RE: میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
در مورد فامیلمون هم باید بگم :
1- ایمانش مورد تایید فامیاست و خانواده پسر محجوبیه .. با توجه تحصیلیاتش آدم فهمیده ای به نظر میاد
2- شهرهای مختلفی درس خونده و از خانوادش جدا بوده (میشد گفت خودساخته)چون دانشجو هست شغلی نداره
3-احتمال میدم بتونیم با هم کنار بیایم ولی بیشتر من باید کوتاه بیام چون دو سال از من بزرگتره و بیشتر تجربه داره
4- روی خانوادشون چون فامیلمون هستن شناخت کامل دارم و خانواده ی خوبی داره
5- پدرم مخالفت جدیی نداره جز اینکه میگه از طرف پدرش حمایت ِ مالی نمیشه و زندگیتون ممکن ِ از لحاظ مالی تا مدتی تامین نباشه ولی چون تحصیلاتش بالاست شغل خوبی هم میتونه داشته باشه اما میگه قانع هست و بسنده میکنه به کم پس زیاد از لحاظ مالی شاید تامین نباشین ...
دوست دارم نظرتون رو بدونم کدوم یکی مورد تاییدتر هست و چرا ؟
ممنونم از راهنماییهای خوب و شایسته ی شما ...
RE: میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
حالا چه اصراريه شما انتخابتون رو محدود به اين دو نفر كنين؟
RE: میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
سلام fnh63 دوست عزیزم:72:
چون از بین دیگران فقط این دو نفر به معیارهای من نزدیکترن و من به دیگران جواب منفی دادم چون با معیارهای من یکی نبودن ... و هنوز هیچ جوابی به این دو نفر ندادم ... از نظر من به راحتیی که از دیگران گذشتم نمیشه از این دو نفر گذشت ..
RE: میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
احتمالا حسن هاي اين دو فرد رو خودت بهتر ميدوني من ميخام دست بزارم روي نقاط ضعفشون
ا.م:
2- مدرك ديپلم ------- آيا اين همون سطح سواد و مدركي هست كه شما از همسر آيندتون انتظار دارين؟ و اينكه مدرك داراش شغل درست وحساب ندارن واي به حال ....
5- مخالفت پدر ------------ اينكه پدرتون ميگن مرد عمل نيست. آيا موردي پيش اومده كه ا.م خودش رو (البته در عمل) به شما ثابت كنه؟ و همينطور فراتر از سنش توقع داريم (فكر كنم اگر نتونه به گفته هاش عمل كنه، شخصي درخور ازدواج نيست ولو اينكه 40 سالش باشه)
فاميلتون:
3-بيشتر من بايد كوتاه بيام -------- اينو خودش گفته (چه تو حرف، چه تو رفتار) يا نظر شماست؟ اگه خودش گفته فرد نسبتا ديكتاتوري هست.
5- حمايت مالي نميشه ----------- آيا اين يك نوع تحريم از طرف پدرشونه؟ اگر اينطوره اين فرد با خونواده خودش هنوز رابطه خوبي نداره وبه نوعي ميخاد از خونواده فرار كنه (بوسيله ازدواج) و همينطور اينكه سطح توقع شما از مسائل مالي نسبت به همسر چقدره؟
يه چيز ديگه:
به جز معيارهايي كه فرمودين چه توقعات و انتظاراتي از همسر آيندتون دارين؟
و همينطور برنامه ريزي كه اين دو نفر براي آيندشون كردن، مخصوصا شغل چيه؟
اين دو فاكتور را هم حتما در نظر بگيرين
موفق باشين
RE: میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
سلام دوستان
با تشکر از همکار عزیزم - مشاور تحصیلی ، همچنین امید و سایر دوستان که واقعا این موضوع را به خودکفایی رسوندند.
همچنین با مطالعه سایر پستهای setare_tk به این رسیدم که ایشون فردی قوی بوده و به سادگی می تواند این اشتباه خود را جبران کند. خواهش می کنم به جای از دست دادن وقت ، او را سریعا به عالم واقع بکشانید و تکلیف او را روشن سازید.
RE: میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
سلام ...
ممنونم از راهنماییهاتون ... راستش توی این مدت خیلی فکر کردم سعی کردم معیارهام رو در نظر بگیرم نه احساسم رو هرچند که خیلی جاها دوباره بر میگشتم سر خونه ی اولم (احساس) خیلی منطقی با خودم کنار اومدم اما وقتی که میخوام تصمیم بگیرم و جواب بدم میترسم خیلی میترسم از اینکه شناختم از طرف مقابلم اشتباه باشه توی این مدت یک نفر دیگه هم به افرادی که فکر میکردم به معیارهام نزدیکتر هست اومدن خواستگاری در حالی که من همچنان موندم که باید به کی جواب بدم دوست ندارم بر اساس مال و ثروتشون تصمیم بگیرم چون گذراست و هر لحظه ممکنه اون ثروت از دست بره و اما نمی تونم احساسم رو کنترل کنم همش از خودم میپرسم اگه اونطوری که فکر میکنم نباشه چی ؟ اگه همی اینا یک ظاهر ِ خوب باشه ولی ... میترسم از انتخابی که میکنم پشیمون بشم مثل خیلی ها بعد از چند سال زندگیه مشترک میگن اگه دوباره به همون دوران برگردن حاضر نیستن با کسی که الان دارن باهاش زندگی میکنن ازدواج کننن.. میترسم فردای ازدواج با کسی دیگه ، کسی رو که فقط به خاطر اینکه احساسم میگفت دوستش دارم (ولی منطقم میگفت زندگی باهاش خیلی سخته ) نتونم فراموش کنم و هر مشکلی که پیش بیاد یادش بیوفتم که اگه با اون بودم لا اقل با همه ی سختی ها میشد کمی از ته دل خندید .. نمی خوام نسبت به همسر آیندم احساس بی تفاوتی کنم ..من اصولا توی زندگیم ریسک نکردم تصمیم های مهم هم نگرفتم بیشتر از خانوادم کمک گرفتم برای انتخابهام مثلاً دانشگاه رفتنم یا رفتن سر کار ..نمیگم خودم هم بی طرف بودم ولی برام نظراشون منطقی بود و قابل قبول برای همین من هم قبول میکردم ... اما حالا که بحث ازدواج میشه همه خودشون رو میکشن کنار و نمیگن چیکار کنم و فقط هر کس خوبی و بدیهای طرف مقابلم رو بهم میگه و میگه حالا خودت میدونی من هم توی یک مدت 2 یا 3 روزه که باید جواب بدم فکر میکنم اونقدر که تمام فکرم میشه همین مسئله و بعد میگم نه چون یک حسی بهم میگه اگه مامان یا بابا نظر قطعی ندادن پس حتماً مشکلی وجود داره ... چیکار کنم تا اینقدر از تصمیم فراری نباشم ؟؟؟ من به خاطر اینکه مبادا تصمیم اشتباهی بگیرم از ازدواج فراریم در حالی که دوست دارم یک زندگی مستقل داشته باشم ...
RE: میشه کمکم کنید ؟ نمی خوام فرصتها رو از دست بدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط setare_tk
من هم توی یک مدت 2 یا 3 روزه که باید جواب بدم فکر میکنم اونقدر که تمام فکرم میشه همین مسئله و بعد میگم نه چون یک حسی بهم میگه اگه مامان یا بابا نظر قطعی ندادن پس حتماً مشکلی وجود داره ... چیکار کنم تا اینقدر از تصمیم فراری نباشم ؟؟؟ من به خاطر اینکه مبادا تصمیم اشتباهی بگیرم از ازدواج فراریم در حالی که دوست دارم یک زندگی مستقل داشته باشم ...
ظرف 2، 3 روز نميشه پي 40، 50 سال زندگي مشترك رو ريخت. به نظر من از خونواده زمان بيشتري رو بخواه.
بهت پيشنهاد ميكنم كتابي رو كه نام ميبرم حتما تهيه كن و تمام تمريناتشو تا صفحه آخر انجام بده. اين كتاب رو مشاور من به من پيشنهاد كرده بود و كمك فوق العاده اي رو در تصميم گيري بهم كرد:
آيا تو آن گمشده ام هستي؟ "باربارا دي آنجليس" ترجمه: هادي ابراهيمي
البته آتناي عزيز هم پستي به اسم "تو همان گمشده ام هستي" ايجاد كرده كه برگرفته از همين كتابه.
درباره پدر و مادرت كه نظري نميدن هم فكر ميكنم بيشتر به خاطر اينه كه نظر اونا به تو تحميل نشه، يا بهتر بگم نظر تو تحت شعاع نظر اونا قرار نگيره. دقيقا مثل كاري كه جناب مدير اينجا ميكنن، اول صبر ميكنن اكثريت پاسخ ها و نظراتشونو بدن بعدا خودشون وارد عمل ميشن. اگه دقت كرده باشي توي اكثر مشكلات اعضا نظرات بعد از نظر مدير دقيقا هم راي مديره.
خبرشو حتما بده:72::72::72: