بسمه تعالی
سلام خدمت همه ی سروران عزیزم
من کارشناسی ارشدالکترونیک و32ساله ام ماشین وخونه وکارهم باماهیانه ی خوب دارم .اینجاب خیلی اتفاقی خاستگاری دخترخانوم خیلی زیبا20ساله ایی رفتم وهردوعاشق همدیگه شدیم ،ایشون دیپلمه وشاغل هستندوخیلی خیلی پخته ومتین هستندوسطح مالی خانواده ی ایشون خیلی پایین هستش،من هم شخصیتی شوخ وپرانرژی دارم،من تحقیقاتی انجام دادم که مبتنی به اختلاف سنی بالاومتوجه شدام ازنظرمسائل جنسی شایدیاحتمابه مشکل برمی خوریم باوجودورزشکاربودن من ،ولی توسن 50سالگی من ،مهدیه 38سالشه واین یعنی اوج شورونشاط و....که باعث ترس من میشه،که نتونم نیازهاش راجواب بدم،واصلادوست ندارم فردااززندگیش احساس نارضایتی کنه چون خیلی دوستش دارم ،واسه اینده اش نگرانم،ممنون میشم لطف کنیدومن راراهنمایی کنید،باوجودتحصیلاتم واقعاتواین موردکم اوردم،نمی دونم حرف دلم راگوش بدم یاحرف عقلم،دلم میگه بروجلوکسی نمی دونه چقدردیگه زنده هستش وبروخوشبخت میشین ،بروجلوخداپشتته،ولی عقلم میگه داری به این دخترظلم می کنی فرداازت ناراضی میشه،ایشون هم عاشق من هستش وچون من مستقل ونترس وشخصیت جالبی دارم بهم دلبسته،حال دودوراهی گیرکردم،البته مادرایشون هم اوایل موافق بودن والان مخالفت میکنن