-
بازنشستگی و افسردگی پدرم
باسلام
پدرم حدود 10 سال هست بازنشسته شدن و کار خاصی ندارن. سنشون هم در حدود 65 سال هست.
قبل از بازنشستگی بشدت فعال بودن و مدیر و معلم بودن و در کنار اون کار کشاورزی هم می کردن که واقعا هم به اینکار علاقه داشتن.
متاسفانه بنا به دلایلی کشاورزی رو مجبور شدن گذاشتن کنار و در حال حاضر کار خاصی ندارند. این باعث شده خیلی روحیه ایشون افت کنه و احساس افسردگی می کنه.
از دوستانی که تجربه در این زمینه دارن خواهش می کنم در مورد بازنشستگی پدرانمون کمی مشورت داشته باشیم تا بتونیم اگه بشه کمک کنیم که دوران بازنشستگی این عزیزان با شادی سپری بشه نه با احساس افسردگی.
چه از لحاظ کارهایی که میشه ایشون انجام بده (شغل هایی که نیاز به سرمایه کم داره). و چه تفریحات و ...
ممنون میشم نظرات و تجربیات خودتون رو در اختیار بنده قرار بدین. :72:
-
سلام، من یه داستانی رو تعریف میکنم، شاید یه مقدار بی ربط باشه ، ولی یهویی گفتم اینجا بگم این داستان رو.
یه بار داشتم با یه بنده خدایی صحبت میکردم در مورد اینکه چطور ادما از یه حالت یکنواختی و کرختی در بیان، چطور ادم حال خودشو خوب کنه؟؟؟ این دوست بزرگوار من که استخوانی خورد کرده بود توی این زندگی، داستانی رو بهم گفت. گفت که یه زندانی بوده که همیشه بایستی توی یه سلول انفرادی باشه. تنها جایی که میتونسته بره، روزی دو سه بار میتونسته بره چهار پنج متر اونطرفتر کنار یه آینه ای و خودشو نگاه کنه و برگرده. خب این بزرگوار برای اینکه نپوسه توی اون چهاردیواری، اومده یه کار تکراری هر روز با عشق و علاقه انجام میده، توی همون دو سه ساعتی که اجازه داشته بره کنار آینه. هر روز کفشاشو مرتب میکرده، یه شونه برمیداشته میرفته کنار آینه، موهاشو مرتب میکرده و برمیگشته.
این داستان شاید خیلی ربطی نداشته باشه به قضیه شما، ولی من هر وقت دپرسی و حال بد میاد سراغم، یاد این داستان میفتم ناخودآگاه و سعی میکنم یه کار کوچیک رو با عشق و علاقه هر روز سر یه ساعت خاصی انجام بدم. این باعث میشه که یه جا نشینم و دلم به این خوش باشه که یه کاری امروز انجام دادم. برای من خیلی موثر بوده....
همه ما آدمها در معرض افسردگی و دپرشن قرار داریم (این خیلی نکته مهمی هست که همه آدمها در معرضش هستن، شدت و ضعف داره، ولی صادقه برای همه)، باید راه برون رفت از اون رو بلد باشیم، با مطالعه یا سعی و خطا میتونیم اون روش رو پیدا کنیم. امیدوارم چیزایی که گفتم بدردتون بخوره ...
-
سلام فرزانه جان
پدرتون میتونن با یک روانشناس صحبت کنند و برای زندگیشون هدف گذاری داشته باشن. اهداف به آدم انرژی و انگیزه میده و بی هدفی باعث کسالت میشه حتی برای یک جوون چه برسه به دوران میان سالی.
من خودم از وقتی یادگرفتم تا اهداف و آرزوهام رو ثبت و دنبال کنم خیلی روحیه ام عوض شد و زندگیم تغییر کرد.
مطالعه کتاب های خوب ، عضویت در صفحات روانشناسی خوب در اینستاگرام ، دوری از اخبار و رویدادهای روز که غالبا منفی هستند، پیاده روی و دوچرخه سواری با یک دوست یا اعضای خانواده ، بازی های دسته جمعی خانوادگی ، رفتن به سفرهای خارج شهر و کوتاه ، گوش دادن به پادکست های انگیزه بخش سخنرانان معروف ، آموزش یک مهارت ، کارهای خیریه جهت تدریس یا سرپرستی فرزند معنوی ، داشتن شغل آزاد فصلی ، نوشتن و نویسندگی ، عکاسی.
اگر پدرتون بتونن خودشون و نیازهاشون رو بهتر بشناسن بیشتر می تونن در زندگی بهره مند بشن. 65 سال واقعا سنی نیست ، میشه در هرسنی از زندگی بهره برد و لذت برد. انسان با هدف بسیار متمرکز میشه و انرژی و پتانسیلش مضاعف میشه. وقتی بدونیم به کجا می خوایم بریم میتونیم براش برنامه ریزی کنیم.
:72:
-
سلام.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
دقیقا میفهمم چی میگید.
علاوه بر پیشنهاداتی که دوستان دادن، چند تا پیشنهاد هم به نظر من میرسه:
۱- در همه کارهاتون باهاش مشورت کنید و برای نظرش اهمیت خاصی قایل بشید.
۲- در کارهای کمی مردانه ی خونه، کاملا خودتونو ناتوان نشون بدید و به جاش از پدرتون کمک بخواید. مثلا هرس کردن درختا، تعویض گلدونا، تعمیرات وسایل و ....
۳- پرورش گل و گیاه توی خونه توسط ایشون
۴- بخواید از تجربیاتش براتون بگه.
۵- در مورد روشهای آموزشی و تربیتی ازش راهنمایی بگیرید.
۶- تشویقش کنید خاطرات و تجربیات خودش رو از معلم و مدیر بودنو بنویسه و کتاب کنه.
۷-اگر نوه دارید، گاهی مراقبت از نوه رو بذارید به عهدشون. مثلا گاهی بگید بابا جون امروز مثلا محمدو میشه برسونید کلاسش؟
۸-تشویق به تاسیس آموزشگاه خصوصی که خودشون مدیرش بشن.
۹- اگر هم امکان داره باز کار کشاورزی یا باغداری رو راه بندازید.
۱۰- در زمینه مباحثی که بهش علاقه داره، باهاش به مناظره بشینید.
۱۱- با همکاران هم سن و سالش ایجاد رفت و آمد خانوادگی کنید (انشالله بعد از کم شدن شر کرونا البته).
۱۲- اگر نوه دارید برای نوه های خانواده، از پدرتون و اینکه چقدر انسان زحمتکش و موثر و دلسوز و تکیه گاه و مهربان و عاقل و فهمیده و با تجربه و... بوده تعریف کنید. جوری که پدرتون براشون یک الگو و استاد باشه و ازش راهنمایی بگیرن.
۱۳- اگر به شعر علاقه دارن، تشویقش کنید شعر بگه و چاپ کنه.
۱۴- گاهی بشید همون دختر کوچولوی بابایی. گاهی بشینید کنارشو و سرتونو بذارید رو شونش و دستش رو بگیرید.
فعلا همینقدر به ذهنم میرسه.
-
سلام
ممنونم از همه دوستان.
واقعا توصیه هاتون مفید بود. خیلی استفاده کردم. :72::72:
آقا غلام ممنونم.
Eram عزیز تشکر می کنم.
Pooh عزیز از شما هم خیلی تشکر می کنم. مطالب بسیار مفیدی نوشتی. سعی می کنم اونهایی که از دست من برمیاد انجام بدم.
-
با سلام
**یه شرکت کامپیوتری بود تو آلمان ،،،یه متخصصی را استخدام کرده بود در سن 60 سالگی !
اون فرد قرار بود مدیر قسمت آموزش شرکت بشه .
اون فرد که استخدام شده بود ، شروع کرد به یادگیری تکنولوژی های اون شرکت ،،
ازش پرسیدن زندگی را چجوری معنا می کنی که در این سن همیشه فعالی ،،
گفت : " عاشق یادگیری باشید تا موقعی که زنده اید ! ،،،سن فقط یه عدد هست ! ""
** چند روز پیش داشتم مصاحبه استاد فرشچیان را می خوندم ( یه هنرمند بسیار فعال و ماهر ایرانی )
ایشون می گقت من در تمام زندگیم در حال یادگیری هستم !
ایشون در 80 -90 سالگی هم در حال فعالیت و یادگیری هست و سکون نداره .
**تمام بزرگان اینجوری می گفتند ( حتی افراد معنوی و بزرگان دین و اندیشه )
که آب نباید ساکن باشه ،،
آب باید با طراوت باشه ،،،
در صورتی می تونه با طراوت باشه که حرکت کنه .
این حکایت حکایت همه ماهاست ،،،چه باوری در زندگی داریم .
موفق باشین .
-
سلام.
چند وقت پیش با یه سری بچه های دوران ارشد،یک تقدیر کردیم از یکی از اساتید خیلی خوبمون، که اون روزها تازه بازنشسته شده بود.
اتفاقا از استاد پرسیدم واقعا حیف و دردناکه که کسی که به این حد رسیده، عنوان بازتشستگی بهش بدن و به جای اینکه روی سرشون بذارن و حفظ کنن، از سیستم حذف میکنن.
استاد گفت خب وقتی سیستم پذیرا نیست من شخصیتم اجازه نمیده خودمو به سیستم تحمیل کنم.
.
.
.
جناب باغبان، ما همون جوونامونو هم نمیتونیم به کار بگیریم. چه برسه به بازنشسته هامونو.
اونایی که شما فرمودید، هیچ کدوم ایران نیستن.
اگه ایران بودن، چه نگاهی داشتن چندان فرقی نداشت عملا.
اینجا ج ا است متاسفانه!
.
.
بعد که خوندید حذف کنید پستو یه وقت برنخوره به صورتی ها و آبی پررنگ ها.
-
مطلب پست قبلیم در مور شغل و درآمد نبود ،،،منظور حرکت و طراوت ما آدم ها بود و این مستقل از مکان و زمان و سرزمین هاست .
بدیهی هست هر سرزمینی مسائل و دغدغه های خودش را داره .
تو خیلی از کشورها از جمله همین آلمان افرادی مثل اون شخصی که مثال زدم شاید زیاد پیدا نشن ! و خیلی ها در همون سنین تعیین شده خودشون دست از کار و توسعه می کشند و هدفی برا ی خودشون ندارنند .
منظور این بود که زمان خاصی برا ی خودمون تعیین نکنیم برای پایان یادگیریمون .
می تونیم تو هر سنی که هستیم همیشه در جستجو یادگیری باشیم ( شعر - هنر - مهارت های شخصی و مهارت های که در جوانی کسب کردیم و یا مهارت تازه ای که شروع می کنیم در هر سنی ....)
من افراد زیادی را می شناسم تو همین ایران این گونه زندگی میکنند ، هم فقیر و هم ثروتمند - هر دو گروه را دیدیم با این اندیشه .
من از نزدیکانم می بینم این افراد را - در حالی که فقیرند و درآمد آنچنانی هم ندارنند ولی همیشه در جستجوی پیشرفت و مهارت هستند ،،،ثروتمندشم دیدم این گونه باشه .
فرد کهنسالی را می شناسم شروع کرده به خوندن کتاب های سعدی و حافظ ( این هم یه جور یادگیری هست )
خیلی افراد کهنسالی را می شناسم اصلا هدفی برای خودشون ندارن و میگن دیر شده ! و روزها و شبها را به راحتی عوض می کنند .
یا حتی اساتیدی که نویسندگی را شروع کردن و یا با آموختن تجربه هاشون به دیگران در حال یادگیری دوباره هستن ،، ( از طریق سایت آموزشی خودشون چه در کشور و چه در خارج کشور )
مهم باورها و اندیشه هاست ،،
محدودیتهای ذهنی که ما آدمها که برای خودمون درست می کنیم ( مثلا میگیم شدم 60 ساله و باید بازنشست بشم و نباید چیزی بیاموزم ) از همه سختره .
تجربه به من آموخته عامل درونی خودمون ( باورهای بنیادی ) به مراتب مشکل تر از عامل بیرونی هست و جلوی پیشرفت ما را می گیره اگه در جهت منفی باشه .
خبر خوب اینکه می تونیم همیشه آغاز کنیم و در حرکت باشیم و عاشق یادگیری .
حتی اگه ما را بازنشست هم کردن باز یه راهی پیدا می کنیم تا همیشه در حال یاد گیری باشیم اونهم بصورت مستقل ( هر کی با تفکر یادگیری و اهداف خودش )
اگه با این دید بریم جلو به نظرم بهتر می تونیم با مسائل روبرو بشیم و راه حل هایی برای مسائل خودمون پیدا کنیم .
موفق باشین .