چگونه لحظات بحرانی را مدیریت کنیم؟

به نام خدا
سلام دوستان
مطالبی که در این تاپیک قرار خواهد گرفت از کتاب لحظات بحرانی آقای برایان تریسی است. با توجه به اینکه در حال مطالعه این کتاب هستم، تصمیم دارم نکات مهم و جالب این کتاب را در این تاپیک قرار دهم تا شما عزیزان هم از مطالب این کتاب استفاده کنید، این تاپیک به مرور تکمیل خواهد شد.


فقط زمانی می توانید به اهدافتان برسید که در برابر بحران های چاره ناپذیر زندگی روزمره تان عکس العمل مناسبی داشته باشید.
اگر در هنگام بروز بحران و لحظه حساس به جای فکر در مورد مشکل بر روی راه حل تمرکز کنید می توانید به بهترین وجه ممکن رفتار کنید. هر چه بیشتر در مورد راه حل های ممکن برای مشکلی فکر کنید طبیعتا راه حل های بیشتری نیز ذهنتان خطور خواهد کرد. هرچه بیشتر بر روی راه حل متمرکز شوید،خلاق تر و متمرکز تر و با نگرش مثبت تری (مثبت اندیش تر) خواهید شد. هرچه بیشتر به کارهایی که می توانید در هنگام بروز مشکل انجام دهید فکر کنید، مسلط تر خواهید شد و بیشتر می توانید اوضاع را کنترل کنید.
مهمترین ویژگی ریاست این است که بتوانیم در هنگام بروز بحران درست و خوب عمل کنیم. این طور نیز می توانیم بگوئیم که ریاست در واقع توانائی حل هر گونه مسئله ای، از جمله مسائل بزرگی است که نا خواسته و غیر منتظره رخ می دهند.
همچنین موفقیت نیز توانایی حل مسئله است. موثر ترین و مهمترین افراد در هر زمینه ای آنهایی هستند که بیشتر از همه در حل مشکلی که برایشان پیش می آید توانایی دارند.
نکته امیدوار کننده این است که شما همین الان هر آنچه که برای مواجهه با مشکلات بحران ها در زندگی نیاز دارید را در خود دارید. هیچ مشکلی نیست که نتوانید با هوش و فراست و خلاقیت خود حل کنید. هیچ مشکلی نیست که نتوانید با تمرکز دقیق و عمیق حل کنید. اگر به قدر کافی مصمم باشید هیچ مانعی نیست که نتوانید بر آن غلبه کنید.
شعر کوتاهی است که می گوید:
برای هر مشکلی در جهان
راه حل هست یا نیست
اگر هست برو پیدایش کن
اگر هم نیست که مهم نیست
در زمان بحران وظیفه شما این است که دست به مبارزه و تلاش بزنید و موثر عمل کنید و به جلو پیش بروید.

من فکر فکر نمی کنم که برای رسیدن به موفقیت ویژگی ضروری تر و لازم تر از پشتکار باشد. این خصیصه بر هر چیزی حتی طبعیت نیز فائق می آید.

John D. Rockefeller

افکارتان قدرت فوق العاده ای دارند و می توانند شما را عصبانی ، خوشحال، مثبت، منفی، هیجان زده و آرام کنند. افکارتان در حقیقت مشخص کننده احساساتتان هستند. زمانی که با موقعیت حساسی روبرو می شوید، باید خود را از کنترل افکار و احساساتتان رها کنید تا مطمئن شوید که می توانید وظیفه خود را به بهترین نحو ممکن انجام دهید.
در هنگام بروز مشکلات اکثر مردم می خواهند که عکس العمل و یا برخورد شدید و منفی داشته باشند. در این زمان ممکن است که عصبانی و نگران شوید و یا بترسید. این افکار و احساسات تنش زا و منفی به سرعت قسمت های اصلی ذهنتان از جمله قسمت متفکر مغز که برای تحلیل و ارزیابی و حل مسئله و تصمیم گیری است را از فعالیت متوقف می سازد.
اگر نتوانید به سرعت و آگاهانه در مواقع حساس ذهن و احساسات خود را کنترل کنید ناخوداگاه به عکس العمل "اگر می توانی به چنگ و گرنه فرار کن" پناه می برید. زمانیکه مشکل پیش می آید شما می خواهید که یا مقابله و حمله و یا عقب نشینی کنید که ممکن است که هیچ یک از این دو، استراتژی مناسبی در زمان بحران نباشند.


اولین کار برای بدست آوردن آرامش در یک وضعیت بحرانی این است که از اقدامات خود سرانه و ناآگاهانه و از روی بی فکری جلو گیری کنید. در عوض نفس عمیق بکشید تا آرامش پیدا کنید و بتوانید در مورد اقدامات و حرف های بعدیتان با دقت بیندیشید.
تصور کنید که همه نظاره گر شما و عکس العملتان هستند. تصور کنید که این وضعیت در واقع آزمونی برای ارزیابی جوهره وجودی و اراده شماست. در این شرایط خود را رئیسی فرض کنید که برای بقیه که نظاره گرتان هستیند الگو می باشید. تصور کنید که همه منتظر هستند ببینند که شما در این وضعیت چه خواهید کرد. در این شرایط تصمیم بگیرید که با اقدامات و رفتار مناسب در حقیقت خود را الگوی مردم کنید و در حقیقت راه درست مواجهه شدن با یک مشکل را با اعمالتان به آنها بیاموزید و طوری رفتار کنید انگار که دارید به آنها چیزی می آموزید.
منبع اولیه احساسات منفی در حقیقت انتظارات ناامیدانه و دلسرد کننده است. شما انتظار داشتید که اتفاق خاصی روی دهد اما درست بر خلاف انتظارتان با چیز دیگری روبرو شدید و به همین خاطر فورا عکس العمل منفی از خودتان بروز دادید. البته این عکس العمل کاملا طبیعی است اما شما باید در برابر این وسوسه مقاومت کنید و این احساسات منفی را به خود راه ندهید.


دو تا از احساسات منفیتان که با بروز بحران و مانع خودنمایی می کنند در حقیقت ترس از شکست وترس از عدم پذیرش و طرد شدن هستند. و هرکدام از این ها می توانند سبب عصبانیت و افسردگی و فلج شدن در کارهایتان شود.
ترس از طرد شدن و عدم پذیرش با ترس از انتقاد و یا عدم تائید و یا خوب نبودن تا حد انتظار دیگران ، کاملا مرتبط است. وقتی مشکلی پیش می آید، ممکن است طوری رفتار کنید که انگار توانائی و مهارت کافی و مرتبط با مشکل را ندارید و در نتیجه احساس عیب و نقض و دستپاچگی می کنید و وجهه و اعتبار خود را از دست می دهید و عزت نفستان در معرض خطر قرار می گیرد. این عکس العمل ها طبیعی و معمولی است و آنچه اهمیت دارد این است که چگونه با این ترس ها بر خورد کنیم.
به خاطر داشته باشید که پاسخ به بحران همه چیز است. این شرایط در حقیقت نوعی امتحان است و شما باید به جای عکس العمل تند و شدید نفس عمیقی بکسبد تا آرام شوید و بعد تصمیم بگیرید که برای حل مشکلتان چه کنید.


سبک بیانی و توضیحی شما در حقیقت می تواد تا حدی زیادی افکار و احساسات و اقدامات بعدیتان را مشخص کند. این سبک اینگونه توصیف می شود: "شیوه ایکه شما امور و حوادث را برای خودتان توضیح می دهید."

95 درصد احساسات مثبت و منفی شما تعبیر و تفسیرتان از حوادث پیرمون و آن شیوه ای که با خود در مورد امور صحبت می کنید شکل می گیرد. اگر موانع را به نحو مثبت و مفید و سازنده ای برای خود تفسیر کنید آرام باقی می مانید و می توانید کنتر همه چیز را در دست داشته باشی.


اگر چه می توانید در در ذهنتان به چیز های زیادی فکیر کنید اما در هر زمان فقط به یک چیز می توانید فکر کنید. این افکار که انتخاب می کنید و بدان فکر می کنید در واقع تا حد زیادی می تواند مشخص کند که شما عصبانی و پریشان شوید و یا آرام و متمرکز باقی بمانید.
به یادداشته باشید که بیشتر امور در زندگی و یا حداقل در ابتدای زندگی پیش نمی روند.به خودتان یادآوری کنید که مشکلات در حقیقت بخش طبیعی و حتمی زندگیتان هستندو تنها چیزی که می توانید در کنترل خود داشته باشید همان عکس العملتان در مواجهه با آنهاست.

از مشکلات برای خود فاجعه نسازید تا بتوانید در همه حال آرام و خونسرد باشید. مشکلان را بسیار منفی تعبیر نکنید. چیز های بسیار بدی هستند که از اول تا آخر بد باقی می مانند. مهمترین جمله برا مواجهه با هر بحران و مشکلی این است " این هم می گذرد "


در هنگام بروز مشکل به جای اینکه عکس العمل شدیدی را از خود بروز دهید باید خونسرد باشید و از دیگر افرادی که قبلا این مشکل مواحهه شده اند سوال کیند ابتدا از مشکل کاملا سر در بیاورید و همه جوانب آنرا برسی کنید و بعد راه حل را پیدا کنید و مشکل را حل کنید.
گاهی اوقات صحبت با همسر و یا یک دوست امین پیرامون مشکل می تواند به شما کمک کند که آرام و خونسرد باقی بمانید و اوضاع همه چیز را در کنترل بگیرید. در زمان بروز مشکلی، پیاده روی طولانی داشته باشید و در خلال آن وضعیت را از تمام زوایا برسی کنید و به دنبال راه حل مناسب باشید. این اهمیت ندارد که چه اتفاقی برایتان بیفتد فقط شما باید خوش بین باشید. همیشه سعی کنید که در مشکل پیش آمده به دنبال نکته ای مثبت و امیدوار مننده بگردید. اغلب آنچه در ظاهر مانع است در باطن و در واقع فرصتی برای پیشرفت است. گاهی اوقات ممکن است که شما نیاز شکست در کارتان داشته باشید تا زمان و منابع و امکانات خود را به گونه دیگر هدایت کنید و مسیر را بر گزینید.

بدون توجه به وضعیت و مشکل هایی که پیش می آید شما باید همیشه به دنبال آموختن درسی از آن مشکلات باشید. در بطن هر مشکلی که با آن مواجهه می شوید در واقع بذر فایده و منفعتی بزرگتر یا مساوی با آن مشکل وجود دارد. زمانی که خود را ملزم می کنید که در هر شرایطی به دنبال نکته مثبت آن باشید در واقع بدین معنی است که به دنبال درس های باارزشی از این شرایط و مشکلات هستید و همین دلیل ناخودآگاه آرام و خوش بین باقی خواهید ماند.در نتیجه، هم قدرت ذهن برترتان را برای حل مسئله یا بحران در اختیار خواهید داشت.
زمانی که با بحران مواجهه می شوید، چند دقیقه چشمانتان راببندید و نفس عمیقی بکشید و خود را به عنوان فرد خونسرد و آرام و مطمئن و مسلط در این شرایط سخت مجسم کنید. تصمیم بگیرید که نسبت به افراد دور و برتان خوش بین و مثبت باقی بمانید. با مهربانی و شجاعت صحبت کنید و طوری رفتار کنید انگار که به همه چیز بی اعتنا هستید و هیچ اتفاق و حادثه ای نمی تواند سبب رنجش و ناراحتی شما شود.



1-در هر مشکلی به دنبال نکته مثبت و فایده ایی بگردید. اغلب بزرگترین مشکلات شما در حقیقت فرصت های نهفته برای رشد و پیشرفت هستند.

2-با هر مشکلی که مواجهه می شوید به دنبال فرا گرفتن درس باشید. تصور کنید که این مشکل از این رو برایتان رخ داده است که درسی بزرگ را به شما بدهد تا در آینده موفقیت های بیشتری نصیبتان گردد.

"هرگز تسلیم نشوید زیرا تنها زمان و مکان است که جزر و مد را باز می گرداند"

harriet beecher stowe

به توانایی های خود اعتماد داشته باشید

شجاعت بهائی است که زندگی برای اعطای هدایای آرامش و صلح می گیرد

amelia earhart

یک مانع بزرگ می تواند اعتماد به خود و توانائی هایتان را متزلزل کند. عکس العمل در مواجه با مشکلات غیر منتظره، همان احساس عصبانیت و تحیر و سردر گمی است و شما احساس می کنید که در یک شبکه خورشیدی احساسی مشتی خورده اید و کاملا تحت تاثیر قرار گرفته اید. زمانی که همه ی ما با مانعی بزرگ یا مصیبتی بر خلاف انتظارمان برخورد می کنیم این عکس العمل کاملا طبیعی است.
به خودتان یاد آوری کنید که این اهمیتی ندارد که چه اتفاقی می افتد و شما با وجود هر مشکلی همان انسان کاملا خوب سابق هستید. شما فردی با شخصیت و با هوش هستید و بدون توجه به مشکلات به وجود آمده می توانید با مشکلات و شرایط مبارزه کنید.
در این مواقع برای اینکه اعتماد به نفستان را باز یابید با خودتان مثبت صحبت کنبد و به خودتان بگوئید "من خودم را دوست دارم! من خودم را دوست دارم! من خودم را دوست دارم!"

شما می توانید از عهده این کار برآئید

زمانی با مشکلی مواجه می شوید در واقع ترس از شکست را تجربه خواید کرد و ناگهان این ترس را در عمق وجودتان و ته دلتان احساس خواهید کرد. ممکن است فکر کنید که توانائی و استعداد و مهارت کافی را برای مواجهه با این مشکل ندارید. گاهی اوقات احساس و حال و هوائی مانند بازنده ها را پیدا می کنید. در هنگام بروز مشکل شما به جای اینکه تا آنجا که می توانید بکوشید، نسبت به خود و تنهایتان احساس تردید می کنید.

خوشبختانه شما می توانید این احساس منفی را با گفتن اینکه " من می توانم این کار را انجام دهم! من می توانم! من می توانم!" خنثی کنید.
به خودتان بگوئید که هر کاری را که در سر دارید می توانید عملی کنید. به خودیتان بگوید که هیچ مشکلی نیست که نتوانید حل کنید. برای آزمودن شخصیت و هوش و توانائیتان به دنبال حل مسئله باشید. تصور کنید که این مشکل به این دلیل سراغ شما آمده است تا دانش و هوشتان را بالا ببرید و سعی کنید با این مشکل مبارزه کنید.

فرمول تشویش (دلهره) شکن

یکی از بهترین راه ها برای اینکه ذهنتان را از افکار و احساسات منفی پاک کنید و به تواناییتان برای حل مسئله اعتماد پیدا کنید این است که سریع از این فرمول چهار قسمتی استفاده کنید. فرمول بدین شرح است:

1-اندکی صبر کنید بعد سعی کنید بد ترین نتیجه ممکن این مشکل را بفهمید. با خود و دیگران کاملا صادق و رو راست باشید. بپرسید که" بدترین اتفاقی که ممکن است در این شرایط پیش بیاید چیست؟ "

2-با خود تصمیم بگیرید که بدترین نتیجه ممکن (هر نتیجه ای) را بپذیرید. این کار شما را آرام می کند و ذهنتان را از احساسات منفی پاک خواهد کرد. زمانی که تصمیم می گیرید که مقاومت کنید و با بدترین نتیجه ممکن زندگی کنید کم کم دست از عصبانیت بر خواهید داشت.

3-با خود فکر کنید که اگر این بدترین اتفاق ممکن پیش بیاید چه خواهید کرد.

4-به سرعت سعی کنید که بنا بر بدترین نتیجه ممکن پیشرفت کنید. برای کم کردن خسارات و ضرر های احتمالی هر کاری را که می توانید انجام دهید. همه انرژی و زمان و توجه خود را بر روی رسیدن به بهترین نتیجه ممکن تمرکز کنید.

پادزهر نگرانی

تنها پادزهر عصبانیت اقدام هدفمند در جهت اهدافتان است.برای حل مشکل و موفقیت در این مرحله و موقعیت حساس تصمیم بگیرید که بجای عصبانیت و نگرانی و یا شک کردن به ستعدادهایتان هر کاری را که می توانید انجام دهید تا این مشکل را برطرف سازید و به خودتان یادآوری کنید که این مشکلات پیش نمی آیند تا مانع شما شوند بلکه مشکلات فقط برای آموختن درس هایی به شما پیش می آیند.

مخصوصا، مشکلات و موانع را به خود نگیرید و از آنها آزرده نشوید. در تجارت، 70 درصد از تصمیمات شما بدون توجه به اینکه چه قدر باهوش یا مجرب باشید، در زمان مققر (در موقع خود) به نظر اشتباه یا ناامید کننده و دلسرد کننده می آیند. زمانیکه اتفاق بدی برای شما پیش می آید جا نخورید و یا نگران نشوید. این اتفاق برای هر کسی که وارد تجارت و کسب و کار می شود و مسئولیت های پست و مقامی را بر عهده می گیرد پیش خواهند آمد. همانطور که گفته می شود " مشکلات با حوزه استحفاظی و رشته و زمینه ای که بر آن وارد می شوید می آیند "

اعتماد به نفس ناشی از احساس حرکت به جلو به سوی هدف نشاءت می گیرد. خود را آنقدر سرگرم پیدا کردن راه حل برای مشکلات (حتی آن دسته از مشکلاتی که راه حلی ندارند و نمی توانید در آنها تغییری ایجاد کنید) بگردانید که فرصت نکنید به خود و مشکل فکر کنید.

اقدامات مناسب در موقعیت حساس

1-برای روبه رو شدن با مشکلتان کار هدفمند انجام دهید. هر کاری که می توانید بکنید و فقط سعی کنید که جسورانه به جلو قدم بردارید و مسئولیت را بپذیرید و آسیب ها را کم کنید.

2- برای خود احساس تاسف نکنید و یا دیگری را مورد انتقاد های تند خود قرار ندهید. مشکلات درواقع بخش طبیعی و معمولی یک زندگی پر مشغله هستند. در عرض مسئولیت آن شرایط را بپذیرید و بر روی راه حل تمرکز کنید.

خط مشترکی که افراد قوی و ضعیف را از یکدیگر جدا می کند این است که افراد قوی با پشتکار ایستادگی می کنند ولی افراد ضعیف مدام در برخورد با مشکلات در تردید هستند و متزلزل و سست می شوند و آن را سرسری می گیرند و در نهایت از پا می افتند و عقب نشینی می کنن.

edwin percy whipple

جرات پیش روی را داشته باشید

" شجاعت مُسری است زمانی که فرد شجاعی با استقامت می ایستد و موضع محکمی را اتخاذ می کند، دیگران نیز مانند او حرکت می کنند"

billy graham

زمانیکه در شغلتان به یک زمان و موقعیت حساس می رسید، باید نجات و بقای شرکتتان را به عنوان اولین هدف و مرکز توجه تان قرار دهید. موقعیت های جدی و خطرناک نیازمند اقدامات جدی نیز می باشد. شما باید آماده باشید تا هر آنچه لازم است را انجام دهید تا این بحران را حل کنید و از این موقعیت نجات پیدا کنید.

در میان اعصار، معمول ترین ویژگی روسا همان ویژگی بصیرت و آینده نگری و بینش آنهاست. روسا از جائی که می خواهند بروند و آنچه که می خواهند در آینده انجام دهند بینش و تصویر روشن و واضحی دارند. آنها به وضوح این تصویر را برای مردم دور و برشان بیان می کنند و بعد این تصویر در حقیقت راهنما و هادی این افراد می شود و به آنها انگیزه کافی می دهد تا به درجات و سطوح بالائی در شغلشان برسند. این تصویر از آینده و بصیرت چیزی است که روسا را از پیرامون و زیر دستانشان متمایز می کنند.

دومین ویژگی معمول این رهبران شجاعت است. Winston Churchill زمانی نوشت " شجاعت در حقیقت سردمدار همه فضائل دیگر است و وجود همه آنها به همین ویژگی بستگی دارد. "

همه می ترسند

حقیقت این است که همه می ترسند. همه ما ترس های بزرگ و کوچک و پنهان و آشکار داریم. mark Twain زمانی گفت " شجاعت بدین معنی نیست که از چیزی نترسیم بلکه به این معنی است که بتوانیم بر ترس غلبه کنیم و آن را تحت کنترل بخود در آوریم. " در وضعیت حساس شما باید از شجاعت خود بهره گیرید تا تصمیمات سخت را اتخاذ کنید و اقدامات لازم را انجام دهید تا از بقا و ادامه حیات و سلامت افراد و یا سازمانی که به شما وابسته است مطمئن شوید.

بدترین تاثیر ترس از شکست این است که می تواند سبب فلج شدن شما شود. مردم در هنگام بروز مشکل مانند گوزنی که زیر لامپ های جلو ماشین گیر افتاده است شوکه می شوند و سر جایشان خشکشان می زند. ترس از شکست می تواند حتی افراد قوی تر را نیز مردد و بی اراده کند.

آنچه را می ترسید انجام دهید

Raloh waldo Emerson زمانی نوشت " اگر می خواهید موفق شوید باید بتوانید بر ترس های خود غلبه کنید. اگر آنچه را که می ترسید انجام دهید، مرگ ترستان قطعی است. "

با روبرو شدن و انجام آنچه می ترسید می توانید در خودتان شجاعت را بپرورانید. در تجارت و کسب و کار، بزرگترین ترس (بعد از ترس از اخراج کسی یا اخراج شدن ضرر مالی و ورشکستگی) ترس از روبرو شدن و موجهه شدن است. بسیاری از افراد از گرفتن تصمیمات سخت و برخورد رک و مستقیم با مردم می ترسند. در واقع آنها از پاسخ هایی منجر به تضاد و بحث و در گیری با مردم می شود می ترسند. این ناتوانی در مواجهه با مردمی که در داخل و یا خارج از شغل و پیشه تان هستند در واقع برای کسب و کارتان بسیار مضر است.

خوشبختانه شجاعت را با اقدامات شجاعانه می توان تقویت کرد. زمانیکه کاری را انجام می دهید که از آن می ترسید احساس شجاعت بیشتری می کنید. در زندگی، شجاعت دنباله رو و منتج از رفتار های شجاعانه است. شما زمانی می توانید شجاع شوید که دست به اقدامات جسورانه بزنید حتی زمانی که تمایل و علاقه به این کار ها ندارید. همچمین Emerson می گوید " کار را انجام دهید تا قدرت را بدست آورید "از گرفتن تصمیمات سخت مخصوصا تصمیماتی که مرتبط با مردم و هزینه هاست نترسید.

در حال و هوا و وضعیت بحران قرار بگیرید و برای آن کاری انجام دهید

زمانیکه در شغلتان با بحران مواجهه می شوید باید وارد " حال و هوا (وضعیت) بحران " شوید. به عبارت دیگر طوری رفتار کنید انگار که شغل و کسب و کارتان در معرض فروپاشی و شکست است.

اگر در معرض خطر و ورشکستگی باشید برای رهایی از این وضعیت چه خواهید کرد؟ آمادگی انجام هر کاری را که برای نجات شغلتان در آینده دارید را انجام دهید، معطل نکنید.

در مورد دفاع و حمایت از مشغله و مسائل و مالیتان متخاصم باشید. از متوقف کردن یا حذف کردن فعالیت ها و اقدامات تجاری نترسید. در صورت لزوم از اخراج افراد ناکارآمد و یا کسانی که وجودشان ضرورتی ندارد دریغ نکنید. دلیل شکست کاری ترس از اخراج فردی نا کارآمد در موقعیتی کلیدی است.

نویسنده ایی به نام Dorothea brande زمانی نوشت که مهمترین نصیحتی که تابحال شنیده این است که " طوری رفتار کن انگار که شکست برای تو غیر ممکن است و در واقع همین طور نیز می شود. "

دو قسمت از شجاعت

شجاعت دو قسم دارد. اولین قسم شجاعت این است که بدون اینکه تضمینی برای موفقیت باشد با ایمان و اعتماد شروع کنیم و در این راه گام برداریم.

این مهمترین بخش شجاعت است که شما می تواند با تمرکز بدان دست یابید. دومین بخش از شجاعت تحمل است و یه عبارت دیگر باید در مواجهه با شکست های موقتی و ناامیدی ها مقاومت کنیم و ایستادگی نشان دهیم.

کار شما در تجارت این است که شجاعت را برای اقدامات لازم در حل مسئله و حل موقعیت بحرانی در خود بپرورانیم. این در حقیقت آزمونی برای آزمودن ریاست واقعی است.

اقدامات لازم در مواقع حساس

1- کسی، موقعیتی و یا عملی را که از آن می ترسید را شناسائی کنید و بعد سعی کنید که سریع با آن روبرو شوید و آن را پشت سر گذارید.

2- اگر بقا و ادامه حیاتتان در خطر است همین الان هر تصمیمی که می خواهید بگیرید. همانطور که شکسپیر زمانی نوشت " در برابر دریایی از مشکلات دست به کار شوید و به همه آنها پایان دهید."

بعضی از افراد هنگامی که به هدف خود نزدیک هستند ناگهان دست از نقشه ها و برنامه های خود بر می دارند ولی بعضی از افراد هستند که با تلاش سخت و شدیدتر از قبل در آخرین لحظات باالخره به هدفشان می رسند.

herodotus

حقایق امور را بدست بیاورید



"بزرگترین امتحان شجاعت این است که یدون ترس و ناامیدی شکست را تحمل کنیم"

robert ingeroll

شاید مهمترین دلیل موفقیت در زندگی شفافیت و صداقت در مورد ماهیت خواسته ها و جزئیات شرایط پیش رو باشد. هر چه در مورد آن وضعیت حساس و مشکلتان اطلاعات و شناخت بیشتری داشته باشید، آرام تر خواهید بود و تصمیمات بهتری نیز خواهید گرفت.
jack welch رئیس سابق شرکت جنرال الکتریک و شاید بالاترین و بهترین مدیر اجرایی جهان در عصر خود گفت که مهمترین اصل ریاست " اصل واقعیت "است. بدین معنی که " با جهان همانطور که هست و نه آنطور که می خواهیم و آرزو درایم روبرو شویم. " هر زمانی که او به جلسه حل مسئله در جنرال الکتریک می رفت، اولین سوالی که می کرد این بود " واقعیت و حقیقت چیست؟ "

حقایق دروغ نمی گویند

harold geneen کهitt را به شکل و تعداد 150 شرکت بنیان نهاد اغلب می گفت که بهترین عنصر در حل مسائل و تصمیم گیری خوب در تجارت این است که " حقایق را در مورد امور بدست بیاوریم (جمع آوری کنیم) "
شما باید حقایق درست و نه حقایق جعلی و مفروض و تخیلی را جمع کنید (بدست آورید). حقایق درست و واقعی را جمع کنید و بر اساس آنها تصمیم بگیرید. همانطور که geneen گفت: "حقایق دروغ نمی گویند"
هر زمان که با مراحله ای بحرانی در کارتان روبرو شدید در ذهنتان به آن "زمان استراحت در بازی " بگوئید و قبل از هر گونه تصمیم گیری و یا شدت عملی همه اطلاعات لازم را در مورد واقعیت امر بدست آورید.

سوالات درست را بپرسید

سوالات کلیدی را بپرسید و با دقت به پاسخ های آنها گوش دهید:
*دقیقا چه موقعیتی است؟
*چه اتفاقی افتاده است؟
*چگونه این اتفاق روی داده؟
*چه زمانی این اتفاق افتاده؟
*کجا این اتفاق افتاده؟
*حقایق چه هستند؟
*از کجا می دانید که این حقایق دقیق و درست هستند؟
*چه کسی درگیر در این اتفاق است؟
*چه کسی مسئول انجام کاری خاص یا انجام ندادن کاری خاص است؟ -

این عمل پرسش و پاسخ در حقیقت شما را آرام نگه می دارد و شجاعت و اعتمادتان را بالا می برد. هر چه بیشتر به حقایق دست یابید خود را برای تصمیم گیری در مورد حل مسئله قوی تر و توانا تر می یابید.
به خودتان یادآوری کنید که" چیزی را که نمی توان درمان کرد را باید تحمل نمود". اگر اتفاقی افتاد است، اگر این اتفاق در زمان گذشته روی داده است و نمی توان آن را تغییر داد، به یک حقیقت و واقعیت زندگیتان تبدیل خواهد شد. هرگز در مورد چیزی که توائی تغییر آن را ندارید نگران و پریشان نباشید. بر روی انچه انجام دهید و نه آنچه که نمی توانید تمرکز کنید.

برای رسیدن به شفافیت و حقایق، بیشتر و عقیق تر برسی کنید

مخصوصا در طول فرآیند حقیقت یابی در برابر وسوسه عصبانیت یا سرزنش دیگران، به خاطر اشتباهات و کوتاهی هایشان دست بردارید. اگر حتی زمان و مکان درست برای سرزنش دیگران وجود داشته باشد نیز در این زمان این کار درست نیست. در عوض بر روی دستیابی به حقایق، درک موقعیت و انتخاب اقدامات درست تمرکز کنید.
این بدین معناست که در جستجوی یافتن پاسخ برای سوالات بیشتر باشید تا بتوانید به شفافیت و حقایق دست یابید. دو تا از بهترین سوالاتی که در هر بحرانی می توانید بپرسید اینها هستند: "ما سعی داریم که چه کار کنیم؟" و "چگونه می خواهیم این سعی و تلاش خود را عملی کنیم؟"
هرگز تصور نکنید که همه حقایق را در مورد چیزی می دانید و یا اینکه هر چه می دانید کاملا درست است. هر چه ارزش و اهمیت حقایق در فرایند تصمیم گیریتان بیشتر باشد، باید بیشتر بررسی عمیق تر این سوالات را بپرسید:

*فرضیات و تصورات ما در این موقعیت چه هستند؟
*اگر این فرضیات اشتباه باشند چه اتفاقی خواهد افتاد؟
*اگر یکی از این فرضیات اصلی ما اشتباه باشد این به چه معناست؟
*ما در این موقعیت چه کار می توانیم بکنیم تا تغییری ایجاد کنیم؟

همبستگی در مقابل علیت

در نهایت برای اینکه بتوانید در مورد شرایط به شفافیت و وضوح بیشتری دست پیدا کنیم، نباید همبستگی را با علیت اشتباه بگیریم. بیشتر مردم می خواهند که سریع نتیجه گیری و قضاوت کنند. در بسیاری از موارد زمانیکه دو حادثه در زمان روی می دهند و یا یکی بعد از دیگری روی می دهد، مردم تصور می کنند که حتما یکی دلیل دیگری است.
در بسیاری از موارد دو حادثه همزمان یا متعاقب یکدیگر روی می دهند اما به همدیگر هیچ ارتباطی ندارند. تصور کنید که علیت بین دو حادثه می تواند سبب سردرگمی و تصمیم گیری نادرست شود. نگذارید که این اتفاق برایتان روی دهد.
در هر موقعیت بحرانی زمانکه یک موقعیت حساس و دشوار را تجربه می کنید تصور کنید که شما مشاور مدیریت خودتان هستید و موقعیت را مورد برسی و تحلیل قرار دهید. مانند یک مشکل یاب عمل کنید و قبل از هر کاری در مورد اقداماتی که باید انجام بشود و یا نشود سوالاتی را بپرسید. با این کار به حقایق دست می یابید زیرا حقایق دروغ نمی گویند. اگر به حقایق کافی دست پیدا کنید و آنها را با دقت برسی کنید راه حل درست و اقدامات درست به تدریج نمایان خواهند شد.

اقدامات درست در مواقع حساس و بحرانی

1- یکی از مشکلاتتان را در نظر بگیرید و انگونه تصور کنید که شما استخدام شده اید تا آن مشکل را با دقت بررسی کنید و برای حل آن مشکلات پپیشنهادات مناسبی را به کارکنان بدهید. قبل از رسیدن به هر نتیجه ای چه می پرسید؟

2- به همه حقایق مرتبط با مشکل دست پیدا کنید تا بتوانید موقعیت مشکل را مشخص کنید و پیش از هر نتیجه گیری بر روی درک و فهم آنچه روی داده تمرکز کنید.

" قبل از اینکه موفقیت در زندگی هر کسی بیاید، او باید با بسیاری از شکست های موقتی و شاید ناتوانایهایی روبرو شود. زمانی که شکست بر کسی غلبه می کند، ساده ترین و منطقی ترین کار این است تسلیم شویم و دست از کار برداریم و این کاری است که اکثر افراد انجام می دهند "

napoleon hill