ببخشید من تازه الان تایپیکهای بعد از آخرین ارسالم رو خوندم. ممنونم به خاطر همه چیز و به خاطر اینکه روز پرستار :43: رو بهم تبریک گفتین.
دلم خیلی براتون تنگ شده بود....
راستی یه چیزی من الان اومدم...
نوع: ارسال ها; کاربر: روزن
ببخشید من تازه الان تایپیکهای بعد از آخرین ارسالم رو خوندم. ممنونم به خاطر همه چیز و به خاطر اینکه روز پرستار :43: رو بهم تبریک گفتین.
دلم خیلی براتون تنگ شده بود....
راستی یه چیزی من الان اومدم...
سلام بچه ها..
ببخشید اگه توی این تایپیک می نویسم آخه قسمتهای دیگه نمی تونم بنویسم..
لطفا این تایپیک رو هیچوقت قفل نکنید :323:
خانم آریانا من افتخار آشنایی با شما رو نداشتم یا شاید می شناسمتون و...
سلام دوست من. قبول شدنتون رو توی دانشگاه بهتون تبریک می گم و خیلی خوشحال شدم از اینکه توی رشته مورد علاقه ات قبول شدی.
همینطور یه خاطر عزیزی که از دست دادین بهتون تسلیت میگم. امیدوارم هر چه زودتر...
اگه از من بپرسن که هدف از ازدواج چیست؟
من قطعا خواهم خندید
حداقل برای من این سوال با سوال « هدف از ادامه زندگی چیست» فرقی نمی کنه. ازدواج یکی از مراحل تکامل انسانه، انسان تا ازدواج نکنه نمی تونه...
سلام بچه ها، این دفعه نمی خوام خبر بد بدم اما به خاطر اختلاف طبقاتی تالار:302: جاهای دیگه نمی تونستم بنویسم و مجبور شدم بیام سراغ تایپیک خودم.
میخواستم هم عید رو به همتون تبریک بگم، البته می دونم...
درست نمی دونم زمان خوشبختی چه زمانیه؟ و همینطور نمی دونم زمان بدبختی چه زمانیه!
شاید برای اینه که هیچ وقت بهشون فکر نکردم، هیچ وقت مرزی برای خودم نداشتم که اگه چنین شد و چنان شد خوشبختم و اگه نشد...
سلام.
خونمون رو عوض کردیم و طبق گفته سیسیلی قراره یه هفته ای بریم مسافرت. بیشتر وسایلمون رو نو کردیم. مثل دختری که میخواد جهاز بگیره یه مقدار پس انداز داشتیم که بیشترش برای عوض کردن خونه رفت و یه...
سلام خیلی ممنون که به یاد من هستین :72:
بعد از برگشتن امید و بیدار شدنش که تقریبا فردای اون روز بود از امید پرسیدم کجا راحت تره، اونم گفت هر جا تو راحت باشی، منم گفتم برگردیم خونه (تا نمی یومد خونه...
سلام دوستان خوبم، به خاطر غیبتم عذر میخوام.
چشم حتما آواتارم رو عوض می کنم به خاطر شما فرانک عزیزم
الان پدرم زنگ زد، تازه رسیدن خونه، گفتم که امید مرخص شد و اومدیم اینجا، گفت وقتی امید بیدار شد خبرش کنم بیاد دنبالمون، منم گفتم اجازه بده از امید بپرسم که کجا راحت تره و بهشون خبر می دم، اونم قبول...
دوباره برگشتم بالای سر امید و باهاش حرف زدم، اما دوباره ساعت 8 شب شروع کردن به بیرون کردن ما، هر چقدر اصرار کردم فایده نداشت، امروز ساعت 8 صبح تماس گرفتن که بیمارتون به هوش اومده، واقعا دوست داشتم...
نفسم بالا نمی اومد، هنوز قلبش می زد اما خیلی ضعیف، می گفتن قرص خورده اما نمیدونستن چه قرصی، علی هم می گفت که قرص خاصی توی خونه نداره، یه کم که گذشت شاد و همسرش به همراه مادرم اومدن، دوباره با دیدن...
اول از همه دوستان خوبم تشکر می کنم و همچنین از مدیر محترم که منو در این شرایط سخت تنها نذاشتن.
الان دقیقا می فهمم که خوشبختی چیه، شاید اگه این اتفاق نمی افتاد، اگه امید نمی رفت، من هیچ وقت نمی...
سرافراز جان شما خانم هستین یا آقا (البته ببخشید)
آخه توی این جور مواقع زبون خانمها و آقایون با هم متفاوت میشه، نمی دونم میترسم اگه این کار رو بکنم باز هم خودخواهی باشه، مثل دلتنگی که برای آرمان می...
امروز صبح پیک موتوری اومد در خونمون و گفت یه بسته دارید، رفتم بسته رو گرفتم، یه جعبه بود اومدم درش رو باز کردم دیدم پر از گل رز قرمزه، با یه نامه، یه نامه از امید، روز سپندارمزگان رو بهم تبریک گفته...
ممنونم ازتون، آدمها فراموشکارن اما بیشتر چیزهایی رو که به نفعشون هست فراموش می کنن. الان که تایپیک انتخابت را عوض کن رو خوندم، بهتر شدم، البته میشه گفت که خودخواهیم کمتر شد.
حقیقت اینه که من برای...
فرانک جان منو ببخش، انقدر درگیر غم خودم بودم که چیز دیگه ای رو نمیدیدم.
به وضوح میدونم که تسلیت من نمی تونه از غم شما کم کنه، اما از خدا میخوام به شما و خانواده تون صبر بده، داغ عزیز خیلی خیلی...
ممنون از راهنماییت آنی جان، حالا چی کارشون کنم، میدونی میترسم اگه به کسی ندمشون هر از چندگاهی دلم هوایی بشه و برم سراغشون و دوباره گریه و زاری راه بندازم.
آخه تصمیم گرفتم دیگه گریه نکنم، میخوام با...
خیلی شرمنده ام که باعث ناراحتی شما شدم، اگه چاره ای بود این کار رو نمی کردم لطفا از من بگذرید و منو ببخشید.
این دو روزه که برام مثل دو سال گذشت، بدون امید و آرمان بود، هر روز به علی آقا زنگ می زنم...
از همدردیتون واقعا متشکرم، اما خدا نکنه هیچ کس عزیزی رو از دست بده، اما الان تازه می فهمم چرا وقتی به یه نفر تسلیت می گفتم توی چهره اش هیچ نشانی از کم شدن غمش نمی دیدم.
دوست ندارم بگم بچه امانت...
من دیگه دوست ندارم برگردم خونه، الان دیگه توی اون خونه جای خالی امید رو هم باید ببینم. امیدوارم زودتر تصمیمش رو بگیره.
هیچوقت از مشاوره های بیرون خوشم نمی اومد، چون احساس می کنم همشون یه سری حرف...
ممنونم فرشته مهربان، میدونم که همه میخوان به من کمک کنن، اما وقتی خودم همه چیز رو خراب کردم چی؟ امیدوارم برای هیچ کس این اتفاق نیفته، وقتی این روز می رسه انگار که آدم کر شده و هیچ حرفی رو نمی تونه...
یک نیم ساعتی گذشت، امید اومد از اتاق بیرون، بهم گفت خداحافظ عزیزم و از خونه رفت... تا چه حد دیوونگی کردم نمی دونم، از خودم بدم اومده بود، می تونستم برم در رو باز کنم و صداش کنم اما منه احمق این کار...
سلام دوستان خوبم، امروز از دیروز خیلی بهترم، ممنون که تنهام نگذاشتین، اما واقعیت اینه که اگه تمام مردم دنیا هم کنارم باشن باز هم در میون اونها دنبال فرشته ی کوچیکی می گردم که به زندگیم اومده بود و...
الان برای امید اس ام اس زدم که « امید عزیزم امشب زود بیا خونه به بودنت احتیاج دارم » اونم جواب داد که « باشه عزیزم حتما الان راه می افتم»
دلم گرفت، معلومه خیلی منتظر بوده که من یه قدمی بردارم، حالا...