سلام دوستان
من از سر کار دارم می نویسم بنابراین اگر احتمالا نتونستم پاسخ های شما عزیزان رو زود جواب بدم همین جا عذرخواهی میکنم
من 40 سال سن دارم و همسرم 48 ساله( جراح ) هستند .ایشون اهل هیچ خلافی هم نیستند .نه سیگار...نه مشروب...نه دوستان ناباب و... فقط خیلی زود عصبانی میشن و پرخاش میکنند و این که در خرج کردن در برخی موارد خسیس هستند
خودم هم فوق لیسانس دارم و در یک ارگان خصوصی پست خوبی دارم و یک دختر 8 ساله هم داریم
زندگی ما هم مثل بقیه پر از کمی و کاستی ...روزهای خوب...و روزهای تلخ بوده ...منظورم اینه که تنش و ناراحتی جدی و عمیقی وجود نداشته ...

حدود دو ماه قبل من حس میکردم که ایشون خیلی چت میکنند ...خیلی هم عصبی و بداخلاق شده بودند...مرتب با من و دخترم ناراحتی میکردند حتی درصدی فکر خیانت رو نمی کردم ...اما خیلی ناراحت بودم تا یک روز که مهمان داشتیم ایشون رفتند مهمان رو بدرقه کنند براشون تو تلگرام پیام اومد و گوشیشون روی اپن بود و پیام رو دیدم ...واقعا شوکه شده بودم مثل این بود که سیلی محکمی خورده باشم ولی بهشون نگفتم ...سه چهار روز بعد نیمه شب بلند شدم و تلگرامشون رو روی گوشیم نصب کردم...و و متوجه شدم که ایشون با یه خانم 34 ساله که منشی هستند در محل کارشون دوست شدند و واقعا این خانم رو عاشقانه دوست دارند( اینو از چت هاشون برداشت کردم) ...و چت سکسی متاسفانه ( حرف هایی که بین ما رد و بدل نمی شد در این چت ها بود ) اسکرین شات گرفتم ...همون مدت بیمار شدم انقدر اعصابم ناراحت بود که شبها خوابم نمی برد با این که روزی تقریبا 12 ساعت بیرون منزل هستم ولی شب ها علیرغم خستگی بی خواب میشدم ...طی این مدت هم ایشون دنبال یه آپارتمان برای این خانم بود و در نهایت خرید و جالبه که از من پنهان میکرد...من از روی چت ها متوجه شدم که آدرسش کجاست و چه طوریه و سندش رو هم نهایت انقدر گشتم تا تو خونه پیدا کردم
و بالاخره طاقت نیاوردم و بهشون گفتم اول سعی کردند منو سردرگم کنند ولی بعد پذیرفتند و گفتند که با اون خانم صحبت کردم و قرار شده که خداحافظی کنیم و ...ولی بازهم موضوع آپارتمان رو نگفتند...خودم بهشون گفتم که شما یه آپارتمان خریدید گفتند میخواستم غافلگیر بشی و من بردند آپارتمان رو دیدیم و...بهشون گفتم از اون مجتمع پزشکی بیایید بیرون که اول قبول کردند ولی بعدش زیربار نرفتند...گفتند من هیچ ارتباطی با ایشون ندارم و ایشون اونجا فقط منشیه ...
تمام این جریانات به قیمت شبها گریه و ناله من تموم شد و بیماری های پی در پی و افسردگی ...اما من ازشون گذشتم به خاطر دخترمون و زندگیم
ولی من هنوز حس میکنم ایشون با اون خانم ارتباط دارند مثلا روزهایی که منزل هستند( چون من صبح تا عصر در خونه نیستم) صبح ها از ساعت 8 میرند بیرون تا ساعت 1 یا دو ازشون میپرسم کجا بودید میگند مثلا فلان کار و فلان کار رو انجام دادم که از نظر منطقی این مدت صرف وقت براش جور نمیشه
یا با خواهرهای اون خانم که همون مجتمع پزشکی دستیار و مدیر داخلی هستند ارتباط بسیار گرمی دارند براشون آهنگ می فرستند...چت می کنند و...این اواخر دیدم یکی از خواهرها پیام داده که دارم براتون گلدون میخرم که سفارش داده بودین...و برخی شواهد دیگه که بیشتر حس منه و واقعا مدرکی ندارم...اون خانم هم دقیقا از روزی که من به همسرم گفتم که خیانتشون رو فهمیدم...تلگرامشون رو پاک کردند ( تلگرام اون خط رو ) همسرم هم شماره ایشون رو پاک کردند...
طی این مدت هم چند تا مساله پیش اومد یکی این که یه پیام اومد برای همسرم که فلان شماره به نام شما ثبت شده در همراه اول ...بهشون گفتم که پیگیری کنید ببینید که این شماره چیه ...با تعلل رفتند و در نهایت اپراتورهای همراه اول گفتند اشتباه شده ...یا همسرم گوشیشون رو جا گذاشته بودند خونه ...رفتند همون مجتمع پزشکی ...براشون اس ام اس اومد از طرف همون خانم ولی جملات رسمی بود و درباره کار...که من تعجب کردم چون اون خانم و همسرم در ساعتی که اس رو فرستادند در یک جا بودند ...و سوال برام پیش اومد چرا اس ام اس زدند به ایشون
و این که یکی از آشناسان که خانم هستنددر همون مجتمع پزشک عمومی هستند بهم گفتند که دکتر فلانی ( همسرم) هر موقع من و خانم ل ( منشی ) نشستیم میان و میگن: :«شماها مثلا رژیم گرفتید...چاق تر شدید که » و...خلاصه حرف های طنز و شوخی ...و این مساله نشون میده که ارتباط همسرم با اون خانم حداقل به صورت اداری کاملا روال عادیش رو طی میکنه

خیلی سردرگم و ناراحت هستم...و نمی دونم چه باید کرد...منت میگذارید اگر هر راهنمایی که به نظرتون میرسه برام بنویسید..باز هم عذر خواهی میکنم اگر نشد که زود به زود پاسخ بدم