به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 58
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    متعجم !چرا نامزدم به خاطر یک رفتارم نامزدیمان را به هم زد ؟!

    توضيحات كاملتر :
    من خواستگار خيلي داشتم و پسرهاي مختلفي تو زندگيم بودن که همه با اجازه خانوادم وارد شدن با قصد ازدواج ولي من هيچ کدومو از ته قلبم دوست نداشتم. تا 4 ماه قبل که با يکي از همکارام آشنا شدم که پزشک بود و نگاه آشنايي داشت. با هم کار مي کرديم و بعد 10 روز برام گل آورد و شماره موبايلمو با اصرار گرفت.خوشحال شدم که اين کارو کرد چون حس خوبي بهش داشتم.مي گفت فقط درس خونده و هيچوقت تو فکر ازدواج نبوده تا منو ديده.من تجربه زياد داشتم و جريان اين آقاي دکترو فوري به خانواده گفتم.اونم گفته بود و با اجازه خانواده هامون آشنا شديم.2 بار به دعوت تون شام خورديم و چندبار بيرون رفتيم.برام کادو گل خريد ولي خانوادش تماسي نگرفته بودن و هر بار گفتم لااقل زنگ بزنن گفت اول 2-3 ماه شناخت پيدا کنيم.تو اين فاصله اون خواهر و شوهر خواهروم ديد و اونا همم تاييد کردن که پسر خوبي است.تمام حرفامونو زده بوديم.اون فقط راجع به آينده ميگفت و بع 1.5 ماه به من گفت دوستت دارم.بهترين شب زندگيم بود.چون اولين کسي بود که انقدر دوست داشتم.قرار بود ماه بعد بره و با خانوادش بياد همه چيز عالي بود تو آسمونا بودم.تا تو يکي از کشيکام يکي از پرستارا کمي منو اذيت کرد و گفت اونو دوست داره ديوونه شدم اون فهميد اومد پهلوم و گفت تو چرا به من شک کردي.گفتم به تو نه مي خواستم پرستار رو بشونم سر جاش ولي اون باور نکرد و همين رو کرد بهونه و رفت شهرشون وقتي بر گشتوبه آني همه چيزو تمام کرد و بدون هيچ دليل قانع کننده اي گفت من مي ترسم تو اين طور باشي.هر چه کردم کوتاه نيومد و تمام.چيزاشو پس دادم اشک ريختم اونم ناراحت بود ولييييييي تمام.من ماندم مبهوت که.....
    چي شد؟پس اون همه دوستت دارم ها چي شد؟يعني من انقدر کارم عجيب بود که بره؟...
    .مرا دوست بدار اندک اما طولاني.....
    اين پيام اولين پيام اون بود....من بهش گفتم اين ها طبيعي هست و نشون مي ده من چقدر دوستت دارم که نمي خوام از دستت بدم.بهش گفتم ما تو شناختيم و الان بعضي دخترها رابطه نامزد و عقد کرده رو مي زنن به هم ومن فقط خواستم اون دختره بدونه تو مال مني.. همين .ولي گويا قانع نشده بود....مدام تکرار مي کرد من و تو خيلي به هم نزديک بوديم چرا حتي يک ذره ترسيدي...خيلي سخت گير بود...احساس کردم ترسيده...اولين .sms تبريک عيد مال اون بود و 2 هفته اي هم بعد از اون جريانات ريش بلندي گذاشته بود و يک افتضاحي که نگو که مجبور شدم پيام بدم بهش که مضحکه شدي.اگه خودش منو واقعا نمي خواست اين چه ريختي بود.همه دوستام مي گفتن تو اونو اذيت کردي و من فقط ساکت بودم....همين....روم نشد بگم اون منو نخواست....حالا کار صحيح چيه؟من انقدر مغرورم که حاضر نيستم کوتاه بيام.اونم از من نخواسته که ببخشمش...هيچ نشاني از بازگشتش نيست ولي من عجيبه نمي تونم فراموشش کنم؟چکار کنم؟اون بسيار پاک . مهربان.نجيب و.....بود...ما خيلي شبيه بوديم اونم هميشه از اين همه شباهت تعجب مي کرد...شما فکر مي کنيد اونم ناراحته؟شما بوديد از طرف مقابل با اين شرايط چي مي خواستيد و اون دختر چکار مي کرد شما دوباره بر مي گشتيد؟مي تونيد کمکم کنيد..... من ولش کردم ولي آيا اون حق داشت بعد اين همه دوستت دارم و گذران وقت من و خانوادم اين کارو بکنه.هم خانواده من سر شناسن هم اون.اهل دختر باز بودنم اصلا نبود که بگم اشتباه کردم.چرا شما پسرها به يکي مي گيد دوستت دارم بعد انقدر راحت مي ريد؟يعني واقعا فراموش مي کنيد؟
    من هيچ کار نکردم فقط ازش خواستم بياد پهلوم با هم چاي خورديم و کمي قدم زديم ولي اون گفت که وقتي انقدر نزديک هم بوديم و من هر دقيقه بهت مي گم دوست دارم چرا حسوديت شد؟مي گفت به چي؟راستم مي گفت چون آدم محکمي بود.مي گفت زود قضاوت کردي با هم حرف زديم و خيلي زياد ولي کوتاه نيومدوهرچي گفتم ما دو سه ماهه با هميم تو همچين چيزي ديدي از من گفت نه ولي کارت درست نبود که شک کردي وحتي دعوا هم نکرديم.روز آخر وقتي چيزاشو دادم نمي گرفت و گريه کرد.دوست دارم به عنوان يک پسر بگي بهم اين کارش درست بود؟اگر تو بودي و يکي رو دوست داشتي اين کارو ميکردي؟ما همه چيزمون ok بود.فکر مي کني اون واقعا منو دوست داشت يا دروغ گفت؟
    حتی تحقيق حسابي کردم هيچکي تو زندگيش نيست و مي دونم هنوزم منو دوست داره از وقتي جدا شديم نصف شده منم يک بار تو کشيکام از هوش رفتم و خودش مجبور شد برام سرم بذاره تا صبح هم بالاي سرم قدم زدو داغون شد و الانم پيام جدي و .... مي ده گاهي..از این پسرها نبود که بگم سر کارم گذاشت وگرنه اسمشم نمی آوردم منم دختر کوچکی نیستم که خام اشک و غیره بشم...اشک اونم از ناراحتی من بود.وقتی بهش گفتم می خوام چیزاتو پس بدم زنگ زد و کلی دعوام کرد که چرا زود قضاوت می کنی و به من فرصت نمی دی!!!نمی دونم چه فرصتی از من می خواست ؟می خواست تا صبر کنم بعد 1-2 ماه بگه نمی خوام..پس شخصیتم چی می شد...الانم می دونم بهم فکر می کنه چون هیچ دختری تو زندگیش هیچوقت نبود و من اولیش بودم.واضح بود....گاه پیام می ده منم جواب می دم ولی می دونم بر نمی گرده....شما یک ÷سر اینم جریان کاملش ...چی فکر می کنی؟؟؟

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام بر دوست گرامی....و سلامی بر آرمان عزیز...دوستان من اگر می گوییم سوال ایشان مبهم بوده به این دلیل است که وقتی شما مطلبی را جزبه جز بیان می کنید قطعا ما هم باید جوابی موشکافانه و جز به جز بدهیم.....آرمان گرامی اگر در آن تاپیک جواب کامل دادم چون سوال کلی بود...
    و از توضیح بیشتر دوستمان هم متشکرم که ماجرا را روشن تر کردند...
    در مورد رفتار آن اقا باید بگوییم ایشان به نظر بنده هنوز با خود کنار نیامنده اند و نوعی شک و تردید وجودشان را فرا گرفته....در واقع هنوز نتوانسته اند خود را تکمیل کنند...ایشان برعکس اینکه خود می گویند ""چرا به من شک کردی؟"" خودشان به خود مشکوک هستند و نسبت به رفتار خود به ثبات کاملی نرسیده اند...همین می شود که وقتی شما کوچک ترین سوالی از ایشان می کنید یا نسبت به ایشان شک می کنید...بلافاصله حالت تدافعی گرفته و با خود فکر می کند که ""من چه اشتباهی کرده ام که او به من شک کرده""در حالی خود ایشان دچار افکار غلطی هستند که باعث می شود همیشه نسبت به خود شک داشته باشند...
    اما در مورد اینکه او هم از این ماجرا ناراحت است......می توانم بگوییم خوب همه در این حالت سعی می کنند حالت ناراحتی به خود گیرند تا سوءزنی به آنها نشود...
    در مورد اینکه آن آقا از هر لحاظ مناسب شما بودند شکی نیست.....اما به نظر بنده ایشان هنوز در کنترل عواطف و همچنین تصمیم گیری دچار اختلال می باشند...
    براحتی می توانید از رفتارهای این آقا تشخیص دهیم که او قادر به تصمیم گیری نیست....نمونه بارزش اینکه اول می گویید رابطه خودمان را تمام کنیم و بعد می گویید یک فرصت دوباره به من بدهید.
    بهترین کاری که شما در این شرایط می توانید انجام دهید این است که:::هرگز هیچ اصراری برای ادامه رابطه نداشته باشید.....و صبر کنید اگر او با خود کنار آمد و آماده تشکیل یک زندگی شد....آن وقت حتما به خواستگاری رسمی شما خواهد آمد....وگرنه هر گونه عکس المعل نامناسبی از سوی شما وضع را بدتر خواهد کرد....
    موفق باشید..

  3. کاربر روبرو از پست مفید حسین پور تشکرکرده است .

    من راضیه هستم (جمعه 22 اسفند 93)

  4. #3
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد



    سلام:
    هم تالاری های عزیز از راهنمایی هاتون ممنونم به خصوص مرجان که هنوزم داره بهم کمک می کنه: می خوام بدونم شما موافقین به یک آدم که هردومون و خوب می شناسه و فکر می کنم قابل اعتماد بخوام بره ازش غیر مستقیم بپرسه قضیه چی بوده؟حقیقتا همون بوده که گفته یا چیز دیگه ای بوده؟کار درستی است یا غلط؟
    راهنماییم کنین ..ممنون

  5. #4
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    آقا آرمان 26:
    این سوال خودم بود که پرسیدم و هنوز مرجان جوابی نداده در این مورد....ذهنم رو گرفته بود....
    خانواده هر دو ما کامل در جریان هستند و من با اجازه اونا همه کارهامو می کنم....حتی همین الان که اینجا دارم تایپ می کنم و این همیشه رمز پیروزیم بوده...اونا هم نظر شما رو دارن ولی من نذاشتم ....نمی خواستم بی احترامی بشه چون دوستش داشتم و هر دومون انقدر بالغ بودیم و خانواده ها برامون احترام قائل بودن که بذارن اگر به نتیجه نرسیدیم اونا وارد بشن...منم انقدر عاقلم که این مرد رو فراموش کنم و 100 درصد هیچ کاری نمی کنم تا مشاور های سایت هم نظر بدن..... نظر اونا هم برام مهمه....من دختر عاقلی هستم و خودم هم در بخش روانپزشکی به عنوان پزشک با این جور مراجعین در حد محدود آشنایی دارم.هر دو خانواده آنقدر محترم رفتار کردیم که حد نداره...منم ناراحتیم یک مورده وگرنه الانم 2 تا خواسگار خوب دارم ولی حاضر نیستم فعلا بهشون فکر کنم....من فقط می خوام روانشناسی این رابطه رو در بیارم و علت واقعیشو تا هم راحت شم هم یاد بگیرم......همین....(هیچ عجله ای هم ندارم)

  6. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 آبان 03 [ 20:08]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    797
    امتیاز
    23,965
    سطح
    94
    Points: 23,965, Level: 94
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 385
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,234 در 570 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام rsrs1380

    ناراحتی و نگرانی شما کاملا قابل درکه اما به نظر می رسه برای اینکه بتونی این مساله رو برای خودت حل کنی نیاز به گذروندن واحدهای پیش نیاز داری .
    با بخشی از نظرات دوستان خوبم آرمان 26 و نقاب موافقم .این کاملا درسته که شما و ایشون در یک دوره ی شناخت نسبت به هم بودین و قائدتا در یک همچین رابطه ای این حق برای هردوی شما محفوظ بوده که در صورت تشخیص عدم تناسب بتونید این رابطه رو به اتمام برسونید. به همین سادگی . برای قطع یک رابطه هم دلایل زیادی می تونه وجود داشته باشه .همیشه نباید دنبال دلایل سخت و پیچیده رفت . ساده ترینش می تونه این باشه که ایشون مثلا از چهره ی شما یا پوشش شما یا رفتارهای شما و یا هر چیز دیگری خوشش نیومده اما برای اینکه شما رو نرنجونه و دل شما رو نشکنه بویژه از نگرانی شما در خصوص پرستار کشیک استفاده کرده و شما رو به سمت قطع رابطه سوق داده ..
    از این منظر شما یا خانوادتون می تونین دلایل رو از ایشون بخوایین اما بعید به نظر می رسه پاسخهای ایشون شما رو قانع کنه ... چون به نظرم شما بیشتر از این ناراحتین که چرا در این ارتباط رد شدین ...

    بنابراین شاید پافشاری و اصرار شما حتی برای جویا شدن دلیل این رفتار سود چندانی نداشته باشه و چه بسا که به تشدید احساست منفی و ناراحت کننده ی شما بیانجامه... در اینگونه مواقع معمولا عمومی ترین توصیه صبر و تلاش برای تمرکز زداییه ... باید سعی کنید برای خودتون مشغولیات جدید و جذاب فراهم کنید و به زمان و خودتون اعتماد کنید.
    ورزش ، موسیقی ، مطالعه ، نقاشی ، مهمانی ...و ... به شما کمک خواهند کرد که از این تجربه به سلامت عبور کنید.

    در نهایت می خوام بهت توصیه کنم معیارهایی که برا ازدواج و انتخاب فرد مناسب داری رو یک بار دیگه مورد بازبینی قرار بدی . برای این کار می تونی از مقالات انجمن مشاوره ازدواج و نیز از گلچین مقالات ازدواج که در ذیل تمامی صفحات قابل رویت است کمک بگیری. از طرفی هم بهتره تلاش کنی احساسات و عواطف خودت رو بیشتر بشناسی. چون از نوشته هات اینطوری احساس کردم که گاهی حتی با خودت هم صریح نیستی .مثلا اونجا که علیرغم میل باطنی هدایای او رو بهش برگردوندی و اصرار کردی که اونها رو بپذیره و بعد از اینکه او متوجه تمایلات تو نشده و درخواست تو رو پذیرفته رنج بردی ...

    عزیز دلم
    ما باید یاد بگیریم که با تجربه هامون زندگی کنیم . اگر قرار باشه در هر تجربه ای بمونیم و زوایای مختلف و مثبت و منفی اون رودرک نکنیم قطعا زندگی رضایت بخشی نخواهیم داشت.

    دوستت دارم و برای موفقیتت دعا می کنم.

  7. #6
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    با سلام
    با تشکر از کارشناس افتخاری محترم طاهره خانم.....
    حرف های شما کاملا علمی و جالب بود...
    ممنون از راهنمایی شما.....
    خدمت تمام دوستانم که جواب این تاپیک رو به عنوان همفکری برام گذاشتن ممنونم.....به هر حال در هر رابطه ای احتمال این اتفاقات هست ولی کارشناس محترم ایشان از من خواستگاری کرده و حتی مادرشون شیرینی فرستاده بودند و ما راجع به همه چیز با هم قطعی بودیم و فقط منتظر آمدن خانواده ایشان بودیم...حتی شماره منزل مارو هم گرفته بودن.....همه چیز به ظاهر عالی بود که یک دفعه تمام شد...اون معتقد بود من زود تصمیم می گیرم و عمل می کنم....روز آخر می گفت من خیلی دوستت دارم ولی این رفتارو نمی تونم تحمل کنم و رفت ....اگر سر قیافه یا هر چیز دیگه بود زودتر می گفت نه صبح تا شب بگه دوستت دارم...آدم فهمیده و بسیار با شخصیتی بود و ما کاملا شبیه هم بودیم....اهل دروغ هم نبود کاملا مطمئنم...
    الانم پیامک می زنه ولی به نظرم بی فایده است.....
    از راهنمایی شما ممنونم...حتما از مقالات استفتده می کنم....
    فقط تعجبم آیا پسرها وقتی یکی رو آنقدر دوست دارن و هر روز می گن تو مال منی چطور به طرف مقابل فرصت جبران نمی دن و می رن؟حالا گیرم اون خانم یک اشتباهی هم کرد یعنی اگر بر عکس بود منم نباید بهش فرصت جبران می دادم؟این بی رحمیه؟با یک چیز که خلاف میل بود باید همه دوست داشتن ها فراموش بشه؟

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 اسفند 94 [ 11:19]
    تاریخ عضویت
    1387-7-01
    نوشته ها
    1,948
    امتیاز
    22,799
    سطح
    93
    Points: 22,799, Level: 93
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 551
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,205

    تشکرشده 4,459 در 1,179 پست

    Rep Power
    211
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام...
    در مورد جواب سوالتان که گفته بودید(فقط تعجبم آیا پسرها وقتی یکی رو آنقدر دوست دارن و هر روز می گن تو مال منی چطور به طرف مقابل فرصت جبران نمی دن و می رن؟حالا گیرم اون خانم یک اشتباهی هم کرد یعنی اگر بر عکس بود منم نباید بهش فرصت جبران می دادم؟این بی رحمیه؟با یک چیز که خلاف میل بود باید همه دوست داشتن ها فراموش بشه؟ ) باید بگوییم:......اولا خواهش می کنم من زبانم مو در آورد تا به دختران این تالار بگوییم در نوشته های خود جمله (بعضی پسراها) را بکار ببرید همه را مانند هم ندانید....
    دوما::بنده باز هم اعتقاد دارم آن اقا از ثبات شخصیتی برخوردار نیستند و توان تصمیم گیری را هم ندارند.....یا به قول طاهره گرامی ایشان دلیلی خوب تر از مسله ی (پرستار) برای بر هم خوردن ارتباط پیدا نکردند...
    موفق باشید

  9. #8
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,066
    امتیاز
    149,829
    سطح
    100
    Points: 149,829, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,693

    تشکرشده 36,037 در 7,414 پست

    Rep Power
    1095
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام
    شما غرور و عزت نفسش را نادیده گرفتید ، زود قضاوت کردید .
    این نشون می ده که شما کمی عجول هستید ، لااقل در مورد مسائلی که براتون مهمه اینطور هستید ، اگر هدف این بوده که مدتی همو بشناسید که این با عجله امکان پذیر نیست ضمن اینکه به نظر می رسه که شما در واقع اون را از روی علاقه انتخاب کردید و بحث شناخت معنی نداره و الا وقتی چیزی از این خانم شنیدید عکس العمل نشون نمی دادید و سعی می کردید مدتی دقت کنید که آیا این صحت داره یا نه و از اینجا پی به صداقت و یا عدم صداقتش می بردید و این یعنی تلاش در جهت شناخت ، اما رفتار شما برنامه شناختن را نداشته ،و اشتباه بعدی هم این بوده که باز عجله کردید و هدیه هاش را پس دادی ، و یک بار دیگه غرور او را شکستی ، عزیزم اون واقعاً ترسیده ، نه از شک تو نسبت بهش بلکه از رفتارهای عجولانه ای که در زندگی باعث بشه که مرتب غرورش را لگد مال کنی اونم غرور مردانه که لازمه هویت اونه نه غرور بیجا ، در مقابل خودت غرور هم به خرج دادی و ادامه دادی ، اینکه قدمی برای عذر خواهی پیش نگذاشتی .
    اون الان در مقابل عاطفه و عقلش قرار گرفته ، از طرفی تو را دوست داره و از طرفی در رابطه با زندگی جدی فکر می کنه و به تفاهم اهمییت می ده ، اینجا اقدام تو خیلی مؤثره و راحتش می کنه ، اینکه قدم جلو بذاری و غرورت را کنار بزنی و بگی که عجله کردی و زود قضاوت کردی و بخاطر علاقه ای که بهش داری نگران شدی و عجله کردی و عذر بخواهی و از اون بخواهی که کمکت کنه که کلاًاین خصوصیت زود قضاوت کردن را بگذاری کنار .
    نکته نهایی اینکه باید هم شما و هم اون سعی می کردید برای انتخاب عواطف را مهار و با عقلانیت وارد می شدید ،اونم اشتباه کرده که مرتب به شما ابراز علاقه می کرده ،شما قبل از اینکه همدیگر را بشناسید و با عقلانیت انتخاب کنید به هم علاقه مند شدید بعد دنبال شناخت رفتید .
    به همه کسانی که این پست را می خونند ای یادگاری را تقدیم می کنم که : راه درست این است " انتخاب عاقلانه زندگی عاشقانه "
    حتی اگر به کسی علاقه مند شدید مهار علاقه را به دست عقل بدهید ، یعنی جلوی وابسته شدن را بیرید و عاقلانه تمام جوانب را بسنجید و شناخت را کامل کنید و بعد تصمیم بگیرید ، اگر منطقاً به چیزهایی رسیدید که خلاف معیارهایتان بود و زمینه تغییر را هم در شخص ضعیف دیدید از علاقه خود با عشق بگذرید تا بعد دچار زندگی پر از نفرت نشوید ،

  10. #9
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 فروردین 93 [ 12:48]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    نوشته ها
    1,249
    امتیاز
    16,138
    سطح
    81
    Points: 16,138, Level: 81
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 212
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    8,122

    تشکرشده 8,124 در 1,482 پست

    حالت من
    Vaaaaay
    Rep Power
    141
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام دوباره:
    خدمت تمام دوستان عزیزم......با تشکر از مرجان عزیز و آرمان 26 و نقاب و فرشته مهربان که نظراتشون به من خیلی کمک کرده و الان خیلی راحت و شادم و به عبارتی راحت شدم.......
    فرشته مهربان حرف شما کاملا صحیحه و من دارم تلاش می کنم این اشکال رو برطرف کنم......اونم اشتباهشو خودش باید اصلاح کنه.....امیدوارم هیچکس اشتباهی که من کردم رو تکرار نکنه.......
    ولی لازم دونستم خدمت دوستانم بگم که:
    ما حدودا 6 روز قبل به صورت اتفاقی دوباره صحبت کردیم و البته من اذعان کردم بهش که دیگه نیازی به شروع کردن دوباره نداریم و ایشون هم همین حرف فرشته خانم و قبلتر مرجان خانم رو به من گفتن :ترس از تصمیم عجولانه من.........
    البته به قول کارشناس محترم راست و دروغش معلوم نیست.......
    به هر حال منم به خاطر این رفتار خیلی جنتلمن معذرت خواستم و گفتم این کارام غلط بوده و گفتم اونم زود تصمیم گرفته.....
    به هر حال الان 6 روزه گذشته و من ائنئ الان خوب تونستم فراموش کنم(تا حدی).....
    به هر حال منطق اینو حکم می کنه....
    اون معتقد بود که منو خیلی دوست داره ولی می ترسه این اخلاقو نتونه تحمل کنه و اونوقت پشیمون شیم.....
    به هر حال راست یا دروغ من دیگه راحت شدم....چون غرورم و زیر پا گذاشتم و ازش معذرت خواستم....اون بازم حاضر به خداحافظی نشد.....
    ولی زمان همه چیزو معلوم می کنه......
    البته هنوز منتظر جواب روانشناسی آقای سنگتراشان عزیز هستم.......
    با تشکر.....
    هنوزم اگر کسی نظری داره با طیب خاطر می شنوم.....
    (((در مشکلات باید گاهی سکوت کرد شاید خدا حرفی برای گفتن داشته باشد)))

  11. #10
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,066
    امتیاز
    149,829
    سطح
    100
    Points: 149,829, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,693

    تشکرشده 36,037 در 7,414 پست

    Rep Power
    1095
    Array

    RE: پر از ابهام از رفتار یک مرد

    سلام
    این را از من به یادگار داشته باش ، که بهترین محور برای زندگی تلاش برای رشد هر چه بیشتر در ابعاد مختلفه ، و برای رسیدن به این مقصود اولین قدم شناخته ، شناخت هر چیزی که به ما مربوطه و با آن سرو کار داریم و درک اینکه چه تأثیری می تواند در رشد ما داشته باشد ، و اولین گام در مسیر شناخت هم ، شناخت خود است ، آن هم شناختی صادقانه و با پذیرش بالا. در مسیر خودشناسی حقیقتاً باید مثل یک دادستان عمل کرد تا یک وکیل مدافع، یعنی سعی نکنیم اولاً از اشکالات فرار کنیم و ثانیاً اگر فرار نکردیم و پذیرفتیمشان آنها را توجیه و خود را تبرئه نکنیم ، اگر در خود شناسی موفق عمل کنیم قطعاً دیگر آدمها و حتی جهان خلقت را به خوبی خواهیم شناخت و رفته رفته حکمت بسیاری از پدیده ها برایمان روشن خواهد شد و نگاه حکیمانه ما را کمک می کند هدف هر واقعه و پدیده را در رابطه با رشد خود بفهمیم .
    برای یک زندگی موفق وبا نشاط باید تصمیم و انتخابمون رشد محور باشد ، هم فردی را که مد نظر داریم با این دید بشناسیم که چقدر می تواند در رشد من مؤثر باشد و متقابلاً ، هم وقایعی که در رابطه با افراد مد نظر برایمان پیش می آید را با این نکاه بررسی کنیم تا پیام ها و درسهای رشد دهنده آنرا دریافت کنیم .
    عزیزم اگر این ماجرا و این شخص هیچ چیز برایت نداشته ، همینقدر برایت باید کلی ارزشمند باشد که آنچه در رابطه با اون پیش اومد بهت کمک کرد تا خودت را بهتر و از زوایای دیگر هم ببینی، همچنین بر غرورت غلبه کنی و نشاط و احساس راحتی ناشی از تواضع را درک کزده و حتی بچشی .
    نکته آخر اینکه ای عزیز انصاف در تعامل با دیگران بسیار مهمه ، وقتی انصاف محور رفتارت با دیگران باشد، بیش از هر کسی خودت از آن بهره مند خواهی شد ، و به آزادگی ترا خواهد رساند، سعی کن اگر ایرادها و عیوبی در او دیده ای عیوب خودت را هم در نظر داشته باشی و سبک سنگین کنی و ببین به نسبت آنچه خودت هستی آیا انصاف است که او را مناسب خود نبینی و رد کنی در حالی که او هم ایده آلهایی ممکنه داشته باشه که در تو بعضی رانبینه ، و بنگر که رفتار کدامیک بیشتر از دیگری بدور از انصاف بوده ، اگر صادقانه دیدی که خودت بیشتر مقصری ، پس فرصتی دیگر به خودت واو بده برای شناخت بیشتر ، اما این بار احساسات را مهار کنید و منطقی با هم یکدیگر را بررسی کنید با این هدف که ببینید چقدر می توانید به هم در رفع عیوب کمک کنید ، این کار اگر نفع بزرگی جون کسب تجربه و تمرین کسب شناخت را نداشته باشد که دارد ، هیچ ضرری نخواهد داشت .زود به اتمام رساندن این ارتباط که زیر نظر خانواده است باز هم عجله است ..
    ما هر اندازه که دوست داریم طرفمان کاملترین باشد بهتره به این هم توجه کنیم که آیاما هم برای او کاملترین هستیم ، و اگر دنبال کاملترین هستیم باید گفت جسته ایم یافت می نشود ، باید نسبتی از نیکویی را در فرد بجوییم با در نظر گرفتن اخلاقیات و عادات خود و مهم این باشد که صفات ریشه ای مثبت را داشته باشد به عبارتی اصلش مثبت باشد فرعیات پیشکش.
    اگر مایل بودی نقطه نظراتی در رابطه با نحوه کسب شناخت ، چه شناخت خود و چه دیگری دارم که در دل آن تکنیکهایی نیز نهفتهدارم که می توانم تقدیم کنم .
    برایت آرزوی سر افرازی دارم


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تعادل روحی ندارم کمکم کنید
    توسط anjelaa در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 تیر 92, 05:43
  2. شوهرم تعادل روحی و اخلاقی نداره منو آزار می ده
    توسط paper در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 دی 90, 09:19
  3. خوابم تعبیر میشه؟
    توسط roze_bikhar در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 27 مهر 90, 11:05
  4. با همسرم تعارف دارم چه کنم؟
    توسط فرات در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: یکشنبه 03 مهر 90, 13:16

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:37 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.