دوستان خوبم سلام
امیدوارم حالتون خوب و اوضاع بر وفق مرادتون باشه
http://www.hamdardi.net/showthread.php?t=45711
بازم در مورد برادرزاده ام نیاز به مشورت دارم.
در موردش اشتباه زیاد شده ولی حالا دیگه گذشته...
درمورد تغییر پدرمادرش و تاثیری که مسلما اونها دارن من کاری نمیتونم بکنم
فقط در حدی که خودم چی کار کنم، کمک می خوام
موردی بهم بگید من چی کارمیتونم بکنم؟
بی مسئولیتی هاش و بی هنر بودنش ها متوقع بودنش ها
چی بگم؟چطوری باهاش حرف بزنم؟
تمام سعی ام اینه که دوستی و اعتمادمون حفظ بشه
ولی اگه اشتباهی داشت چه برخوردی کنم؟
اگه رفتار و محبت گذشته رو پیش بگیرم که متوجه اصلاح رفتار خودش نمیشه!
اصلا ضرورتی نمیبینه برای تغییر
.................................................. ......................................
مثلا باهاش سرسنگین میشم ......راه برگشت و براش باز میذارم
و گاهی جلوی مهرم و بهش نمیگیرم ولی دیگه از اون قربون صدقه ها و توجه ها خبری نمیشه
ولی دیدم تاثیرش کمه ....چون میبینم بعد ی مدت انگار این منم که تسلیم میشم
زمان که میگذره اون اتفاق یادمون میره بدون اینکه اصلاحی صورت بگیره دوباره مهرو محبت تا اتفاق بعدی !
من تو نظرم اینه قبل از اینکه دوباره روال سابق مهرو محبت و باهاش شروع کنم
ی گفتگوی موثر داشته باشم که یعنی
اگرچه دوست دارم ولی کماکان رفتارهایی داری که داره به خودت اسیب میزنه و میترسم بینمون فاصله بندازه
نمیدونم اینو چطوری بگم؟
با ی نوجوون چطوری حرف بزنم؟
می خوام بهم بگید چطوری متوجه اش کنم که اخلاقای ازار دهنده ای داره؟؟
و با اینها راه به جایی نمیبره...اگه من نشنیده بگیرم یا نبینم کارهاش و...فرداروزی جامعه هم که
این کارو نمیکنه باهاش.
همین اخلاق هایی که باعث شده دوستی نداره ...
زود قهر میکنه از کاه کوه میسازه
گلایه هاش از قدردانی هاش بیشتره...
وقتی به خاطر چیزی که حق هم نداشته قهر میکنه من چه رفتاری رو باهاش در پیش بگیرم؟
منم سرسنگین شم؟چه جوری گوشزد کنم اون کارت بده؟
هدفی نداره درس که اصلا نمی خونه...یعنی من فکر کردم که این بشر پس به چی علاقه داره...تو چی استعداد داره ...چیزی پیدا نکردم!!
تا حالا تو کل عمرش کلاس های زبان سفالگری ی کلاس ورزشی که
فک کنم زیمناستیک بود +کلاس رقص و شنا رفته ولی
محض رضای خدا یکیش و به سر منزل مقصود نرسونده و بیشترش هم مادرش مجبور میکرد که تموم کنه!
فقط علاقه داره تبلتش و بگیره دستش رمان از نت بخونه که همش مزخرف محضه!
یا گاهی اهنگهای رپ گوش بده با هدفونش...
چه جوری بگم عمرش و به بطالت نگذرونه؟؟از درس خون شدنش هم کاملا ناامیدم...
به کارهای هنری و فنی هم علاقه نداره
مثلا ی مورد بگم
برای درسشون باید ی لیف می بافتن میبردن نمرهاش و میگرفتن...
نمیتونست ببافه ...مادرم گفت یادت میدم خودت بباف....منم شروع کردم به تشویق و
حتی گفتم من ی لیف می خواستم بخرم....اگه تو ببافی از تو می خرم....ولی خبری نشد
اخرش هم داد یکی دیگه براش بافت و برد نمره گرفت!
چند وقت پیش گفت منو کلاس موسیقی بنویس...گفتم باشه نزدیکه امتحانای ترمته ...تو
پاس کن منم مینویسمت...بعد احساس کردم بهش برخورد...چون تاحالا تجدیدی هاشو حتی همینطوری غیر مستقیم هم به روش نیاورده بودم.
تو دلمون مونده پشت ی کاری رو بگیره و جدیت داشته باشه و ذوق و شوق ی کار مهم و مفید!
ولی میدونم ساز و موسیقی هم بره فقط برای وقت گذرونیه!
تصویر ی بچه تنبل و راحت طلب ازش هست.تو بچگیش هم گاهی تا ساعتها ی جا میشست!!
گاهی ی پیامهایی میده که معلومه قلب تنهایی داره و درونش غم رخنه کرده
البته این هیچ ربطی به قضیه رفتن مادرش نداره...از قبل هم همینطور بود ...
این همه توی این دو سه ماه ایجاد نشده....امکان اینکه مشاور ببرمش ندارم.
گاهی توی جمعها نمیاد که میگم خب شاید درونگراست...اینطوری راحتتره...تازگیها پدرم براش ی پرنده گرفته که گاهی وقتشو با اون میگذرونه....ی بار شنیدم به پرنده میگفت اگه ی بار دیگه از دست کسی دیگه غذا بخوری ال میکنم بل میکنم فقط از من...جدی داشت تهدیدش میکرد!!!هوش بالایی نداره متاسفانه.
ممنونم اگه کسی چیزی بلده یادم بده...که محبت حساب شده داشته باشم که ریشه ای کمکش کنه
نمیدونم شایدم من بیخودی زیر ذره بین گرفتمش
همرو باید بذارم به حساب سنش بیشتر درکش کنم شرایطش و
امیدوار باشم که بزرگ شه درست میشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)