-
زن ایرانی عزیز،
از نظر من درست نیست اینقدر راحت با مسافرت خارج از کشور همسرت برخورد کنی. خصوصا که تفریحی هست و الزامی نداره.
اینکه گفتی قبلا زیادی خوب بودی، به نظر من قبلا زیادی مطیع بودی. مطیع بودن همیشه به معنی خوب بودن نیست، خوب بودن هم روی خودِ فرد هم طرف مقابلش اثر مثبت داره، اما الان هم شما دچار عوارض منفی شدی و هم طرف های مقابلت.
نباید اجازه بدی کدورت هایی که بخاطر رفتار منفعلانه ی گذشتت درت شکل گرفته، الان باعث رفتارهایی بشه که دوباره به خودت آسیب بزنه.
تلاش کن تعادل رو پیدا کنی و نگهداری.
این حرف درستی نیست که به همسرت گفتی بدون شما بره. خصوصا که مسافرت خارج از کشوره. بهتره همراهش باشی و سعی کنی با خواهر همسرت هم یه رابطه متعادل برقرار کنی.
با بقیه اعضای خونواده هم همینطور. اگه سطح ارتباطت رو هم می خوای کاهش بدی، اینکارو به تدریج انجام بده، نه یهویی که حالت قهر پیدا کنه و ایجاد کدورت بشه.
-
هر چی کاربرا و همینطور همسرت گوشزد می کنن کمتر برو یا نمیخواد خونه مادر شوهر کار کنی باز شما رو حرف خودت هستی و فقط و فقط توجیه میکنی که نخیر مرغ یه با داره و من باید برم:310:
بدر شوهرت مریضه مادر شوهرت که چیزیش نیست حالا یه چایی که برا همه میاره یه دونه بیشتر بیاره برا عروسش شمام غصه نخور یه بذیرایی عصرونه ساده کسیو خسته نمیکنه شمام یه چای بردار و تا نصفه بخور و میوه هم کم بردار و با شوهرت بخور که زیاد ضرر مالی نکنن :58: و همچنین متوجه باشن که رفتار های بدشون چه تبعاتی داره و باعث دلخوری میشه
مگه شوهر شما کاربرداز خواهرشه که را به راه صداش میزنه بیا کارت دارم بیا دلم تنگ شده و و باهات حرف خصوصی دارم و....
اصلا چیز معمولی نیست که همسرت شما را برای کار های معمول و غیر ضروری خانوادش تا کارهای ضروری خانوادش میزاره و میره بالاخره یه حریمی باید باشه نمیشه که ایشون مسولیت بدر ؛ خواهر مطلقه ودر اینده ازدواج خواهر مسولیت مادر و....همه به شوهر شما برسه
ایشون خودش یه مرد متاهل هست و مسول یه زندگی مشترک خواهرش حرفاشو تلفنی بگه و سعی کنه یاد بگیره که باید به همسر برادرش هم احترا م بزاره و بدونه که برادرش دیگه یه بسر مجرد نیس شمام اینطور راحت با سفر تفریحی و بدون الزام همسرت موافقت نکن:81:
:305::305::305:
این تندترین بست من تو همدردی بود وای از دستت دختر یه ذره حرف گوش کن
-
ممنون میشل و نازنین عزیز.
حق با شماست. میشل جان من زیادی مطیع نیستم ولی منفعل بودن رو قبول دارم چون فقط نگران بودم اگه قاطع باشم و همسدم رو آگاه کنم از خدمات اضافیش در آینده مشکلی برای پدرش پیش بیاد منرو مقصر بدونه. ولی خوشبختانه توی این ۵ سال روند مثبت این بود که همسرم که در چنین بستری بزرگ شده بود الان متوجه کارهای خانواده ش هست گرچه گاهی یادش میره و من دوباره یاداوری میکنم..
نازنین عزیز کاملا موافق حرفهات هستم ولی متاسفانه مادرشوهر با اینکه جوونه ولی دائم در حال ناله سر دادنِ که کمرم درد میکنه، حالم بده، نمیتونم پاشم. واقعا شنیدن این حرفها توی ۱ ساعتی که منزلشون هستیم انقدر سخت هست که ناخودآگاه میبینم بلند شدم و دارم کمک میکنم.
متاسفانه این شرایط که پیش اومده فقط بخاطر بیماری پدرهمسرم هست که من مجبور شدم از خیلی از خواسته هام و ناراحتی هام بگذرم. ولی حق با شماست زیادی خودم رو این وسط نادیده گرفتم.
-
دوستان عزیز لطفا اگه پیتونید بیشتر من رو راهنمایی کنید. چون این بازی رو مادرشوهر شروع کرده و تمایلی هم نداره کوتاه بیاد. مثلا اینکه همسرم رو تنهایی برای نهار دعوت کرده، تو اینجور مواقع من از همسرم توقع دارم که بتونه نقش من رو هم پر رنگ تر بیان کنه ولی اصلا نمیتونه. بیشتر سعی میکنه تو اینجور مواقع بهونه کار بیاره ولی من انتظار دارم که با ارزش گذاشتن به من ، مادر و خواهرش رو متوجه کنه که نمیتونن زندگی ما رو بهم بریزن.. بالاتر اشاره کرده که خواهرهمسرم کلی پیام های تحریک آمیز در مورد من برای همسرم فرستاد و هدفش کاملا مشخص بود ولی همسرم راحت گذشت و الان ایشون پیام میفرسته همسرم جواب میده و با اینکه من گفتم این بی احترامی قطعا اول به تو وارده ولی متوجه نیست و نمیتونه کمی سر سنگین باشه. نظر شما دوستان چیه؟ چطور میتونم تو این زمینه برخورد کنم؟
-
قدر دان شوهرت باش که بدون تو نهار را نرفته ، در ضمن خیلی داری هاشیه میری و از اصل مسیه دور میشی ،شما بجای اینکه تمرکر کنی رو این که شوهرت ناراحتی شما را انتقال بده ، رو این مسله تمرکر کن که شوهرت بدون شما اصلا نره خونه خواهرش خارج از کشور ، اصل دلخوری شما از همین دعوت مجردی بوده دیگه، پس یادت باشه که تو از این بابت ناراحتی و نمی تونی قبول کنی شوهرتو بدون تو دعوت کردن و شوهرت هم نباید بدون تو بره
حالا شوهرت ناراحتی شما رو هم منتقل کرد ، فکر میکنی مادر شوهرت چی کار می کنه؟؟؟؟؟؟ اون دفعه که ناراحتی شما را باعت دعوت مجردی شوهرت شنیدن چه گلی به سرت زدن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا زدی به جاده خاکی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟ ول کن این فرعیاتو از اصل دور میشی
-
سلام
همین که همسر شما هیچ وقت بدون شما نرن و هربار که شما هستید ایشون هم باشند پیام رو می رسونه.
-
نازنبن عزیز ممنونم از نظرت. حرفهات کاملا من رو به خودم آورد. بقول تو ذهنم دنبال منفی بافی های بیشتری بود.
parastou عزیز همسرم بخاطر بیماری پدرشون هر روز یا یک روز در میون بهشون سر میزنن.
همسرم تو زمینه انتقال پیام کلا مشکل داره و با توجه به تربیت خانوادگیش حامی محکمی برای من نیست.
من هم بخاطر بیماری پدرشون نتونستم ناراحتیم رو نشون بدم.. خیلی حس بدیه اینکه هرچی دوست داشتن گفتن الان هم مادرهمسر هرجور دوست داره برخورد میکنه!! قطعا که من فقط و فقط بخاطر پدرشوهر میرم خونشون و قدردان هم هستن ولی مادر همسر رفتارهای خیلی بدی دارن. مثلا کل نیم ساعتی که ما هستیم رو به موندن تو آشپزخونه ترجیح میده و یا همونطور که قبلا گفتم حرفهای سنگین میزنه... که البته من سعی میکنم اهمیتی قائل نشم و اصلا بروی خودم نیارم. :((((
-
دوستان همدردی لطفا اگه میتونید راهنمایی کنید. من امشب دوباره فکرم مشغول گذشته شد و تصمیم گرفتم افکار درهم ذهنم رو بنویسم بعد از نوشتن متوجه شدم علت اینکه حس خوبی ندارم این روزها یکیش مربوط به اینه که مدام رفتارها و برخوردهای غیر منطقی و غیر معمول خانواده همسر تو ذهنم میاد و تو ذهنم میشینم قضاوت میکنم اگه با تکنیک هایی که تو یوگا یاد گرفتم اون لحظه تمرکز کنم رو افکارم از تکنیک توقف فکر استفاده میکنم و حواسم رو جمع میکنم. متاسفانه حتی موقع انجام کار هم میبینم گاهی درگیر این افکار ناراحت کننده میشم و امشب بعد از نوشتن متوجه شدم ریشه تمام این افکار بی پایان بخاطر وجود حس نفرت شدیدیِ که به خانواده همسر پیدا کردم. برای رهایی از حس تنفر شما راهکاری دارید؟ راهکاری که خودم اعتقاد دارم همون خودآگاهی و بعد هم شاد بودن هست اگه بتونم متمرکز بشم حتما انجام میدم ولی اکثر اوقات بصورت ناخودآگاه خیلی غرق در افکارم میشم. لطفا من رو راهنمایی کنید.
-
توقع شما کاملا نا بجاست
همسر شما وارد بازی خانوادش نشده...بابت تذکرات شما به خانوادش،واکنشش مثبت و حمایت آمیز بوده....و صدتا مورد دیگه
منفی بافی شما هی داره پیشرفت می کنه و توقع داری کلا قطع رابطه کنه و بزنه له و داغونشون کنه...این ممکن نیست
همونطور که شما خانوادتو با همه ایراد و اشکال هاشون دوست داری اونم پدر و مادرشو دوست داره. صحیح نیست که هر روز با یک پیرمرد و پیرزن فاقد انعطاف و مریض حال دعوا راه بندازه سر شما
-
دوست عزیز roodabeh،
شما از کدوم حرف من این برداشت های شخصی رو داشتید و قضاوت کردید؟ اگه تمایل داشتم همسرم بزنه خانواده ش رو له و داغون کنه که مشوق سر زدن به پدر و مارش نبودم. # لطفا کمی بیشتر و با دقت تر پیام هارو بخونیم.