سلام به همه دوستان خوبم که پا به پای من چه با ایمیل چه پیام چه در تاپیکم منو کمک کردند:
امشب اومدم بنویسم که چه شد .....
خیلی هفته های شلوغی را پشت سر گذاشتم و آنقدر غرقم که اشتباه نکنم که حد نداره ولی متعادل تر رفتار می کنم و روابطمون خوشبختانه ( بزنم به تخته ) عالیه.....
تمام مشکلات حل شد..بعد پست قبلیم 2 روز بعدش حتی بدون اصرار من پدرم با توضیحاتی که ...... داد و من از طرف اون به پدر و مادرم نقل کردم خیلی راضی بود و یک لبخند زیبای رضایت روی لبهای مهربانش نشست که اون صحنه هنوز تو نگاهم ماندگاره...
خوشبختانه خود....... هم اصرار داره اول خانواده ها دوباره آغاز رابطه کنند و چون قبل محرم تمایل هر دو خانواده بود صحبت ها بین مادر من و مادرشون دوباره جاری شد و همه چیز عالی عالی به لطف خدا پیش رفت..
انگار امسال همه چیز روان و بدون نه پیش می ره...
فکر کنم یکبار هم از خواهرم گفتم خوشبختانه ایشان و دامادمون هم با توضیحات....در مورد واقعه پارسال قانع شدند...
فعلا قراره ان شا الله بعد دهه اول محرم تنها یک نشست دوباره بشه و بعد ان شا الله تا بعد محرم و صفر و آمدن خواهرم به ایران اگر ما هم قطعی شدیم و باز دعوامون نشد مثل پارسال!!!!!!!( مزاح کردم )
عید مراسم نامزدی باشه...البته هنوز هیچی معلوم نیست همه چیز بستگی به این دوران داره ...
ولی به هر حال ما هردو شاد هستیم و منم شادی امروزمو مدیون شما دوستان هستم..خواستم با دادن این خبر که همه چیز روبراهه خیالتون رو راحت کنم..
باور کنید دوستان هم اون از تغییرات من شگفت زده شده هم من از اون..انگار این به قول خودش دوری مارو خیلی هم ساخته و منطقی کرده و هم علاقمون شدید تر شده.....ولی این بار معقول و اصولی نه افراطی...
جالبه بهتون بگم مونده من چطور آنقدر از اون همه عجولی صبور شدم..منم بهش می گم هر طور دوست داری می تونی امتحانم کنی....
وقتی از این مدت دوری میگه یه جوری می شم....
من برای شما می گفتم و اون برای در و دیوار خونه اش!!!!و من چقدر خوشبخت بودم که شما ها رو کنار خودم داشتم....
ان شا الله تا بعد محرم و صفر اگر به مشکل شناختی ارتباطی بر نخورم که نیاز به مشاوره بادوستانم در تالار باشه بعد اون با خبرهای خوب براتون میام...
از همتون سپاسگذارم.هیچ زمان فکر نمی کردم این تاپیکم این طور پیش بره و من چقدر خوشبختم..
خدایا ازت ممنونم..
موفق باشید..
علاقه مندی ها (Bookmarks)