سلام . نمی دونم از کجا شروع کنم اول از سایت فوق العاده عالیتون تشکر کنم بعد حرفامو شروع کنم
من یه دختر 20 ساله ای هستم که دانشجو ام ترم 3 کامپیوتر. حدود 2 ماه پیش با دوستم از دانشگاه می اومدیم تو مترو بودیم وقتی پیاده شدیم و از پله ها بالا رفتیم یه پسری سر راهمون پیچید و خواست که شماره بده و کلی صحبت کرد و شماره منو خواست که من گفتم شما بدید و اون هم داد قصد زنگ زدن نداشتم به مامانم گفتم مامانم زنگ نزن ولی 8ماهی بود با کسی دوست نشده بودم گفتم هم فاله هم تماشا اینم بگم که اون 24 سالشه پزشکی می خونه بعد از 2 روز زنگ زدم ولی بعدش به مامانم گفتم دوباره دیدمش و مجبور شدم شماره بدم که مامانم چیزی نگفت ولی گفت باهاش بیرون نرو که آخه نمی شه وقتی با کسی دوست می شی که نمی شه بیرون نرفت .
خلاصه تو این 2ماه ما 3بار با هم تموم کردیم اونم سر این مسیله که اون می گفت در کنار دوستیمون سکس هم باشه که من نمی خواستم و هر بار هم خودش زنگ می زد که دوست دارم و نمی تونم ببینم که تو با من نباشی و با کسی دیگه دوست بشی و باز آشتی میکردیم . خیلی حساس رو من هر جا می خوام برم باید بهش بگم خیلی گیر میده ، بگذریم خلاصه من قبول کردم که ماهی 2بار برم پیشش . بعدش کم کم گفت می خواهد با خوانوادم آشنا بشه که من به خواهرم و شوهر خواهرم گفتم و اونا هم یه جلسه همدیگرو دیدن.دو روز بعد گفت که شماره خواهر و دامادتونو بده منم دادم اولش گفتم بایاد اجازه بگیرم که گفت تو چرا اینقدر شک داری به همه چیز که گفت اگه ندی منم دیگه هیچ کاری باهات ندارم که مجبور شدم بدم بعدش که دادم گفت فقط می خواستم ببینم چقدر اعتماد داری. که گفت تو هم هر چی می خواهی بگو من می دم آخه چند روز پیش که پیشش بودم تو گو شیش عکس یه دخترو دیدم که گفتم این کیه ؟ گفت دختر خالم و اگه بخواهی می تونی ببینیش . میگه تو هر کاری بخواهی من میکنم که اعتمادت نسبت به من زیاد بشه همیشه این حرفو میزنه ولی من نمی دونم باید چی بگم یا چه کار کنم که بیشتر بشناسمش خودش هیش حرفی ندارد می گه هر کاری بگی مینم.
چند وقت پیش بهم گفت اگه ازت خاستگاری کنم جوابت چیه ؟ منم گفتم البته به شوخی ، گفتم مگه می خواهی این کارو بکنی ؟ گفت فرض کن ؟ منم گفتم نمی دونم ، بعد گفت ممکن نه باشه ؟ منم گفتم شاید ، و دیگه چیزی نگفت.
ترو خدا کمکم کنید که چه کار کنم که بهتر بشناسمش