نوشته اصلی توسط
فی فا
سلام
من فریبا هستم حدود چهل سال دارم 5ماهه جدا شدم از شوهرم یه دختر 11 ساله دارم شاغل هستم ولی از انجاکه بسیار مصیبت دیده ام نمی دانم کدام یک را بگویم در فاصله 10 سال نشده پدر مادر تنها برادرم را از دست دادم از شوهر هم که نگو بجای اینکه التیامی بر دل دردمند من باشد در سددافکار خود بود. تا جایی که در توانم وشاید به جرات بگویم بیشتر برای او مایه گذاشتم او در یک روستای دور افتاده بوده و وضع مالی نامناسبی داشت بالای سه چهار بار بازنان مختلف مچ اش را می گرفتم نهایتش خسته شدم ودیگه خحالت کشیدم عقب تا بره طلاق توافقی گرفتیم البته او بسیار مایل به جدایی بود حال با این اوصاف مرا راهنمایی کنید که چگونه [/align]کنار بیایم وفرزندم که پشیمان است چه پدرش اصلا به قصد ازدواج مجدد جدا شد دو روز بعد زن گرفت چه کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)