سلام . نماز روزه هاتون قبول.
مطالب رابطه ی دختر & پسر را خوندم تا حدی شبیه مساله ی من بوداما نتونستم جواب سوالامو بگیرم.
من 22 سالمه و دانشجو هستم دختری هستم که اعتقاداتم برام ارزش داره و حتی تو دوران مدرسه هم
برخلاف دوستام نخواستم با کسی رابطه داشته باشم.
الان حدود 3 سال که با یکی توی نت آشنا شدم که از اول هدفمون ازدواج بود اوایل آشناییمون راجب خیلی مسائل (فلسفی ,مذهبی, عرفانی ..)حرف می زدیم بعد یه مدت از خودمون هم می گفتیم ایشون بهم پیشنهاد ازدواج دادن و من نتونستم قبول کنم و دیگه نت نرفتم تا 4/ 5 ماه رابطمون قطع شد که بعد اون دوباره باهم همصحبت شدیم و در مورد رابطه ی تلفنی هم من 1 سال قبول نکردم که بعد اینکه احساس کردم واقعا آدم خوبین بهشون اعتماد کردم و اوایل من اجازه نمی دادم رابطمون صمیمی شه اما ایشونم اخلاقش را عوض کردو بعد اینکه دلیلش را پرسیدم من را مقصر دونست .به هر حال من کوتاه امدم اماایشون میگن من نمی تونم احساسمو نگم و راجب اعمال زناشویی هم صحبت کردن که بعد اینکه باهاشون بد برخورد کردم گفتم ما هنوز رسما با هم ازدواج نکردیم گفت که من تورو عین همسرم می بینم و همچین انتظاری را از من نداشت و 1 هفته باهام حرف نزد
.نمیدونم چه طوری بهش بگم اینطوری صحبت نکنه الانم هر وقت می خواد چیزی بگه من سریع بحث را عوض می کنم اما نگرانم بعدا روش تاثیر بذاره !!!
چون نمیخوام حرفی را بزنم بعدا پشیمون شم
. الانم به خاطر نداشتن کار صبر کرده و دنبال کار هست .
بعدم قرار گذاشتیم تا 1 سال باهم حرف نزنیم تا شرایطش آماده شه امامن نتونستم تحمل کنم که ازش
بی خبر باشم .چند بار خواستم موضوع آشناییمون را به خانوادم بگم مخالفتی نداره اما میگه صبر کنم .خودم هم نمی دونم ایشون توی یه شهر دیگه زندگی می کنن و هنوز کار پیدا نکردن و تا اون جایی که من شناختمشون ارزش صبر کردن را دارن و آدم خوبی هستن.قرار طریقه ی آشناییمون هم به خانواده دروغ بگیم توی اطرافم یک نفر را می شناسم که ازدواجش اینترنتی بود (آشناییشون) و از دو شهر مختلف.الان خوشبختن. من واقعا نمی دونم با این مساله چطوری باید برخورد کنم چون مدت زیادیه با هم هستیم.و ایشون میگن که من الان نمیتونم به خانوادم بگم چون شرایط مالی ندارم یعنی سر کار نمیرم و خانوادشون مخالف نامزد بودن تا یه مدت طولانی هستن
به نظرتون من باید چی کار کنم و چه طوری رفتار کنم ؟؟