارد.

توی این چند سال هر زمان خیانتهاش رو میشد روشش این بود که یا دعوا راه می انداخت و بعدش تا دو سه ماه قهر میکرد و دوران قهر هم انقدر اذیتم میکرد که پشیمون میشدم یا اینکه چند روز قهر میکرد و از خونه میرفت تا اب ها که از اسیاب افتاد دوباره برگرده. متاسفانه چون من هم روی طلاق جدی نبودم نگران میشدم و یه جوری میخواستم که دوباره برگرده به زندگی.

حالا قضیه من این شده که تقریبا توی یک سال گذشته تمرکزم را گذاشتم روی خودم تونستم شغل خوبی پیدا کنم و تقریبا از اون وابستگی که به همسرم داشتم بیرون بیام. توی این یک سال هم متوجه روابط همسرم میشدم ولی سکوت کردم چون میدونستم که دیگه دعوا کردن و بحث کردن هیچ فایده ای ندارد.

تا اینکه چند روز پیش عکسهایی از همسرم با یه خانم دیدم که خیلی شدید ناراحت شدم چند روزی هم دندون روی جگر گذاشتم و چیزی نگفتم ولی دیگه طاقتم تموم شد و به همسرم گفتم. اون هم مثل همیشه شروع کرد حاشا کردن ولی وقتی دید من اصلا حرفهاشو قبول ندارم و از همه چیز باخبرم مثل دفعات قبل رفت وسایلش را جمع کرد باز به حالت قهر خونه را ترک کرد.

الان دو روزه که رفته و هیچ تماسی باهم نداشتیم ولی امروز صبح یک اس ام اس فرستاده و گفته که میخواد جدا از هم زندگی کنیم همونجوری که من میخوام.

البته من حرف از جدایی زده بودم نه جدا زندگی کردن.

در هر حال جوابی براش نفرستادم ولی در حقیقت نمیدونم باید چی بگم یا چه کاری بکنم.

دوستان میخواهم این دفعه خیلی جدی برخورد کنم و این بار واقعا موضوع را به جدایی بکشونم ولی اصلا نمیدونم چه کاری باید بکنم یا چه رفتاری داشته باشم.

ممنون میشم اگر دوستان راهنمایی کنند.