همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
سلام
شاید تعجب کنید، این چه راهی که دیگه به مردم نشون میدهی. راه درست را نشان بده.
اما برای شناخت راه از بی راهه، شاید نیاز باشد در کنار فلش به سمت پیروزی و موفقیت ها، اشاره ای هم به راههای شکست و عدم موفقیت بکنیم. تا اگر کسی متوجه شد، این نشانه ها مربوط به راه شکست هست، درنگ کند. و در مسیرش تجدید نظر کنه.
من با این سخن با محتوا شروع می کنم. ( نمی دونم از چه بزرگواری هست، اگر دوستان می دانند ، اشاره کنند)
«خیلی ها از من راه موفقیت و پیروزی را می پرسند، شاید نتوانم دقیقا به آنها نشان دهم، اما راه شکست را خوب می شناسم. و آن اینست که بخواهی همه را از خود راضی نگه داری»
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
سلام
دقیقا این همون مشکل بزرگ منه که به خاطرش خیلی چیزها را از دست دادم. اگه می تونید راهنماییم کنید .
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
خيلي قشنگ بود خيلي خيلي :104:
منم با ناديا موافقم يعني منم اين مشكل و دارم و نمي دونم چي جوري رفعش كنم البته بعضي دوستان راهنمايي كردن ولي نمي دونم چرا احساس مي كنم اگه همين جوري باشم ( يعني بخواهم همه را راضي نگه دارم ) خودمم از خودم راضي تر هستم و احساس خوشايندتري دارم احساس مي كنم اينجوري روح لطيف تري دارم لطفا مرا راهنمايي كنيد :203:
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
با اجازه آقای سنگ تراشان و البته تشکر از ایشون
:305:راه دیگرش اینه که به جای استفاده مناسب از داشته هامون فقط حسرت نداشته هامونو بخوریم :72:
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
با سلام
با اجازه دوستان مخصوصا جناب سنگ تراشان منم در اين زمينه نظري دارم كه البته صرفا نظر شخصي خودمه.
آيا ما انسانها مي تونيم همه رو از خودمون راضي نگه داريم؟!!!.
اگه ما شخصيت مستقلي داشته باشيم افكارمون رشد يافته باشه و يه انسان بلوغ يافته باشيم پس حتما اهداف زندگي آرمانها وارزشها وملاكهاي خودمون رو خوب شناختيم و بهش اعتقاد داريم .:305:
اكنون اگه بخوايم همه رو از خودمون راضي نگه داريم تكليف اين آرمانها عقايد وباورها چي ميشه؟!!!! .:302:
هممون مي دونيم كه هر انساني براي خودش باورها وملاكهايي داره آيا ما ميشه به خاطر اينكه كسي رو از خودمون راضي نگه داريم عقايد خودمون رو زير پا بزاريم وبه خاطر رضايت دل اون خلاف ميل باطني خود رفتار كنيم ؟!!:81:. چه بسا راهي كه شخص بخواد بره اشتباهه اونوقت تكليف ارشاد راهنمايي او چي ميشه شايد با طرح انتقاد ايشون ناراحت بشه ولي ما مي تونيم اين انتقاد رو به گونه اي بيان كنيم كه شخص دلخوري از ما نداشته باشه:46: .اما ديگه اون شخص نبايد انتظار داشته باشه كه ما برابر ميلش رفتار كنيم:81: چون ما مي دونيم رفتار اون اشتباهه اگه خودمون بخوايم صرفا به خاطر رضايت اون اين كار رو بكنيم مطمئنا دچار مشكل مي شيم:302: . اما گذشته از اون بايد به ياد داشته باشيم كه رضايت خداوند رو رأس همه كارهامون قرار بديم ببينم رضايت خدا و پيشوايان ما درچيست اگه طبق اون عمل كرديم مطئنا انسانهاي وارسته ونيك سيرت از ما راضي خواهند بود واونايي كه خطشون با ما در تضاد است ناراحت مي شن.
.
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
سلام به همگی:72:
به نظر من اگه آدم بخواد همه رو از خودش راضی نگه داره باید زندگی خودش رو تعطیل کنه و بره پی برآورده کردن خواسته های دل دیگران!ا
گه کسی توی زندگیش هدفی رو انتخاب کنه و بخواد که به اون هدف برسه باید از مسیر مشخصی عبور کنه ..که قطعا پیمودن اون مسیر براش یه محدودیتهایی ایجاد میکنه!هر مسیر و مسلکی قطعا یه سری موافق داره و یه سری مخالف...به نظر من اگه مقصد درست باشه و مسیر هم خوب و بامطالعه انتخاب بشه...دیگه نه باید به موافقها کار داشت نه مخالفها...!
مخالفها که قطعا می خواهند ادم رو از طی کردن مسیر منصرف کنند و به قول معروف جلوی راه آدم سنگ بندازن...موافقها هم گاهی امکان داره با تعریف و تمجید زیاد باعث مغرور شدن فرد بشند....که این هم مانع طی کردن مسیره!(البته تشویق موافقها و استفاده از تجاربشون بسیار خوبه).
مساله محدودیتی که در بالا گفتم همینه!مخالفت دیگران نشانه اینه که نظراتشون و عقیدشون با ما متفاوته و این طبیعت انسانه که هر کسی با کس دیگه ای فرق میکنه!یه جایی خوندم :تنها شباهت آدم ها با همدیگر اینه که هیچ کدوم شبیه هم نیستند....خوب اگه بخواهیم که همه رو از خودمون راضی نگه داریم و هیچ مخالفی نداشته باشیم ..در واقع باید هیچ فکر و عقیده مستقلی نداشته باشیم!!!!:81:
این مساله که دیگران از ما راضی باشند خوبه!اما نه در حدی که به استقلال شخصیت و فکر آدم خللی وارد بشه!به نظر من اگه جایی متوجه شدیم که داره فکر و عقیدمون زیر سوال میره...فکر و عقیده ای که به صحتش ایمان داریم...باید با قاطعیت ازش دفاع کنیم و کاری به این نداشته باشیم که چه کسی ناراضی و ناراحت میشه و حتی چه کسی خوشحال میشه...!
البته بازم تاکید می کنم فکر و عقیده صحیح و درست..من طرفداری از عقاید به صورت کورکورانه و بدون اطلاع از ماهیت واقعی آنها اصلا قبول ندارم.
تمام اینها نظرات شخصی من بودند..و امکان داره موافق و مخالف داشته باشه!!نه؟:18:
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
با سلام من وهمسرم هم این مشکل وداریم وهمیشه چه قبل وچه بعداز ازدواج این کاروکردیم ولی حالا که فهمیدیم که نباید تا این حد افراط کنیم ویه کمی هم به فکر خودمون باشیم همه با ما بد شدن وتمام خوبیها مونو فراموش کردن مخصوصا خانواده همسرم که میگن من باعث شدم که پسرشون بد بشه به نظر شما ما چگونه باید با این مشکل برخورد کنیم چون خیلی از رفتار دیگرا ن ناراحتیم واز همه زده شدیم
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
من مهر طلب هستم
علی- شمیسا
روزگاري من زني مهرباني بودم كه در تولدم، دختركي زيبا به دنيا آمدم، چشمهايم خمار بود و مژگانم سرگردان و دلم پرنده سرگرداني كه هرروز لب حوض خانمان مينشست و حمام ميگرفت و امروز در پرسش از خود هستم، از سلسلهام. كه چرا من هر روز پاي ميز محاكمه خود هستم.
روزي استادي رهگذر، از گذري، گذر ميكرد، چشمم به گِردي چشمهايش گره خورد و من سريعاً اسمم را در چشمهايش ثبت نام كردم، من به او خنديدم ، اوگفت: دخترم، تو بيماري و من لب باز كردم و با صداي كشيده گفتم: نه استاد، من هم عاشقم، هم معشوق و او با وقار و ادب خاص خودگفت: نه تو در ترجمه اين واژه واماندهايي، در حقيقت، تو در پس تأييد ديگران واماندهايي تو به بيماري راضيكردن ديگران گرفتار آمدهايي، او رفت و من تازه از خواب بيدار شدم و به آگاهي رسيدم و علت مخنث بودن احساساتم را دريافتم،. تازه فهميدم كه من وابسته به ادبياتي هستم كه به دنبال تأييد است.
شب است و خانه خلوت است و موسيقي در من ميريزد و من درانديشهام، كه پاسخ سؤالم را پيدا كنم كه چرا من در پس پرده تأييد و تصديق نگاه ديگران فرو افتادهام. گويي لبهايم براي «نهگفتن» آفريده نشده است. يك گَله، گِله از انديشههاي تائيد طلبانه دارم. هميشه در برزخ بودن يا نبودنم، هفت بند تنم ميلرزد تا او را هميشه راضي نگه دارم. گرانيِ محبت است، من به تماشاي او مينشينم تا مرا بنوازد، من دهها بار او را تأييد ميكنم اما او همچنان فرهنگ و احساسات مرا ساديستيكوار تخريب ميكند.
من هميشه دوست دارم خودم را در نگاه هاي او تجربه كنم، به كلامهاي مادرم رجوع ميكنم كه معتقد به قرباني كردن خود بود و پدرم كه هر روز سينه چاك ميكرد براي هيچ. گرد و غبار است كه امروز بر چهرهاش نشسته است. در اين جغرافيا، ادبيات تعريف و تمجيد حلقهوار است و همه مگسان اين شيرينياند. نيمچهرهام ميخندد و نيمچهرهام خشم فرو خورده دارد. گويي در چهرهام دهها حس متضاد نقش بسته است .
من احساس ميكنم به تمام هستي بدهكارم و بايد از همه كساني كه در طول و عرض زندگي من راه ميروند حمايت كنم.ملاحظه خودم را نميكنم، خودم را به روشهاي گوناگون تحقير ميكنم ، دست به هركار مي زنم تا ديگران به من، آفرين بگويند، من احتياج مبرم به توجه ديگران دارم.كوركورانه به نام عشق كه تازه فهيمدم مهرطلبي بيمارگونه است، خود را به آب و آتش ميزنم. همين ديشب دهها بار در smsهايم براي دوستم خود راحلق آويز كردم و هرچه ميدهم كسي را خيال پس دادن نيست.
كودكيام پر از تجربههاي تلخ بود و نهايت اوج خوش خيالي من درخيالات بود كه من در انار ميتركيدم و گاهي سيبي معلق ميكشيدم و يا شناي يك ماهي را در آسمان تجربه ميكردم، اما احساس ميكنم زماني كه زاده شدم، گويي به مرورمُردم ؛ من در خانوادهايي زندگي كردم كه نظم پادگاني در آن حاكم بود و پدرم قلبي در سينه نداشت و مادرم كَمَكي احساس داشت كه آنهم به تاراج رفته بود و براي من هيچ نمانده بود و من مجبور بودم خوب بودنم را اثبات كنم و از آن روز بود كه من در سايه ترس مرد و زن همسايه خنديدم و خواستم كه خندهام را همه تأييد كنند.
هميشه براي خوب بودن به بيست فكر ميكردم تا مادرم مرا آدم حساب كند،كم و زياد شدن اين عدد احساس ارزش مرا بالاو پائين ميبرد. در اين فكرم كه اين جامعه، همه در پس تأييد هم موضع گرفتهاند و كسي جرأت انتقاد ندارد همه براي باج دادن به هم، يكديگر را تأييد ميكنند. و امروز در جامعهايي هستم كه فرديت همگاني و واقعي قيافهاي ندارد و همه احساس آسماني از خود دارند و كار زمين را به روياپردازي سپردهاند و مرگانديشانه زندگي ميكنند. در تفكرم دهها فكر تأييدطلبانه ريخته شده است، فكر ميكردم از بچگي ليلي يا مجنون بودم غافل از آنكه مهرطلبي بودم كه از سرحاجت و رفع دلشوره، خيال آويزان شدن داشتم، رنگ عشق من سياه و سفيد بود.
هميشه ديگري را مقدم بر خود ميدانستم، با اين خيال دوپينگ ميكردم، نصف شب خودم را در خواب ميديدم كه هزار بار براي او مي ميرم، اما غافل آنكه خيالم در پس اين بيماري خفته بود، گويي من براي له شدن آمده بودم. من جرات نداشتم به هيچ كار او نه بگويم، بايد به همه خواستههاي او جواب مثبت ميدادم و شكلي از ترس در تمام شكلاتهاي من آب شده بود و من هي احساساتم را قورت ميدادم و ياد گرفته بودم كه لبخند را روي لبهايم مونتاژ كنم و با طپش قلبي، پرندهاي نازك دل وجودم را به او هديه كنم و او فهميده بود كه چقدر حماقت من عمق دارد، سيلي بود گهگاهي چپ و راست ميخوردم و اصلاً به روي خود نميآوردم، من ياد گرفته بودم كه هميشه شاد نشان بدهم و هرگز احساسات منفيام را بروز ندهم. پَسِ اين مهرباني پدران و َرحْمِ مادرانمان چه فجايعي كه اتفاق نيافتاد، مهرطلبي چه در قالب فردي و چه در قالب جمعي در اين جامعه بيداد ميكند، كافي است كسي از ما تعريف بكند، نشسته و ايستاده از حال ميرويم و رفتار او را عاشقانه تعبير ميكنيم. نه، او ميدهد كه هزار بستاند، شقيقهام سرگردان است؛
بين مهرطلبي و عشق ورزي سالم دهها فرق است آن يكي ميدهد تا بيشتر بگيرد، اين يكي ميدهد كه از كاينات وهستي بگيرد و شايد هم نگيرد.
مهرطلبي، طاعوني زيباست، همه را به قربانگاه ميبرد. نالههايي در پشت لبخندهاست. فرد، اختيار، خود را واگذار ميكند و خود را دربست رعايت نميكند. فرد تا كمر براي لبخندزدن به ديگران خم ميشود. او خود را مهم نميداند. به خود رحم نميكند. دائم قلب خود را به ديگران تعارف ميكند. او عادت دارد از خودش بگذرد تا جايزه بگيرد. انسان قطعهايي از خداست، اما باورش نيست. او خود را تهديد ميكند. اهل تسليم است ، ظرفيت هيچ درگيري را ندارد. او همه چيز ديگران را به همه چيز خودش ترجيح ميدهد. آويزان هر نگاهي ايست و هر رهگذري را بزرگتر از خود ميداند. از همه تحسين و تمجيد ميطلبد او مضمون رفتار خود را عاشقانه تعبيرميكند، او آزارگر خود است. ادبيات ما پر از شاعران و نويسندگان مهرطلبي است گوييكه مسابقه اشك و قلبهاي شكسته و بيتو هيچم گذاشته بودند.اكثرشان به دنبال نگار يار بودند و هستندكه دستي و نگاهي بر آنها بكشد. خيلي از روياهاي ما توسط همين شاعران و نويسندگان مهرطلب به غارت رفت. امروز جامعه ما درد مهرطلبي دارد او ميخواهد كه خوب فوقالعاده باشد و در قلب همه مردم جهان جا بگيرد اما در بديهيترين شكل ظلم ، عكسالعمل نشان نميدهد. جامعه و فرد مهرطلب حوصله هيچگونه كشمكش و دعوا را ندارد. مردمان مهرطلب در سايه سياستمداران و مردان و زنان مستبد رشد ميكنند. يكي سركوب ميكند، آن يكي ميخواهد خوب بودن خود را اثبات برساند در حقيقت هر دو همديگر را تأييد ميكنند و به وجود ميآورند.
تاريخ من پر از تخته سنگهايي است كه به دنبال اسطوره محبت و مهر بود و نيافتم تا آنكه به مرور ياد گرفتم سرنوشت خود را در زمين و واقعيت موجود رديابي نكنم، به فانتزي و توهم پناه آوردم و ميبينم امروز مردماني شدهايم كه گدايي محبت ميكنيم و همين است كه غريبهها ميگويند ما مردماني خوب و مهرباني هستيم و تأييد ميطلبيم و تازگيها، همه ميخواهيم خوب بودنمان را اجباراً به جهانيان ثابت كنيم و سياستمداران چون ميدانند ما مردماني اينچنينيم در هدايت ما مشكلي ندارند و به راحتي هندسه روان جمعي، را ميرانند، ما مردماني مهرطلبيم كه در زندگي روزمره معمولاً بازندهايم. و چشمهايمان از كابوس پف كرد و تمام موهايمان سپيد شد و امروز من و تو نان راحت بر سفرههايمان نداريم، همسايه آبيچشم هميشه خوش باشد بچههايمان آدم نيستند. بيلان ريخت و پاش محبت خودمان را در تاريخ ببينيم. چه ناز و قميشهايي كه براي خارجيان نكرديم و خارجيان چه راحت بر ما آمدند، ماندند و راندند و باز ماندند زندگي من و تو يعني كباب فروشي جگر زليخا و گوسفندهايي سر به راه. ميدانيد بچهها! گويا قرار نيست ما خيري ببينيم گويي قرار است محبت ما در سايه ترس زندگي كند.
روي زمينهاي اجدادي راه ميروم و ما از اين كه هميشه ديگران را سير ميكنيم ذوق زدهايم. دلم از دست خود جمعيام رضايت ندارد. حتي فلسفه سرزمينم به من انفعال تزريق ميكند.بيشتر شاعران واژههايشان را با كاسه ماست ميل مينمايند و بعد غزل زلف و چشم يار ميگويند و چون گربههاي ليم، گيسوي آن ميكشند و همچنان باور ندارند ساعتي پيش دزدان خانهي او را زدند و بردند و او به دنبال اين فرضيه است كه حتماً نياز داشته است كه برده است، و يا برده است كه برده است، انفعال وقتي در ادبيات درسي كودكانمان ميآيد، آنها هم از كودكي، كاسهگدايي در دست ميگيرند تا خوب بودن تاريخي خودشان را اثبات كنند. ما همه براي خشنودي كسي زندگي ميكنيم. روزي براي اينكه مادر مرا دوست بدارد. روز ديگري بايد با معلم مخالفت نكنم تا بچه خوبي باشم، و امروز بايد آدم سربراه و خوبي باشم تا از ما بهتران مرا امتياز بدهند و همچنان مرغ پركندهايم. در عزا و عروسي. تمام ما پر از زخمهاي خوشقلبي هستيم. مابه دنبال توجه هستيم.
هميشه مي خواهيم خوب فوقالعاده باشيم خوش نشينهاي ناشاد در سرزمين خود كه هميشه بادبادكهايي به هوا ميفرستند كه پر از تمسخراند. و مهرطلبي خود را به غلط به نام عشق ترجمه ميكنيم و حقيقت ماجرا همين واقعيت مهرطلبي ماست كه هميشه تعهد داريم كه دوست داشتني به نظر برسيم و در ادبياتمان به طغيان رودخانهها اعتقاد نداريم.
http://www.shamisapsy.com/psy_sarmaghe20.html
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
همه ي ما به صورت نوزادي كاملا "متكي" به ديگران زندگي را اغاز ميكنيم ديگرون ما را هدايت و مراقبت ميكنند و موجب بقاي ما مي شوند.بدون اين پرستاري نمي تونيم بيشتر از چند ساعت دوام بياريم.
بتدريج از پي ماه ها وسالها-از نظر جسمي,ذهني,عاطفي و...- "مستقل تر" مي شويم تا انجايي كه اساسا مي توانيم از خودمون مراقبت و مسيرمان را تعيين كنيم و به خود متكي باشيم.
همچنان كه به رشد و بلوغ ادامه ميديم در مي يابيم كه همه اجزاي طبيعت از اصل "اتكاي متقابل" پيروي ميكنند,اين را هم درمي يابيم كه اوج نهاد ما بسته به روابطمون با ديگرون است و در مي يابيم كه زندگي انساني نيز داراي اتكاي متقابل است.
در مرحله "اتكا" نگرش و برداشت "تو" ست.در اين نگرش تقصير را به گردن تو مي اندازم و تو را سرزنش مي كنم.
"استقلال" نگرش و برداشت "من" ست.اين برداشت مي گويد من مسئوولم,من مي توانم انتخاب كنم.
"اتكاي متقابل" برداشت و نگرش "ما" ست.اين برداشت مي گويد ما مي توانيم... افرادي كه داراي اتكاي متقابلند خود را به ديگران مي پيوندند تا به موقعيتي "عظيمتر"نائل شوند.
سلام به همگي بخصوص "طاهره"شيرين سخن و زيبا انتخاب كن.طاهره عزيز متن زيباي انتخابيت رو بارها و بارها خوندم"البته تو پست قبلي"تمام مطالب حاكي از يك حقيقت تلخ ولي در عين حال شيرين تو زندگي تك تك ما ها داره.اره دوست عزيز همه ما "مهرطلبيم"همه ما نياز به" تاييد و تشويق ديگرون" داريم اصلا اساس زندگيمون وقتي بر اساس رابطه با ديگرون شكل گرفته چه شكلي مي تونيم نظر ديگرون رو از زندگيمون محو كنيم و يا نظراتشون برامون مهم نباشه؟
اگرمرحله "استقلال"رو درك كرده باشيم و از اين مرحله گذشته باشيم و از نظر عاطفي هم داراي "اتكاي متقابل"باشيم, "احساس ارزشمند بودنمون "رو از درون ستايش مي كنيم, اما نياز به محبت كردن و ايثار و محبت ديدن از ديگرون را هم داريم.در ضمن وقتي ما مورد مهر ومحبت ديگرون قرار مي گيريم اين فرصت را پيدا مي كنيم كه وجودمون رو عميقا و به طرز معنا دارتري با ديگرون "تسهيم" كنيم.
طاهره عزيز اجازه بده برچسب "مهر طلبي"رو تا زماني كه كلمه ي زيباي "اتكاي متقابل"هست برداريم و به رفتارهايي كه داريم از ديد اتكاي متقابل نگاه كنيم ,و ديگران را تاييد كنيم و مورد تاييد واقع بشيم تا بيشتر به ارزشهاي درونيمون پي ببريم.
RE: همنوایی : همه را از خود راضی نگه داشتن
آيا شما در بيان احساسات و عقايدتان به ديگران مشكل داريد؟ ياد بگيريد از خودتان پشتيباني كنيد! آموزش ابراز وجود در بيان خودتان به گونهاي به شما كمك ميكند كه نه خودتان را ارزان بفروشيد و نه ديگران را تهديد كنيد.
راهبردهاي ابراز وجود را به كار ببريد، تا بياموزيد چگونه از حقوق خود دفاع كنيد؛ از ديگران تقاضا كنيد و يا تقاضاي آنها را رد كنيد؛ با ديگران سلام و احوالپرسي كنيد و يا به سلام آنها پاسخ دهيد و خشم خود را به نحو سازنده اي بيان داريد.
براي ارائه چنين رفتاري راهبردهاي زير را به كار بريد:
1. حقوق، خواستهها و نيازهاي شخصيتان را شناسايي كنيد.
2. چگونگي احساساتتان را نسبت به موقعيتهاي ويژه ( از قبيل "من خشمگينم "، "دستپاچه هستم "، " دوستت دارم " شناسايي كنيد. در اين شناساي از توصيفهاي حسي استفاده كنيد تا كاملا به چگونگي احساساتتان دست يابيد( مانند " احساس ضعف و وارفتگي مي كنم احساس مي كنم روي ابرها به پرواز در آمدهام ". نوع عملي را كه احساستان شما را مجبور به انجام آن مي كند، بر زبان آوريد ( نظير دوست دارم ترا در آغوش بگيرم ).
3. در توصيف احساساتتان از ضمير "من " بهره بگيريد. استفاده از ضمير "من " در گفتههايتان به جاي ارزشيابي يا سرزنش ديگران، احساسات شما را نشانه ميگيرد، مانند "من ناراحتم " به جاي "تو مرا ناراحت كردي " يا " تو آدم بي ملاحظهاي هستي"
4. به هنگام صحبت كردن، احساسات خود را با برخي از رفتارهاي خاص ديگر پيوند دهيد، مثلا بگوييد "من آزرده شدم وقتي بدون خداحافظي رفتي ". ولي نگوييد "من آزرده شدم چون تو آدم بي ملاحظه اي هستي"
5. صريح باشيد. حرف خود را مستقيم و بدون واسطه به شخص مورد نظرتان بزنيد. تقاضاي خود را در يك يا دو جمله ساده و قابل فهم بيان كنيد.
6. بكوشيد درباره اين كه ديگري در مورد شما چه فكري ميكند و يا چه احساسي دارد؛ چه انگيزههايي دارد؛ ممكن است چه واكنشي نسبت به شما نشان دهد، هيچگونه حدس و گماني نزنيد.
7. از طعنه و كنايه زدن، ترور شخصيت يا توهين به ديگران بپرهيزيد، مانند: استفاده از واژههايي مانند "تو هرگز .""تو هميشه ..."، "تو دائما . " و غيره.....
8. از برچسب زدن اجتناب ورزيد.
9. از گفتن جملاتي كه با "چرا ؟" ، "تو ."شروع ميشوند، خودداري كنيد. اينگونه جملات شخص را در موضع دفاع قرار ميدهد.
10. از مخاطب بازخورد بگيريد: "حرفهايم را روشن گفتم ؟" " موقعيت را چه طور ميبيني؟" دريافت بازخورد به شما كمك ميكند تا هرگونه كج فهمي ر اصلاح كنيد و ديگران دريابند شما در ارتباط باز هستيد و عقايد، احساسات تمايلات و خواستههاي خود را بيان ميكنيد.
11. انتظارات خود را ارزشيابي كنيد. آيا آنها مستدل هستند؟ انتظارات خود را تعديل كنيد.
به تقاضا ها وخواستهها ي غير منصفانه "نه "بگوييد
1. ابتدا از موضع خودمطمئن شويد، يعني مشخص كنيد كه ميخواهيد بگوييد بله يا خير. اگر مطمئن نيستيد، بگوييد كه براي پاسخ دادن بايد كمي فكر كنيد. به شخص مقابل بگوييد كه بداند چه زماني پاسخ خواهيد گفت.
2. اگر شما كاملا متوجه نشده ايد كه فرد مقابل از شما چه تقاضايي دارد، از او توضيح روشني بخواهيد
3. تا آنجا كه ميتوانيد كوتاه و موجز سخن بگوييد، يعني دليلي موجه براي امتناع خود ارائه دهيد ولي از توجيه و توضيحات مفصل اجتناب ورزيد. چنين عذرهايي چه بسا باعث شود كه فرد مقابل با شما بحث كند تا شما را از موضع " نه " پايين بياورد.
4. هرگاه از تقاضايي سرباز مي زنيد، واقعا از كلمه " نه" استفاده كنيد. "نه " از قدرت بيشتري برخوردار است تا عبارت مبهمي مانند " خوب، من اين طور فكر نمي كنم."
5. مطمئن شويد كه ژستهاي غير كلامي شما آينة پيامهاي كلاميتان هستند. وقتي "نه" را برزبان ميآوريد. سرتان را به نشانه نفي تكان دهيد. خيلي از افراد وقتي ميكوشند از تقاضايي امتناع ورزند، ا آگاهانه لبخند ميزنند و با سر موضوع راتصديق ميكنند.
6. به صراحت از كلمه نه و افعال منفي مثل "من نمي آيم" "من تصميم خود را گرفتهام، من نمي خواهم" استفاده كنيد. اين تأكيد نشان ميدهد كه شما پس از تفكر به دو شيوه بله يا خير، انتخاب خود را كردهايد.
7. گاه ممكن است شما بارها تقاضاي فرد مقابل را رد كنيد تا سرانجام او دست از پافشاري بردارد. در چنين مواردي لزومي ندارد كه هربار براي امتناعتان توضيح جديدي ارائه دهيد، بلكه فقط "نه" خود و دليل اصلي امتناعتان را تكراركنيد.
8. اگر شما پس از بارها تكرار "نه " همچنان فرد مقابل بر دريافت پاسخ مثبت از سوي شما اصرار داشت؛ سكوت اختيار كنيد( اين كار در گفتگوهاي تلفني ساده تر است ) يا موضوع گفتگو را تغيير دهيد. شما حق داريد كه به گفتگو پايان بخشيد.
9. ممكن است شما بخواهيد احساسات فرد مقابل را درباره امتناعتان بپذيريد و ميگوييد: " مي دانم كه از من دلخور شدي، ولي واقعا من نمي توانم ." يادتان باشد در اغلب موقعيتها براي عذر خواهي از امتناعتان، نيازي به گفتن "متاسفم " نيست. بيان "متاسفم " يعني شما از حق اساسي "نه " گفتن خود با تسامح و تساهل برخورد كردهايد.
10. احساس گناه نكنيد. شما حلال مشكلات همه نيستيد يا نميتوانيد همه را خشنود نگه داريد.
11. اگر شما نمي خواهيد با تقاضاي اصلي شخص موافقت كنيد، ولي مايليد به او كمك كنيد، از اين رو دست به مصالحه بزنيد "من نميتوانم تمام بعداز ظهر را از بچهات مراقبت كنم، ولي ميتوانم دو ساعت كنارش باشم ."
12. شما ميتوانيد تصميم خود را تغيير دهيد و به تقاضايي كه قبلا پاسخ مثبت داده بوديد، "نه " بگوييد و ميتواني به هر آنچه كه در بالا گفته شد " بله " بگوييد وتصميمهاي خود را تغيير دهيد.