سالک بگذشته از خیل خیال
پیش عقل آمد بجسته از عقال
گفت ای دستور حل و عقد ملک
نیست رایج بی تو هرگز نقد ملک
خرقهٔتکلیف دین بر قد تست
تا بحد نیستی سر حد تست
ذرهٔگر نیستی بگرفتئی
ذرهٔ تکلیف نپذیرفتئی
اقبل و ادبر خطاب تست خاص
گاه در قیدی و گاهی در خلاص
چون شود در نیستی چشم تو باز
اقبلت گرداند از خود پاک باز
چون شوی در عین هستی دیده ور
ادبرت هر دم کند قیدی دگر
شیخ عطار در کتاب مصیبت نامه شعری دارد با مضمون فوق
در چرایی استفاده عطار از "اقبل و ادبر" آمده است که ارجاع به حدیث قدسی زیر است:
لَمَّا خَلَقَ اَللَّهُ اَلْعَقْلَ اِسْتَنْطَقَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ وَ عِزَّتِي وَ جَلاَلِي مَا خَلَقْتُ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْكَ وَ لاَ أَكْمَلْتُكَ إِلاَّ فِيمَنْ أُحِبُّ أَمَا إِنِّي إِيَّاكَ آمُرُ وَ إِيَّاكَ أَنْهَى وَ إِيَّاكَ أُعَاقِبُ وَ إِيَّاكَ أُثِيبُ
که در توضیح می آید زمانی که عقل خلق شد و با عالم هستی آشنا گردید، عقل چنان با عالم انس و وابستگی گرفته بود، چشمانش جایی دیگر را نمیدید. خدا با عقل به سخن در میاید و به اون میگود، بیا ( فاقبل) و عقل بی درنگ به اطاعت رب خود می شتابد و سپس به اون میفرماید برو ( فادبر) . سپس در ستایش و چرایی خلقت عقل توضیحاتی میآید.
ولی منظور عطار از
گاه در قیدی و گاهی در خلاص
چون شود در نیستی چشم تو باز
اقبلت گرداند از خود پاک باز
چون شوی در عین هستی دیده ور
ادبرت هر دم کند قیدی دگر
این است که ای عقل خو گرفته با هستی، این منم (خدا) که همه هستی از من است، محبوب اصلی منم، بیا و از عالم و قید و بند خلاص شو و سپس با حب و حق من مجدد پا به عرصه هستی گذار
منبع:
ابراهیمی دینانی ، برنامه معرفت، شبکه 4، مورخه 97/1/6
علاقه مندی ها (Bookmarks)