پدرم رو به همراه خانم جوانی دیدم. کمک فوری لازم دارم
با سلام
دوستان عزیر همدردی
در شرایط بسیار بدی هستم . سه روز پیش به همراه شوهرم داخل ماشین بودیم و همسرم میخواست من رو برسونه خونه مادرم. در یک تقاطع از دور اتومبیل پدرم رو دیدم که با مادرم گرم صحبت بودند و در حال قهقهه و بگو بخند . همسرم با بوق و چراغ خواست متوجه شون کنه و همون جا من سوار ماشین پدرم بشم و ایشون بروند به کارشون برسند. وقتی اتومبیل پدرم نزدیک شد من دیدم که اون خانم مادرم نیست . پدرم متوجه ماشد و به سرعت از تقاطع رد شد و همسرم به خیال اینکه مارو ندید افتاد دنبال ماشین پدرم و من هم خشک شده بودم ونه حرفی میزدم ونه حرکتی تا اینکه تونست به ماشین پدرم برسه و درست کنار ماشینشون حرکت میکرد و دستش روی بوق بود و من کاملا اون خانم رو میدیدم که اول میخواست چهره اش رو پنهان کنه ولی بعد برگشت و زل زد به من و خلاصه پدرم پیچید به یک خیابان فرعی و همسرم مات و مبهوت و متعجب از اینکه چرا پدرم اینجوری کرد. من هم هیچ چی نگفتم . نمیدونم همسرم متوجه شد یا نه. بعد از اون به پدرم پیامی دادم و در مورد اینکه خیانت میکنه و ... بهش گفتم اون هم رنگ زد و از اینکه جلوی شوهرم این اتفاق افتاده و باعث سرافکندگی من شده ابراز ناراحتی کرد و وقتی با پدرم تلفنی صحبت میکردیم مادرم گوش وایستاده و تمام حرفهای پدرم رو شنیده و اون هم میدونه. البته مادرم میگه دفعه اولش نیست و من عادت کردم به این کارهاش. من خیلی نگرانم. از طرفی خودم هم زندگی خانوادگی خوبی ندارم و در حال حاضر شاغل نیستم و نازا هستم وهمسرم هم دست بزن داره و الان دوسه سالی هست که با حمایت پدرم و کارهایی که خودم انجام دادم جرات نداره من رو بزنه. یک خواهر دارم که خارج از ایران زندگی میکنه و مجرده. پدرم آپارتمانی دارند که اجاره داده اند و حدود 500 تومن قیمتش هست امروز ازشون خواستم که سه دانگ اون رو به نام من بکنند و سه دانگ هم به نام خواهرم. نمیدونم کار درستی کر دم یا نه. ولی میترسم اگر برای مادرم اتفاقی بیفته پدرم فوری ازدواج کنه و برای ما چیزی نده . من هم پشتوانه ای ندارم و از آینده ام نگران هستم. خیلی احساس عدم امنیت و بی پناهی میکنم. خواهرم از هیچ چیز خبر نداره . مادرم میگه بهش نگو چون ناراحت میشه . ولی من تصمیم دارم بگم. در این مورد نظر دوستان رو میخوام بدونم. در ضمن پدرم آپارتمانی که در حال حاضر توش زندگی میکنند رو شرط عمر کردند به نام مادرم یعنی اگر پدرم در قید حیات نباشند سند به نام مادرم هست. و یک مغازه به نام پدرم هست و 200 تومن پول نقد که در حساب اشترکی پدر و مادرم هست.
پدرم 62 و مادرم 58 و من 38 و خواهرم 31 ساله هستیم.
پدرم میگن که اون خانم دوستشون هستند و صیغه یا عقدی نیستن . و به مادرم قول داده تکرار نکنه و گریه کرده ولی امروز مادرم خواست به دیدنش برم و اتفاقی توی پارکینگ با پدرم رودررو شدیم و صحبت کوتاهی بینمون رد و بدل شد که ابراز ناراحتی کرد و گفت دوست شدم اون هم تموم شد من مادرت رو راضی کردم ولی تو داری هیزم تو آتش میریزی و قلدری میکنی برای من و دوست شدم که شدم و به تو ربطی نداره و اصلا میزارم و میرم. ولی وقتی پیش مادرم هست گریه زاری میکنه و میگه من مریضم و عادت دارم و خودم هم نمیدونم چی کار کنم و مادرم هم دلش میسوزه.
من بسیار احساس عدم امنیت میکنم و خیلی به هم ریخته ام. بخاطر اینکه از اینده مطمین باشم پیشنهاد آپارتمان رو دادم و از طرفی هم عذاب وجدان دارم که هنوز پدر و مادرم سلامت هستند و من ارثیه می خوام. هرچند که به هیچ وجه قصد فروش یا تصاحب ملک رو ندارم و به شوهرم هم به هیچ عنوان نخواهم گفت و تمام اختیارات ملک و اجاره و غیره در اختیار پدرم خواهد بود. فقط میخوام یک جور پشتیبان داشته باشم. لطفا در مورد به نام کردن سند آپارتمان هم نظرتون بدید. فکرم رو نمیتونم متمرکز کنم و لفکار ضد و نقیض دارم.
برای یک دختر فرو ریختن قلعه ا ی به نام پدر بسیار دردآورهست.
پدر اولین مرد اولین عشق و محکمترین پشتیبان و حامی و قهرمان زندگی یک دختر هست.
ترجیح میدادم همسرم به من خیانت میکرد ولی پدرم رو در اون وضعیت نمیدیدم.
اگر خدایی ناکرده اتفاقی برای مادرم بیفته دقیقا میدونم که چه بلایی قرار هست سرمون بیاد. حتی کسی رو که قراره جای مادرم باشد رو به وضوح دیدم. خیلی دردناک بود.