بهاره جون ممنون ازتون‌. اتفاقا این کارو کردم برای خودم دلایل مخالفت خانوادمو نوشتم و اینکه در چه مواردی دو تا خانواده باهم تفاوت دارن. تولد آرزو عزیز باور کنید که اگه کسی به واقعیت از نظر مالی بیاد ایشونو ببینه متوجه میشه نه تنها دلیلی برای مخالفت نیست بلکه اتفاقا موقعیت خوبی هم دارن. پس انداز قابل توجه و میلیونی خونه و موضوع کار که خداروشکر حل شده. و اینکه همه اینا رو خودش به دست آورده از خرده فروشی و دست فروشی بین دیگران حالا به اینجا رسیده چیزی که با چشم خودم دیدم شاهدش بودم اینا برای من با ارزشه اونم تو این اوضاع اقتصادی. این آقا خیلی خصوصیت های خوبی داره که برای من ارزشمنده مثلا سالمه اهل دود نیست ورزشکاره اصلا رفیق باز نیست مهربونه منو دوست داره تو تمام کارهاش از من مشورت میگیره و منو تو تمام چیزایی که به دست آورده شریک میکنه‌. اگه چیزی کم داشته باشم ناراحت باشم خوشحالم میکنه و اولویت زندگیش منم. حتی در مسائل کاری و مالی بدون رضایت من قدم برنمیداره. حالا خونه داره اگه کوچیک تلاش میکنیم بزرگش میکنیم مگه همه چیز باید تو قدم اول باشه. درسته تو این چند وقت یه سری اتفاقا هم افتاد که من ازش به شدت دلخور شدم. یه چیزی که خیلی من تو رابطمون می پسندم اینه ما ازهم پنهون کاری نداریم و بهترین رفیقیم. خانواده ایشون مثل پدر من ثروتمند نیستن چون بابای ایشون کارمند بوده و بابای من مهندس کشاورزی برای همین بابای من باغ داره و اونا ندارن. وگرنه تفاوت آنچنانی که فکر میکنید نیست. شهر ما کوچیکه دقیقا فاصله خونه های ما دوتا کوچه اونور تره. نه مثل اینکه فکر کنید ما فرمانیه تو ویلا میشینیم اونا پایین شهر تهران. و بابای منم نه تحقیقی کرده نه خود طرف نه پدر و مادرشو اصلا ندیده فقط کلا میگه نه. از اینا یه اسم و فامیلی و محله میدونه همین. مثلا مامانم میگفت اگه حاجی فلانی برای پسرش که حجره داره چند هکتار باغ داره ویلا داره چندین و چند اسب داره میگفت اصلا بابات نه نمیورد. توقع اونا در این حده در صورتی که ماهم در اون حد نیستیم. پدر مادر من برای من خیلی بیشتر از حتی خودشون میخوان.
خیلی سخته ۷ سال رابطه رو تموم کنم هرچی فکر میکنم دوست ندارم جدا بشم. ولی نمیدونم راه حل اینکه ازدواج کنم چی می تونه باشه. ای کاش یه معجزه اتفاق میفتاد آخه دلیل این لجبازی چیه به خدا بیشتر به من صدمه میزنن.