به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 39 از 39 نخستنخست ... 9192930313233343536373839
نمایش نتایج: از شماره 381 تا 385 , از مجموع 385
  1. #381
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 خرداد 03 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,066
    امتیاز
    23,629
    سطح
    94
    Points: 23,629, Level: 94
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 721
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,690

    تشکرشده 2,228 در 907 پست

    Rep Power
    222
    Array
    باز یادی کنیم از این جمله معروف حاج آقا، کل این دنیا مصنوعه! عجیبه، هر بار این کلیپ رو میبینم، تعجبم بیشتر میشه. مرد عجیبی بوده، واقعا ....
    یعنی باید همزمان که میجنگی برای زندگی، باید بدونی که همه چی اینجا نیست! یه دنیای اصیل هم هست. خب بالانس و تعادل خیلی سخته، ولی این مرد کسی بوده که تونسته این بالانس رو رعایت کنه.
    پول دستت میاد، خودت احتیاج داری، ولی نیم نگاهی به مستمند داشته باشی. به رئیس ت بله چشم بگی، ولی همزمان بدونی که رئیس اصلی ه یکی دیگه هست!

    کلا منظورم اینه که با این دنیایی که توش زندگی میکنیم، این دیدگاه داشتن، نیاز به تمرین داره، نیاز به یادآوری داره.

    همه چی به همینجا ختم نمیشه...

    https://www.aparat.com/v/XQx5f

  2. 4 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Mvaz (پنجشنبه 10 خرداد 03), فرشته مهربان (چهارشنبه 09 خرداد 03), الهه زیبایی ها (یکشنبه 13 خرداد 03), باغبان (یکشنبه 06 خرداد 03)

  3. #382
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    90,870
    سطح
    100
    Points: 90,870, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,841

    تشکرشده 6,829 در 2,389 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Mvaz نمایش پست ها

    یادمه باغبان می‌گفت یه نویسنده، دو سال اول زندگی شون رو در ماشین زندگی کردن،


    دو سال خیلی زیاده اخوی :)
    فکر کنم اشتباه گفتم بهت شاید اشتباه تایپی - اون داستان دو هفته بود :)
    که همراه خانومش مجبور شده بود چند هفته ای در ماشین زندگی کنه .
    ولی در کل این مسائل هست ... زندگی های مختلف و مشکلات رنگارنگ که شاید ما خیلی هاشو ندونیم .
    اصل مطلب خیلی مهمه که نکته اش را گفتی ...
    امکان داره یه دوره ای در زندگی زن و شوهرها پش بیاد که مجبور بشن بیشتر با هم همیاری کنن و یا برخی از مسائل را به جان بخرن و از نگاه صبر و عشق معنایابی کنن تا با کمک هم و تلاش و توکل به خدا به کمال برسن.
    من یادمه خودمون شاید بیش از 10 سال تو یه خونه 12 متری زندگی می کردیم...
    مسائل زندگی می تونه برای هممون یه چالشی باشه ولی خب یه جور توفیق اجباری ست که باید بگذرونیم ( هر فرد به یه طریقی ) و طبیعتا اگه ازش درست استفاده کنیم می تونه پیشرفتی برامون داشته باشه .
    به نظرم یکی از کارهای خوبی که می تونیم انجام بدیم همین نوشتن هست .
    وقنی می نویسیم دغدغه ها از بُعد فکر و ذهن وارد بُعد دیگه میشن و برامون مملوس تر هست و انگار یه باری از دوشمون برداشتیم و می تونیم آنالیز بهتری داشته باشیم .
    اگه در تالار هستیم می تونه ایجاد تاپیک و یا سعی کنیم یه دفتر برداریم در خلوتمون بنویسیم ...
    به نظرم یه جورایی با نوشتن بهتر می تونیم مسائل را از بُعد دیگر ببینیم.

    روزهاتون رنگارنگ --- شب هاتون پر ستاره
    موفق باشین
    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 10 خرداد 03 در ساعت 16:38 دلیل: تایپی

  4. 4 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    gholam1234 (جمعه 18 خرداد 03), Mvaz (پنجشنبه 10 خرداد 03), مدیرهمدردی (شنبه 12 خرداد 03), الهه زیبایی ها (یکشنبه 13 خرداد 03)

  5. #383
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 خرداد 03 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,066
    امتیاز
    23,629
    سطح
    94
    Points: 23,629, Level: 94
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 721
    Overall activity: 94.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,690

    تشکرشده 2,228 در 907 پست

    Rep Power
    222
    Array
    برادر باغبان، خوبی؟ تایپکت رو چرا بشتی؟ بذار کامنت بدیم دیگه ....
    چقدر سخته همزمان از پوسته بیای بیرون، و دنیا رو هم داشته باشی! اصلا یه سوال، وقتی از پوسته میای بیرون، باید دنیا رو رها کنی؟ یا دنیا رو بچسبی؟ یا بصورت معتدل بهش رسیدگی کنی؟ چجوری میشه این قضیه پوسته و امور دنیوی و قسط و وام و ... رو هندل کرد؟

    و اینکه باز هم لغزیدیم، یعنی چی؟ مشکل کار از کجاس؟ به یه خانم زیبا رو میرسیم، نگاه میکنیم (با اینکه میدونیم نباید این کار رو کنیم)، این لغزشه دیگه، چرا هی تکرار میشه؟؟؟

  6. 2 کاربر از پست مفید gholam1234 تشکرکرده اند .

    Mvaz (شنبه 19 خرداد 03), باغبان (جمعه 18 خرداد 03)

  7. #384
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,166
    امتیاز
    90,870
    سطح
    100
    Points: 90,870, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.1%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,841

    تشکرشده 6,829 در 2,389 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام آقا غلام عزیز


    من خوبم الحمدالله - امیدوارم شما هم خوب باشی :)
    تاپیک تنظیم هیجانات در انجمن مثنوی درمانی هست غلام - واقعیتش بسته نیست - فکر کنم عضویت مشترکین می خواد برای پست گذاشتن در برخی انجمن ها .
    من چک کردم درست است اگه برای شما این امکان نیست ، شاید موردهای فنی ای دیگه ای باشه - اگه در تاپیک های دیگه این موارد هست گزارش فرمایید .دفتر مدیران تالار(سؤالات-مشکلات-انتقادات و درخواستها)2
    در مورد پوسته ُ دانه و اومدن بیرون ازش، من فکر کنم موقعی که در اون پوسته هستیم یه جور شبیه مرده هستیم و وقتی از اون میایم بیرون تازه زنده میشیم و معنای زندگانی را درک می کنیم .
    طبیعتا وقتی زنده باشیم راحت تر می تونیم در زندگی تعادل ایجاد کنیم .
    کل مسئله همون هم هویت شدگی ها و من های ذهنی ست ...
    یعنی چیزهای دنیوی که بهش هویت زیاد دادیم و دورش داریم طواف می کنیم.
    علت ترس و نگرانی های ما همیناست ...می ترسیم هم هویت شدگی ها و من های ذهنمون را از دست بدیم ...
    زندگی و زندگانی خوبه - شغل و درآمد خوبه - خوبه عزیزانمون را دوست داشته باشیم ....ولی نکته اینکه نباید دور اینها طواف کنیم .
    کعبه دلمون باید چیز دیگه باشه ....وقتی کعبه دل را پیدا کردیم در مدار زندگی هم با مدار خدا هماهنگ میشیم .
    یه بچه درون رحم مادر اگه بگه کل زندگی اونجاست مشکل می خوره ....فرض کن بعد 9 ماهگی بگه نمیام بیرون چی میشه ؟
    همیشه هم با گریه می یاد بیرون چون با اونجا انس گرفته و باهاش هم هویت شده :)
    حالا اگه به بچه درون رحم مادر بگیم یه جایی هست مثل جاده چالوس که می تونی سوار ماشین بشی و پنجره را بدی پایین و از این باد و هوا لذت ببری و بری بعدش یه جوجه بزنی بهت میخنده ...
    چون اون همه چی را بند ناف می دونه و آگاه نیست به دنیای بیرونش .
    غلام ما عادت کردیم به مسیر قبلی ...فکر می کنیم همش اونیم و فکر میکنیم وقتی از پوسته می خوایم بیایم بیرون حتما یه معجزه می خواد ....در حالی که طبیعت زندگی اونه و ما اون را عوضش کردیم .
    در اونجا هم زندگی و زندگانی هست - ازدواج هست - شغل و در آمد هست ....تحصیل و علم هست - در جامعه و با مردم بودن هست .....ولی معنایابی و دید فرق می کنه .
    علت دیگه نگاه ما هست به محیط ...غلام یه امتحان کن برو پیش 5 نفر که صبح تا شب دارن بهت میگن بیت کوین اینجوری میشه ، دلار اینجوری میشه - اگه تو زندگی این کار را نکنی فلان میشی و ...
    5 سال صبح تا شب به این فکر کن و به این هویت بده و از اونها هویت بگیر ...ببین چی میشیم :)
    قضیه همون جوجه هست که درون تخمرغ میگه مرغداری می خوام - چند تُن دانه می خوام - اینقدر مرغ می خوام - اینقدر خروس می خوام و....
    جوجه صبح تا شب غصه میخوره و میگه کارخانه دوم مرغداری را کی بزنم ...ولی نمی دونه که باید همه را بذاره و بیاد بیرون...
    جوجه کل دغدغه اش نباید درون پوسته تخمرغ باشه ...باید روی چیز اصلی بیشتر کار کنه ....
    اینکه تعادلش چطوری هست : باید نیاز را در نظر بگیریم و همیشه آماده باشیم .
    حالا هر فردی این نیاز را یه جور معنایابی می کنه - تو این معنایابی مراقب من های ذهنی و هم هویت شدگی ها باشیم .
    بعضی موقع ها میگیم می خوایم یه کارخانه بزنیم و 1000 نفر را سر کار ببریم ولی در ته اون فکر شاید دنبال نفس خودمون هستیم و میگیم حالا اون هم یه گوشه باشه .
    از طرفی دیگر ، امکان داره فردی ثروتمند باشه و مثل مورد بالا نباشه ُ رها باشه !
    نمی دونم سریال بچه مهندس را یادته آقای سرلکُ .
    بعضی موقع ها می خوایم کارهای گنده انجام بدیم و برای خودمون رنج درست می کنیم ....
    ماهی در آب مثل فرفره میچرخه ُ حرکت می کنه در حالی که ما باید در آب دست و پا بزنیم .
    بعضی موقع ها هدف هایی را برمی داریم که اون هدف ها، ما را بیشتر وارد پوسته می کنه ....یعنی می بینیم همش گرفتاریم ...
    یه جوری باید قدم برداریم بتونیم تعادل را رعایت کنیم ...
    حالا وقتی نگاه مقایسه مییاد وسط - بحث مسابقه مییاد وسط - چشم هم چشمی ها میاد وسط دوباره میریم تو این پوسته ! و هر کاری میکنیم نمی تونیم تعادل ایجاد کنیم ..
    هستند افرادی که شاید به زمان قبل که برگردن دوست داشته باشن برن و مثلا یه معلم در یه روستا بشن تا بخوان یه پُست مهم بگیرن - اونجاست که وقتی میخوان از پوسته هم بیان بیرون باز نمیتونن چون گرفتار من ِ ذهنی هستن .




    در مورد اون سئوالی که گفتی یه خانم زیبا می بینیم چی کارکنیم ،،،
    واقعیتش غلام چیزی که در آموزه های دینی هست اینکه باید سعی کنیم نگاهمون را کنترل کنیم و مواظب باشیم و این تمرین می خواد تا ملکه ذهنمون و دلمون بشه .
    درسته محیط تاثیر خودش را داره ولی اینها بهانه هست و ما نباید از محیط تاثیر بگیریم .
    اگه قرار باشه همه چیز سرجای خودش و در کنترل ما باشه که ، املاء نانوشته همه 20 هستن .
    ولی بذار یه مطلب دیگه بهت بگم دراین راستا و اینکه وقتی نگاه می کنیم ( مثلا به طور اتفاقی ) بدونیم تو فکرمون چی میگذره !
    اون پردازش ِ هم مهمه - دوستم تعریف میکرد یه جا رفته بود یه ینده خدایی حجاب خیلی کاملی نداشت و طرفِ کناری اون داشت اون فرد را می دید و اعصابش خراب شده بود و استرس زیادی داشت .
    دوستم گفت تو فکرش معلوم نیست داره چی پردازش می کنه از اون پدیده - بهش گفت اون یه نقطه هست همین - از کنارش رد شو برو یا اگه ازت جلوتره و داره مسیرش را میره تو هم مسیرت را برو .
    حالا اون فردی که اون را یه نقطه می بینه و وارد فاز احساسی نمیشه با یه فردی که وارد فاز احساسی میشه یه تفاوتی داره !
    اگه چیزی جلومون سبز شد اتفافی از تدبیر روزگار و نگاه کردیم ، در نگاه کردن نگاه نکنیم - یعنی نگاه میکنیم ولی نگاه نمیکنیم ( متنی سخته توضیحش -امیدوارم رسونده باشم - پایین تر بیشتر میگم )
    یه موقع میشه برای شخصی ، چشمش گره می خوره ول نمیکنه دوست هم داره ادامه بده ... یعنی اینجوری :


    علاوه بر مدیریت و مراقبت از نگاهمون ، روی ذهن و پردازش ذهن و دل هم کار بکنیم - وقتی پدیده ای می بینیم نباید سریع بریم سراغ فکر گناه و بهش پر و بال بدیم که همین باعث ادامه نگاه میشه ...
    یا به جای اینکه بیایم جلوی این پردازش را بگیریم و مدیریت کنیم ، میریم میگم تموم شد کل دینم رفت ! ( امیدوارم رسونده باشم )
    از طرفی یادمون باشه مغرور نشیم - نگیم قوی هستیم و بگیم من میدونم و اتفاقی نمییافته - شیطون یواشکی امکان داره طناب را بندازه و یه کاری بکنه یه جوریکه اصلا فکرش هم نکنیم .( با چیزهای ساده )
    همون حکایت مولانا هست که فرد میره تو بیابان برای ریاضت و یه مدتی روی خودش کار می کنه - به خدا میگه دیگه همه چیز اوکی هست میام شهر .
    میاد شهر و میره خونه یکی از دوستان و آشنایان ، یه فردی هم اونجا بود که براش نامحرم بحساب مییامد ...دوستش بهش میگه من بهت اطمینان دارم و تو کلی دوره دیدی و پخته ای ....
    خلاصه میگه من دارم میرم بیرون ولی یه کوزه هم هست کنارم و کنارت - وقتی برم اون کوزه آمار تو را میده بهم - اگه افتاد یعنی یه فکر گناهی کردی...
    طرف میره بیرون و میبینه که اون کوزه افتاد و متوجه میشه دوستش فکر گناه کرده - با سرعت مییاد خونه و می بینه اون نیست و اون شخص باز میره تو بیابون و میزنه تو سَر ُ صورت خودش که چرا اینجور شد و نتونست.
    امیدوارم داستان را خلاصه و درست گفته باشم :)
    می خواد بگه باید روی نفسمون کار کنیم - به خودمون مغرور نشیم و از چیزهای به ظاهر ساده عبور نکنیم - در بیابون ریاضت کشیدن هنر نیست و اینکه ناامید نشیم و از گذشته یاد بگیریم .
    اگه بتونیم به حضور خدا به یقین برسیم و در این حضور ، حضور ادب داشته باشیم موفق تر میشیم .( در پیدا - پنهان - خلوت - شلوغ - پدیده های مختلف )
    یه موقع میشه به جایی می رسیم اینها را ریاضت نمی دونیم بلکه زندگیمون میشه و برامون تداعی - یعنی جوری رشد می کنیم که عادت میشه برامون - رعایت میکنیم -مراقبت می کنیم ... نگاهمون جور دیگه میشه ...
    امکان داره همه وارد لغزش بشیم ... چقدر در مورد این مسائل در ادیان الهی و روایات مطلب بیان شده ...امکان داره بزرگان هم حتی گرفتار این بشن .
    پس همیشه هوشیار باشیم و تمرین کنیم و تلاش کنیم و خودمون را صیقل بدیم و از خدا کمک بخوایم .
    اول کاریم و همه باید کار کنیم روی خودمون...
    باشد که هممون رستگار شویم.





    خب یه خورده زیاد شد - امیدوارم خسته نشده باشی :)
    موفق باشید - در پناه حضرت دوست
    ویرایش توسط باغبان : یکشنبه 20 خرداد 03 در ساعت 00:48 دلیل: لینک تاپیک

  8. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    dooo (چهارشنبه 23 خرداد 03), gholam1234 (سه شنبه 22 خرداد 03)

  9. #385
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 04:31]
    تاریخ عضویت
    1386-6-22
    نوشته ها
    797
    امتیاز
    23,623
    سطح
    94
    Points: 23,623, Level: 94
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 727
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    VeteranRecommendation Second Class10000 Experience PointsSocialTagger Second Class
    تشکرها
    2,041

    تشکرشده 2,231 در 570 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام علیکم، سلام علیکم، سلام علیکم
    حال و احوال دوستان ،رفقا، آشنایان دور و نزدیک ؟

    امیدوارم هر جا که هسنید دلتون خوش باششه و لبتون خندون.

    دوستتون دارم

  10. 2 کاربر از پست مفید طاهره تشکرکرده اند .

    Mvaz (دیروز), باغبان (دیروز)


 
صفحه 39 از 39 نخستنخست ... 9192930313233343536373839

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.