-
نقش طرحواره ها در اعتیاد :
همانطور که می دانید اعتیاد شدید می تواند در موضوعات مختلفی نقش داشته و زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار دهد.
از آنجاییکه در مدل های مخرب آن که مصرف مواد و یا الکل می باشد، شخص به بخشی از روان و جسم خویش آسیب رسانده ،،،
به همین دلیل بررسی علل و عواملی که نقش مهمی در گرفتار شدن فرد در اعتیاد دارد، می تواند در پیشگیری و یا درمان آن به شخص کمک زیادی کند.
شش تا طرحواره نقش داره در این مسئله :
- وابستگی و بی کفایتی
- شکست
- محرومیت هیجانی
- نقص شرم
- بازداری هیجانی
- خویشتن داری ( بی انضباطی )
علاوه بر این موارد ، مورد های دیگری هم هست که می تونه نقش داشته باشه .
طرحواره اطاعت : این افراد به دلیل اینکه نمی توانند در مقابل دستورات دیگران، حرف خود را بزنند به اعتیاد پناه می برند.
طرحواره معیارهای سرسختانه : به دلیل داشتن خواسته های سخت و بالا از خود و برای توانایی انجام دادن آن، به اعتیاد پناه می برد.
طرحواره استحقاق: فرد به خودش حق می دهد که هر چیزی را که دلش می خواهد امتحان کند.
برای مطالعه بیشتر این ویدیو را تماشا بفرمایید :
https://www.aparat.com/v/A49zK?playlist=916534
-
بُرشی از قسمت :
طرحواره معیارهای سرسختانه ، کمال گرایی
* تو معیارهای سرسختانه چند نکته مهم هست ..
اولین نکته کمال گرایی افراطی ای که این افراد دارن ،،، یعنی انتظاری که از خودشون و از دنیای پیرامونشون دارن یه انتظار بی نقص و کمال مطالق هست - خود این داستان بار زیادی را به خودشون و به آدم هایی که دارن با آنها کار می کنند و زندگی میکنند تحمیل می کنه - بنابراین یه نوع تفکر همه یا هیچ را شاهدیم در این آدم ها - انگار خط کش وجودشون دو نقطه بیش تر نداره - یا صفره یا 100 - انگار نقطه 50- 80 نیست و این نقاط صفر حساب میشه و فقط یه نقطه قابل قول وجود داره و اون 100 مطلقه .
* تو دنیایی داریم زندگی می کنی که یه دنیای نسبی ست.
لزوما هیچ چیز به غایت عالی انجام نمیشه و هیج چیز به غایت افتضاح نیست ...
همیشه دست بالای دست هست – هرچیز خوبی که می بینیم می تونه بهتر هم انجام بشه..
از نظر این آدم ها انگار فقط یه نقطه خیلی ریزی وجود داره که دنبال اونن .
حالا اون نقطه 100 کجاست ؟
چون نیست اکثرا در این افراد نارضایتی شدید و دائمی می بینیم .
شاید یه شمشیر دو لبه ای باشه این طرحواره .
از اونجایی که این آدم ها کمال گرایی زیادی دارن گاهی این کمال گرایی هاشون و این معیارهای دست بالایی که انتخاب می کنن ، باعث یه خروجی های خوبی هم میشه مثلا امکان داره موفقیت هایی هم بدست بیارن در محیط پیرامون کارشون و وظایفشون . اما اون چیزی که به ازاش دارن از دست میدم تعادل نداره از اون چیزی که دارن بدست می یارن .
خیلی وقتا دیگران از موفقیت ها اونها نسبت به خودشون خوشحال ترن .
اما اینا معمولا قبل از اینکه اون را بدست بیارن خودشون را به آب و آتش می زنن تا بدست بیارن ...ولی وقتی بدست می یارن راضییشون نمی کنه و خوشحال نمیشن و میگن :
بریم هدف بعد – در هدف های بعد همین قصه وجود داره .
آروم و قرار ندارن برای بدست آوردن – وقتی بدست می یارن و نزدیکشن ،،، زیاد خوشحال نمی شن .
* در این طرحواره منفی گرایی – والد سرزنش گر – پرتوقع بودن – زندگی جدی ، را می بینیم .
اینا زندگی شادی برای خودشون ایجاد نمی کنند – زندگی براشون خیلی جدی هست و تا حد مرگ کار می کنن.
دنبال یه زندگی طبیعی نمی رن و توازن و تعادل ایجاد نمی کنن .
یکی از غذاب علیم برای اونها اینکه بخوان برای ساعتی بیکار باشن و یا یه وقتی را برای تفریح و شادی خودشون قرار بدن .
حتی برای بهتر شدن راندمان شدن کار خودشون هم شده حاضر نیستن با آدم ها ی دیگه معاشرت کنن – وقت برای تفریح بذارن و ...
نه تنها خودشون این تفکر را دارن – بلکه از دیگران هم انتظار دارن اینگونه باشن ،،،در نتیجه باعث میشه نزدیکانشون هم اذیت بشن ...
پیوند عاطفی بین خودشون و نزدیکاشون هم دچار مشکل میشه اینجوری .
*چرخ زندگی این آدم ها متناسب نیست .
شما یه دایره را در نظر بگیرین که در این دایره ازش محورهای مختلفی خارج شده ،،،
هر یک از این محورها نماد یه چیزی در زندگی شما هست .
یکیش نماد شغل می تونه باشه – یکیش نماد تحصیلات می تونه باشه – یکیش نماد سلامت می تونه باشه – یکیش نماد تفریح می تونه باشه - یکیش نماد خانواده و دوستان می تونه باشه – نماد معنویت می تونه باشه و ...بعضی ها چرخ زندگیشون متناسبه .
افرادی که این طرحواره را دارن روی یه حوزه انرژِی 100 را میذارن .
انرژی شون پخش نمیشه و نامتوازن هست .
تو یه حوزه خیلی انرژی می ذاره و سایر را فراموش کرده .
بعضی ها می خوان درهمه اینها 100 باشن .
خب این انرژِی خیلی زیادی را می گیره .
ما در یه مدتی می تونیم این نمودار را حفظ کنیم - همه ما یه انرژی و یه پتانسیل محدودی در اختیار داریم .
این مسائل پیامد داره از اختلالات بیماری های گوناگون - از زخم های گواریشی – تپش قلب – درد عضلاتی و ...
یعنی بدن داره پیام میده و میگه داری زیاد از خودت کار می کشی-- مواظب باش
از طرفی به سلامتی خودشون کم اهمیت میدن ،،،شده رفتن به دکتر را تعویق می ندازن -مراقبت از خودشون را توجه نمی کنن و ...
خلاصه اینکه تناسبی وجود نداره .
در مسائلی از زندگیمون میشه با بیست درصد انرژی ، هشتاد درصد نتیجه را بگیریم .
ولی برای اون 20 در صد باقی مانده پایانی باید 80 درصد زحمتش بکشیم و این خیلی انرژی ما را می گیره و این انرزژی باعث از دست دادن مسائل دیگه در زندگیه میشه .
*هنر معمولی زندگی کردن را یاد بگیریم - هنر معمولی بودن – پذیرش این معمولی بودن – لذت از زندگی در حالی که معمولی بودن را انتخاب می کنیم .
سئوالی پیش میاد :اگه ما مهارت معمولی بودن را یاد بگیرم جامه تهی نمیشه از آدم های سر آمد ؟
ما یه واقعیت را می پذیریم – ما به عنوان یه آدم نمی تونیم قطعا در هم همه چیز سرآمد باشم – در بعضی از حوزه ها می تونیم .
اون آدم که انتخاب کرده سرآمد باشه باید ببینه چقدر انتخاب کرده این باشه و این مدلی زندگی کنه ،،،بعضی موقع انگیزه درونی خودشون بوده که اینها را می رونده .
ولی موقع هایی هم هست که این طرحواره یه لایه زیرین هم داره .( مثلا طرحواره شرم و نقص و بی ارزشی و... )
یعنی اون موفقیته و اون سرآمده ، زیاد خوشحالم نمی کنه – اون پوششی میشه برای اینکه یه سری ضعفها را جبران کنم .
یعنی امکان داره انگیزه درونی نباشه مثلا نمیگه این آزمایشات کجا می رسه و یا یه کار برای بشریت انجام بشه .
*نگرشی که می تونیم داشته باشیم اینکه بگیم :
من در مسیر رشد هستم و می خوام بهتر از این هم باشم ولی شرط شاد بودن را به این گره نمیزنم که مثلا این موفقیت را بدست بیارم بعد حالم خوب بشم .زندگی می کنم در مسیر .
مسیر استعداد هم مهمه – بعضی موقع افراد با یه انرژی کمی حر کت می کنند در یه کاری - ولی همون کار را یه فرد باید انرژی زیادی بذاره .
مثل ماهی ،،،ماهی در آب خیلی راحت می تونه حرکت کنه - ولی ما باید دست و پاز بزنیم و از ماهی بیشتر تلاش کنیم .
اینجا اصلاحی هست به نام رنج شخصی
همچنین رنج ساختن برای دیگران .
ما با سرآمد بودنمون باید بیبنم چه رنج شخصی برا ی خودمون و یا دیگران ایجاد می کنیم .
-
انسان کانال های روحی مختلفی داره (حالت های شخصیتی ) ،ما باید بدونیم روی کدام کانال هستیم و کدوم کانال اومده بالا :
والد ، کودک ، بالغ ، ...
همه اینها یه جورایی می تونن با توجه به موقعیت ها مفید باشن ...
ولی افراطی استفاده کردن - عدم تعادل اینها و در جای نامناسب استفاده کردن اینا ، موضوع ما هست .
کودک درون ( کودک آسیب پذیر – کودک خشمگین – کودک تکانشگر - کودک شاد )
کودک درون تابع احساسات هست – وجه کودک فاقد خودآگاهیست.
درست زمانی که ناامید میشویم یا کنترل احساس خود را از دست میدهیم بخش کودک درون ما در حال فرمانرواییست .
در ذهنیت کودک آسیب پذیر مثل یک کودک کم سن و سال است که برای زنده ماندن نیاز مبرم به مراقبت بزرگسالان دارد..
اما از بد حادثه ، چنین مراقبتی دریافت نکرده است – او خودش را بیچاره – ناراحت – تنها – بی پناه در نظر می گیره .
کودک خشمگین - تمام بچه های کم سن و سال در مواجهه با ناکامی نیازهایشان، عصبانی می شوند.
افرادی که ذهنیت کودک عصبانی در آنها فعال شده هست ، اگر به این نتیجه برسند که نیازهایشان ارضا نمیشود مستقیما خشم خود را بروز می دهند..
کودک تکانشگر یعنی فرد برای ارضا نیازها و لذت ها هر وقت دلش خواست هیجان ها و رفتارهای خود را بدون پیامد های آن بروز دهد .
ذهنیت کودک شاد مانند کودکی هست خوشحال - نیازهایش ارضا شده -می تواند به تفریح و بازی بپردازد و از زندگی لذت ببرد .
لازمه کودک شاد اینکه زندگی و مشکلات را زیاد جدی نگیریم ...
یه رفتار بد و تندی از یکی می بینیم ، لازم نیست همش جدی و خشک باشیم و فاجعه سازی کنیم ...
کمی شاد باشیم – کمی تفریح کنیم – کمی با خانواده باشیم..
مواظب سرزنش والد درونمون باشیم . اگه یه زمانی از برنامه زندگی مون جدا شدیم خودمون را سرزنش نکنیم ...هی به خودمون نگیم از گردونه و رقابت زندگی عقب افتادیم .
مراقب باید ها و نباید های خودمون باشه ....
به کودک شادمون فرصت زیستن بدیم – براش زمان بذاریم در طول هفته .
والد درون : من ِ والد دو دسته تقسیم میشود 1- والد حمایتگر 2- والد سرزنشگر
والد حمایتگر همانگونه که از اسمش مشخص است حمایت کننده و مهربان است ....
والد حمایتگر درون ، کارش تشویق، توجه، حمایت و دوست داشتن است. این حمایتها شامل حال خود ما و دیگران است.
والد حمایتگر از زمان کودکی شکل میگیرید. درست همان موقع که ما از سمت والدین خود با تشویق و حمایت مواجه شویم این وجه از شخصیت ما شکل میگیرد...
بیدار کردن والد حمایتگر درون ، بستگی به گذشتهی ما دارد. اگر در گذشته والدین و بزگترهای تاثیرگذار زندگی ما ، حمایتگر ما بودهاند، این کار ساده است؛
زیرا ما آن را به همان صورت که تجربه کردهایم از بزرگترهایمان دریافت میکنیم.
در نقش والد حمایتگر درون باید به این نکته توجه کنیم که این وجه همیشه بعد سالمی ندارد.
در بعد سالمش، والد درون، آن عشق و حمایتی که نیاز داشته باشیم، به ما میبخشد. با جملات محبتآمیز و امیدوارکننده از خودمان حمایت میکنیم.
اما متاسفانه در بعد ناسالم آن، ممکن است کار خراب شود.
یعنی با حمایتها و محبتهای بیچونوچرایی که از والدین خود یاد گرفتهایم و تکرار همان شیوه با هویت خودمان، کمکم به سمت منزوی شدن پیش میرویم،
زیرا با این روش آموختهایم که در هر موقعیتی قدم نگذاریم و تجربیات زیادی نداشته باشیم تا مبادا گرفتار مشکلات شویم.
بنابراین خیلی مهم است که بدانیم حمایت و دفاع کردن بیقید و شرط چه قیمتی دارد.
اگر از دوران کودکی والدین تمام کارهای فرزندشان را انجام دهند و به او اجازهی پذیرفتن مسئولیت ندهند، یا اینکه هر کاری که او میکند را تایید کرده و از او حمایت کنند، او را در آینده به فردی بیمسئولیت و قلدر تبدیل خواهند کرد.
این فرزندان فکر میکنند حمایتگری با قلدری یکیست و باید همیشه مورد حمایت پدر و مادر خود باشند.
به همین خاطر آنها هم یاد میگیرند که با کودک درون خود همینطور رفتار کنند.
وقتی کودک درونشان اشتباهی میکند، عذرخواهی نمیکنند. به جای آن با زورگویی سعی میکنند از او دفاع کنند و دیگران را مقصر جلوه دهند.
درصورتی که والد حمایتگر باید موجب موفقیت و پیشرفت کودک درون شود، نه اینکه باعث انزوا یا فراری دادن دیگران شود.
والد سرزنشگر تنبیه کننده ، انتقاد کننده ، عیب جو ، پر توقع ، کمال گراست .
وقتی شخصی از دیگران انتقاد کوبنده میکند یا دیگران را تحقیر میکند در حالت روانی والد سرزنشگر قرار دارد .
نشانه های بدنی والد درون را میتوان اخم کردن، سر تکان دادن - فشار دادن لبها به هم، نگاه غضب آلود، انگشت روی لب نهادن، و… دانست.
اما نشانه های کلامی والد عبارتند از : برای اولین بار و آخرین بار میگویم-- من ته این موضوع را در می آورم -- چند دفعه به تو بگویم..
بالغ درون : بالغ درون آگاه است – دنبال حل مساله هست – دلبستگی ایمن درونش هست – با کودک درون درد دل می کند – والد درون را کنترل می کند .
بالغ درون میتواند بدون درگیر شدن با احساسات ناراحتکننده به طور آگاهانه، منطقی و واقعبینانه، درباره مسائل و مشکلات فکر کند.
هنگامی که افراد قادر باشند به صورت منطقی رفتارهای خود را کنترل کنند و آنها را بروز دهند، در حالت شخصیتی بالغ ، قرار میگیرند.
کانال های روحی (والد – کودک – بالغ .. ) را به صورت کاراکترهایی در بیاریم و سعی کنیم آرومشون کنیم و به تعادل برسونیمشون .
قبل از اقدام و تصمیم ، سعی کنیم تصویر سازی کنیم اونا با هم حرف بزنن و مشورت کنن ( والد - کودک -بالغ ..) - با هم درد و دل کنن – به هم کمک کنن - به هم آموزش بِدن .
مراقب من ِ منظم باشیم ، قرار نیست همه چی منظم و مرتب سرجاش باشه ...قرار نیست همیشه اتفاق های زندگی بر اساس نظم و چارچوب فکری و احساسی ما باشه .
من ِ منظم ، در ما واکنش ایجاد می کنه مراقب باشیم ...امکان داره اتفاقات زندگی خارج از باید و نبایدهای ما باشه ..
مراقب برداشت های سطحی ذهنمون باشیم در لحظه ... مراقب دام و تله ذهن باشیم .
کنترل حال و احوالمون ، دست دیگران نباشه...
امکان داره افراد پای منافعشون که می یاد وسط ، یه تصمیماتی بگیرن بر اساس خواسته ها و شرایط خود - اینجوری نباشیم که هر وقت یه اتفاقی افتاد بهم بریزیم ، زندگیمون بهم بریزه .
بدونیم میشه بدون این بایدها و نباید ها زندگی خوب داشت .
ما می تونیم تلاش کنیم بر مدیریت اوضاع ( مواردی که درتوانمون هست) ولی بدونیم نمی تونیم همیشه همه چیز را بر اساس نظم ذهنی و توقعات خودمون کنترل کنیم:72:
پرفسور یانگ ، ذهنیت ها ( حالت های شخصیتی ) را به چهار قسمت تقسیم می کند :
-کودک
-والد
-بزرگسال سالم ، بالغ
-ذهنیت مقابله ای
این خیلی شبیه به تحلیل رفتار متقابل ( Transactional Analysis (TA هم هست .
برای بررسی بیشتر ، مطالعه این بخش از تاپیک :
ذهنیت های طرحواره ای (حالت های شخصیتی )