-
شــــــب قــــدر....
بنـــــده ای از خــــدا پـــرسیــد:اگـــر سرنـــوشت مــرا تـــو نوشتـــــه ای پــس چــرا آرزو کنـــم؟؟
خـــدا گـــفت : شـــاید نــوشتــه باشـــم هـــر چــــه آرزو کنـــــــــــد....
میــگن تو شـــب قــدر ســرنــوشت آدمـــا رقـــم میـــخوره...
یـــادتـــون بــاشـــــه بـــآ ارزشـــــ تریــــن چیـــز هـــا رو بخـــوایــن...
مـــا رو هـــم از دعـــاتون محـــروم نکنـــــید...
التــــــــــماسِ دعـــــــا....
-
سلام خدا
یادته همیشه ته کلاست میشستم درس نمیخوندم اخم میکردم؟ یادته چقدر زشت بودم خجالت میکشیدم کسی و نگاه کنم؟ لاغر مردنی بودم سلام هم نمیتونستم بگم ؟ چقدر تو خودم بودم؟ بلد نبودم لباس بپوشم .. اما یجورایی خیلی توجهتو جلب میکردم..
یادته لباسم پاره شده بود چقدر بی پناه بودم گاهی نگاهت میکردم اما عمیق نبود فقط جوری نگاهمو سوق میدادم جای دیگه که ازم درس نپرسی میرفتم تو پناه گاه خودم
ولی تو بهم زل میزدی از حس نگاهت غرق عرق میشدم خجالت میکشیدم چقدر کوچیک بودم ..یادته دلم ازون مدادا میخاست ولی نداشتم؟
چهره ام یه اخم شرارت بار داشت اما با یه معصومیت با کسی کاری نداشتم چقدر من محتاج بودم به همه چی!چقدر بیکس بودم نه مادری داشتم نه پدری که بیاد منو ازت بپرسه
کسی نمیدونست کجام خودم مگه میدونستم ؟
اما یه سکوت مرگبار منو پوشونده بود که کسی بهش راه نداشت خودم بودم و خودم ...
اون موقع نمیدونستم اینا رو میدونی نمیدونستم دردهامو بلدی
یادم میاد اخر کلاس صدام زدی گفتی تو بمون کارت دارم هیچ وقت فراموش نمیکنم اون روز رو
فکردم میخایی تنبیهم کنی اما دست گذاشتی رو سرم و اونجا بود که همه سکوتم ویرون شد اشک شد جاری شد بغض داشت خفم میکرد بغض چندین سال که تلنبار شده بود ..
با من چیکار کردی که این همه عوض شدم؟
انگار یچیزی از درونت روانه وجودم شد
چرا چهرم عوض شد لباسام نگاهم ریخت بهم شدم یه ادم دیگه ...
یجوری که اومدم ردیف اول نشستم شدم نماینده کلاس همه میگفتن چی شد این همه خوشگل شدی؟
میگفتن چی شد اینهمه شلوغ و بلا شدی؟ چطور با همه گرم میگیری؟ تو که سلاممم بلد نبودی!
حق بده بهشون چطور ممکن بود یه دختر فقیر زشت کسل بشه یه دختر خوشگل بی نیاز شاد و شنگول کی میتونست این کار بکنه؟
چقدر ادما پی منو میگرفتن ! یادته؟ میومدن با من مصاحبه کنن چقدر جالب بود مخصوصا اونی که از روزنامه اومده بود
و من تموم اون لحظه ها یاد تو میفتادم که پشت میز نشسته بودی و اروم و مستمر باحوصله نگاهم میکردی
اما من تاب نشستن رو این صندلی های سخت رو نداشتم وول میخوردم که متوجهم بشی اما بظاهر اعتنا نمیکردی بعدا فهمیدم که میدونستی حالمو میدیدی بیقراریامو...
یادته من که خودمو نمیتونستم اداره کنم دو سه تا کلاسو دادی من بچرخونم حواسم بهشون باشه؟ باورم نمیشد
چقدر کیف میداد از اون زیرزمین منو به اونجا رسوندی؟ انگار همه جا زمزمه های قشنگ میشنیدم مست میشدم اخه سخت بود باورش حتما درکم میکنی که چقدر ظرفیت میخاست
چی باید میگفتم بهشون؟!
جوابشو تو میدونستی فقط
الانم من همونم شاگرد ته کلاست که بعد اون همه ماجرا درس نخوند عقب موند و تو همون معلم اروم منی..
بازم رو این صندلی سختا نشستم صندلیایی که ته کلاس برا بچه های تنبل گذاشتی ...خدا خیلی سفتن ...
بازم نگام میکنی؟ بازم صدام میزنی اخر کلاس؟
تو تغییر نکردی همونی عشق من اما من ...
ته کلاس نشستنم با اون موقه ها خیلی فرق داره ولی ته کلاس تهه کلاسه دیگه!
اون ردیف آخر
-
الهی ، امشب آمدهام تا به چهارده نور پاک، تورا قسم دهم
و والاترین کتاب را بر سر بگیرم و بالاتر روم ، مرا به خویش وامگذار و در این شب
با بهترین دوستانت همنشین کن و از خویش مران ، که بیتو حیرانم و سرگردان
شب عفو است و محتاج دعايم
ز عمق دل دعايى كن برايم
اگر امشب به معشوقت رسيدى
خدا رادر ميان اشك ديدى
كمى هم نزد او يادى زما كن
كمى هم جاى ما او را صدا كن
بگو يا رب فلانى رو سياه است
دو دستش خالى و غرق گناه است
بگو يا رب تويى دريايى جوشان
در اين شب رحمتت بروى بنوشان
"التماس دعا"
دعام کنید خیلی خیلی محتاج دعام:72:
-
خدایـــا باز هم مهمانی تو و شبهای قدر...
گفتم دست خالی، زشت است مهمانی رفتن!!
دست پُر آمده ام
دستی پُر از گنـاه
چشمی پُر از امیـد
بمانم یا برگردم ؟!
آمدهام ای خوبترین، ای بهترین ، ای مهربانترین ، تا در میهمانی بندگانت
مرا نیز بپذیری و بخشش گناهان را بدرقه ی راهم کنی . . .
الهی العفو ، العفو ، العفو…
:54:
-
خدایـــا باز هم مهمانی تو و شبهای قدر...
گفتم دست خالی، زشت است مهمانی رفتن!!
دست پُر آمده ام
دستی پُر از گنـاه
چشمی پُر از امیـد
:72:التماس دعا:72:
-
سلام خدای من
خدایا خودت میدونی که توی این 26 سال عمرم چی ها کشیدم خدایا شکرت که هر چی بود گذشت
خدایا الان ازت میخپام که این مشکلاتم رو حل کنی
خدایا خیلی جاها کوتاه اومدم از سادگیم سواستفاده کردند و من نفهمیدم گاهی وقت ها میفهمیدم اما حرمت نگه میداشتم
الان خدایا به حق این شب عزیز به حق دل های شکسته همه بندگانت کمک کن شوهرم بره سر کار همین ماه رمضان
فردا که زنگ زدم و رفتم دلش به رحمت خودت به رحم بیاد و قبول کنه شوهرم بره سر کار
خدایا خودت هوای هممون رو داشته باش گرفتارها گرفتاریشون حلذبشه
خدایا به حق خودت کمک کن سربلند بشم امین
-
شب قدر است خدایا توفیق قدر به همه ما عنایت کن
اللهم عجل لولیک فرج
ان شالله که تمام حاجت شما عزیزان براورده بشه
خدایا در این شب قدر ظهور اقامون امام زمان عج تعالی فرج شریف نزدیک بگردان:323:
دوستان عزیز واسه منم دعا کنین که از سردرگمی بیرون بیام به راه راست هدایت بشم واسه همه جونا منونم از همتون :47::323:
-
سلام خدای مهربان
امشب یکم اعتماد به نفسم پایین اومده یعنی امسال ...
یجورایی نمیتونم بیام تو مجلست دم در بیرون سر پا وایسادم
آخه امسال خیلییییی سخت بود خدا
خدایا همین که وارد ارامش میشم ارامشمو از دست میدم از این تناقض نجاتم بده
و به قلب هامون ارامش و امنیتی برخاسته از ایمان به مهربانی خودت عنایت کن
و بهترین ها را برامون مقدر کن.
خدا جونم برای دختر پسرای مجردمون ازدواج قسمت کن تا پاک تر و شادتر باشند.
خدایا چشم هامون رو با دیدار یار روشن کن.
آمین
-
حلقه های گناهم ،، به یکدیگر متصل اند
بسته در ،، سلسله دست و پای من ،،، ،،،،خدای من
یا عبادی الذین َ ،،،، اسرفو ،،، ، کلام توست
ربنا ، اغفرلنا ،،،، ندای من ، ،،،خدای من
-
تویی مخاطب "امن یُجیب" هر شبهام ...........
ولی بناست بمیرم به حال "مضطر" خویش ....