به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 21 , از مجموع 21
  1. #21
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 23:51]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    790
    امتیاز
    23,435
    سطح
    94
    Points: 23,435, Level: 94
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 915
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,589

    تشکرشده 1,786 در 736 پست

    Rep Power
    174
    Array
    سلام

    سرکار وقتی با حرکت زشت یکی از همکارانم مواجه شدم، بی‌درنگ تلفن رو برداشتم تا باهاش صحبت کنم،
    از دلیل این کارش جویا بشم،
    آخه تو خلوت خودم مدعی ام همه می تونن خوب باشن، شاید با کمی حرف اشتباهش رو جبران کنه،

    خلاصه می تونستم عین خودش که تو جمع بر علیه من کار زشت انجام داده، جواب بدم، ولی عقلم گفت تو خفا بهش بگم، شاید خودش اصلاح کرد.

    زنگ زدم بهش، الو سلام آقای فلانی!
    این چه کاری بود کردی خدا خیرت بده
    بهتر نبود اینکار صورت نگیره و کار بهتری انجام بدی!

    آقای فلانی: نه کار من درست بوده!
    من: یه لحظه یادم رفت برای چی زنگ زده بودم، یادم رفت چند سال از من بزرگتر ، یادم رفت من نماز میخونم و اون نمی خونه، یادم رفت چقدر حق استادی گردنم داره،
    بهش گفتم شما یا مغرضانه کار کردی یا غیر صادقانه، همین،

    ولی اون یه اقدام بزرگ کرد ، خیلی مودبانه و نرم گفت: باشه ، خداحافظ
    ------
    تا دو ثانیه بعد از جوابم راضی بودم
    از ثانیه سوم به بعد به خاک افتادم،
    من اینو گفتم!
    من!
    من!
    من!

    هر چی میکشم از این من و منیته،
    مگه تو نمی دونستی :
    هر که منم گفت هست آن شیطان رجیم
    خواه صوفی باشد خواه اصولی خواه حکیم


    مگه تو نبودی میگفتی باید نماینده اسلام باشیم

    مگه تو نبودی باید مراقب رفتارت باشی
    مگه تو خدا را در حضور نمی بینی
    مگه امام زمان نیست،

    مگه تو ...........


    تا دو روز بیچاره بودم،

    از طرفی روی کاغذ کارم اشتباه نبود یه کار زشتی انجام شده بود و من از خودم دفاع کرده بودم، از طرفی بازی اخلاق رو سه هیچ بهش واگذار کرده بودم،
    دیدم شیطان تو یک ثانیه چه طور بیچارم کرد ،


    غروب رفته بودم بیرون، یه ماشین تو ترافیک خراب شده بود, زدم بغل گفتم کمک میخوای، گفت باتری خراب شده، مزاحم نمیشم دوستم داره میاد،
    تو دلم گفتم کمک به تو کمک به بشریته، ترافیک سنگین تو لاین سه ،
    سریع باتری ماشین رو برداشتم گذاشتیم رو باتریش گفتم استارت بزن
    هر چی تلاش کرد نشد ،
    منم راه افتادم بیام، در حین راه افتادن دوستش رسید، همین باتری رو گذاشت روشن شد،
    به خودم گفتم ، نگفتم بیچاره شدی، خلاصه چندتا اتفاق دیگه هم افتاد،
    همش حس اینو داشتم یه وزنه صد کیلویی رو دارم حمل میکنم
    تا از خر شیطون پیاده شدم، گوشی رو برداشتم زنگ زدم به همکارم، جواب نداد، غصه ام گرفت، گفت چند تا صلوات میفرستم،
    خلاصه خودش زنگ زد، من پر درآوردم ،
    گفتم من شکست خوردم، آقا معذرت، از دلش در اوردم، بنده خدا زیاد به دل نگرفته بود ولی در همون حد کمش هم بیچارم کرد.
    بعدش اینکار مثل پرستو ها می‌تونستم پرواز کنم.



    خلاصه اینکه شیطان از اونچه فکر میکردم نزدیکتره،
    چه طور هولت میده ته دره
    اگر بین دو تماس من از دنیا رفته بودم ، دیگه کار تموم بود،


    مراقب مراقبه هاتون باشید،
    ما که مراقبه ای نداشتیم، ولی باختیم
    امیدوارم هیچ کسی نبازه
    ویرایش توسط Mvaz : دیروز در ساعت 17:22

  2. کاربر روبرو از پست مفید Mvaz تشکرکرده است .

    باغبان (دیروز)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.