سلام دوستان

من مدت نسبتا زياديه (1 سال ) كه به اين تالار ميام مقالات ، مشكلات و نظرات شما رو ميخونم.
تا امروز كه اين تالار خيلي بهم كمك كرده،از همه تون ممنونم!
اما امروز ميخوام مسئله خودم رو از سير تا پياز براتون بگم تا لطف كنيد و كمكم كنيد...!

سعي ميكنم تا جايي كه ميتونم خلاصه ش كنم:

من يه پسر 19 ساله هستم.(الانم سربازم)
حدودا 6ماه پيش با يه دختري تو كلاسمون آشنا شدم، از همون اول قصدم از ايجاد رابطه ازدواج بود.( در صورت وجود تفاهم)، چون معتقدم كه دختر و پسر قبل از ازدواج بايد باهم ربطه داشته باشن و به يه شناخت منطقي از هم برسن. (درباره شرايط ازدواج هم برنامه دارم و كاملا باهم هماهنگيم و مشكلي نيست!)
براي رسيدن به يه شناخت كامل از اون دختر ، در چندماه اول سعي كردم بدون احساس كار كنم،‌تا حدود خيلي زيادي هم موفق بودم و تونستم يه شناخت نسبتا خوبي از ايشون پيدا كنم.
من معايب و محاسن ايشون رو پيدا كردم (اكثرشونو) و دركل به اين نتيجه رسيدم كه محاسن ايشون به معايبشون ميچربه...!
البته براي رسيدن به اين شناخت تقريبا اكثر مقالات و سوالات دوستان رو مطالعه كردم كه خيلي كمكم كردند!
وقتي كه از نظر عقلي مطمئن شدم كه ما ميتونيم باهم كنار بيايم به دلم اجازه اظهار نظر دادم و يواش يواش فاز احساسي ماجرا رو شروع كرديم، البته با وجود اينكه الان خيلي خيلي بهش علاقه مند شدم ، اما نميذارم احساسم بر عقلم چيره بشه و معتقدم حرف دل رو بايد از فيلتر عقل رد كرد.


حالا من تو چند مورد گيج شدم كه نياز به راهنمايي شما عزيزان دارم:

1- من تو روابط ايشون با جنس مخالف (آقايون) مشكل دارم،يعني اينكه ايشون با همه خيلي خوب و صميمي برخورد ميكنه بطوريكه دربعضي مواقع طرف پر رو ميشه و باعث ناراحتي ميشه.
البته 100% مطمئنم كه اين نوع برخورد رو بدون هيچ قصد و منظوري انجام ميده و شكي ندارم كه به همه به يه چشم نگاه ميكنه (دختر و پسر واسش فرقي ندارن) اما طرف مقابل يه وقتايي بي جنبه از آب در مياد و ...
من چه جوري بهش بفهمونم كه يه وقتايي اين كارش اشتباهه و من واقعا رو اين قضيه حساسم؟ (بالاخره اين خصلت متولدين آبان ديگه)


2- يه وقتايي خيلي بهم بي محلي ميكنه ،‌ با اينكه ميدونم بهم علاقه داره اما يه كارايي ميكنه كه آدم به شك ميفته!!!!!
مثلا يهو چند روز غيبش ميزنه ،‌نه گوشي شو جواب ميده ، نه ... خلاصه اينكه غيب ميشه!
بعدشم كه پيداش ميشه ، يه بهانه 100% غير موجه مياره!
دليل اينكارش چيه؟خيلي عذاب ميكشم وقتي اينجوري ميكنه؟


3- يه وقتايي يه كارايي ميكنه كه انگار من يه آدم غريبه م و انگار هنوز به من اعتماد نداره!
يه سري مسائل رو از من پنهون ميكنه و ...!


علي الحساب اين 3 تا مسئله اصلي بود كه خيلي ذهن منو درگير كرده،لطفا راهنماييم كنيد.
راستي اينم بگم كه ايشون 2 سال از من بزرگتر اما از نظر ظاهري و رشد عقلي من واقعا بزرگترم! (خودشم اين موضوع رو قبول داره)
ايشون تا حالا با هيچكس رابطه نداشته، ممكنه اينكاراش بخاطر بي تجربگي باشه؟

اگه سوالي بود بگيد.
ممنون.