جمعه های انتظار (باران عاشقی)
لطفا کمی صبر کنید.....
برای بزرگ تر کردن تصویر بر روی تصویر کلیک راست کرده و در قسمت zoom بر روی %200 کلیک کنید .
<p align="center">
<object classid="clsid:6BF52A52-394A-11D3-B153-00C04F79FAA6" id="WindowsMediaPlayer1" width="500" height="500" style="border: 1px dotted #999">
<param name="URL" value="http://mov.tebyan.net/1388/07/baran%20asheghi.wmv59303.wmv">
<param name="autoStart" value="-1">
<param name="volume" value="100">
<param name="rate" value="1">
<param name="balance" value="0">
<param name="currentPosition" value="0">
<param name="defaultFrame" value>
<param name="playCount" value="1">
<param name="currentMarker" value="0">
<param name="invokeURLs" value="-1">
<param name="baseURL" value>
<param name="mute" value="0">
<param name="uiMode" value="full">
<param name="stretchToFit" value="0">
<param name="windowlessVideo" value="0">
<param name="enabled" value="-1">
<param name="enableContextMenu" value="-1">
<param name="fullScreen" value="0">
<param name="SAMIStyle" value>
<param name="SAMILang" value>
<param name="SAMIFilename" value>
<param name="captioningID" value>
<param name="enableErrorDialogs" value="0">
</object></font></body>
RE: جمعه های انتظار (باران عاشقی)
همواره انتظار مي كشم روز موعودی را كه با خورشيد خواهی آمد و نام تو را تمام درختان ، گاه بهار زمزمه خواهند كرد . و تو اي آفتابی ترين! در اين تكرار تاريكی ببار و از روشنی ، از خوبی ، از دانايی ، از عشق ، از ايمان و از اميد برايمان بگو .
اكنون كه زبان از لب مي ترسد و شب از روز ، اشک در چشمها يخ بسته و دستها ملتمسانه تو را مي جويند و عدالت تو را طلب می كنند ، اكنون كه شامگاهان آغشته است به كلاغانی شب رنگ ، به دنبال چشمان خورشيدی ات ، ما دست به دعا برمی داريم و نرگسها آمدنت را از نسيم مي جويند .
حضرت موعود ! آيا كوير تشنه جانمان را به ضيافت پاک و روشن باران لطفت دعوت نمی كنی ؟!
ای هميشه جاويدان ! بيا كه در اين بن بست هر كوچه ای ، ديده تری از پس دريچه اي تاريک ، انتظار تو را می كشد.
غروبهای دلگير جمعههای انتظار ، صداي حزن انگيز دعای سمات را در بغض سرخ آسمان میپراكند و اين لحظات ملكوتی مرا بيشتر و بيشتر مشتاق ديدار تو مینمايد .
اي مايه تسلی ، ای دوست ! اكنون كه گاهواره زمين ، سنگين و خوفناک ، با لای لای ظلمت ، با لای لای غم ، زين سو به سوي ديگر می رود ، طنين گامهای روشن و وعده داده توست كه پروانه های غمگين را دوباره آزادی و اشتياق پريدن می بخشد و نخلهای پريشان را نام تو ، چون آفتاب ، آغاز آشنايی با زندگیست .
بيا و سينه دردمند زمين را از درد و رنج آزاد گردان و عدل وعده داده شده را برايمان در هالهای از نوری جاودان به ارمغان بياور كه ديدگان اشكبارمان را با تمام جمعههايی كه آمدند و تو نيامدی دخيل بسته ايم .
دلمان گرفت از اين همه ستم ، از اين همه غم .
انتظار كی به سر میآيد اي امام قائم و ای وجود دائم !
هر جمعه دست به دعا برمی داريم و دردمندانه و ازعمق جان از پروردگار جهان میخواهيم آمدنت را اي آفتاب تابنده مهربان !
می دانم روزی خواهد آمد . در يكي از همين جمعه های دور يا نزديک خواهی آمد با اسب سرخ در برابر خورشيد و از مقابل من .
بیصبرانه انتظار میكشم آمدنت را .
ماهنامه موعود شماره 64
RE: جمعه های انتظار (باران عاشقی)
هر بار كه اولين اشعه های خورشيد بر چشمانم مي نشيند ٬ به انتظار بی پايان خود می انديشم . به تو می انديشم كه شبهای جمعه را با چشمان نمناک و ذكر اللهم كن لوليك و دعا برای آمدنت به به صبح می رسانم . من شب ها به ستاره های آسمان دخيل می بندم تا خدا وعده ی ديدارت را به من بدهد . ای كسی كه با آمدنت صلح را به جهان و جهانيان هديه مي كنی ٬ مولای من ٬ بيا و خانه ی قلبم را از بوی خود عطر آگين فرم ا.
آسمان بلندترين آرزوی من است روزی كه چشمانت جانماز من باشد . آن روز ٬ آفتابی ترين نقطه عمرم خواهد بود . هر روز ٬ گلبرگ های گل ياس را مي بويم و چشمانم را باز نگه مي دارم تا به آسمان برسم .
جمعهها همه بارانیست؛
كجایی ای خورشید؟
مردمكانم، چندان به دیدار تو سعی كردند، كه چشمانم، چشمهی زمزم شد.
اما چه سود كه اسماعیل دلم، جز به ترنم نگاه تو سیراب نمیشود.
كجایی ای باران!
آری تو روح بارانی!
این قطرها، بی تو مرا خیس نمیكنند.
بیا كه كویر دلم خشكیدهست.
بیا خورشید، بیا باران، بیا ای جان جانان!
RE: جمعه های انتظار (باران عاشقی)
RE: جمعه های انتظار (باران عاشقی)
|
جز کوی توام چون نیست مأوایی و ملجأیی | *** | مفرست مرا ای دوست از درگه خود جایی
|
|
تنها به تو دل بستم ، خود آگهی از حالم | *** | مگذار مرا تنها ، دراین شب تنهایی
|
|
دانی که گرفتارم ، بگشا گره از کارم | *** | نی طاقت صبرم هست،نی تاب شکیبایی
|
|
از پای فتادم من ، بی توشه و زادم من | *** | با این همه شادم من ، دارم چو تو مولایی
|
|
حاشا که کنی مولا ، فردا تو فراموشم | *** | مپسند کشد کارم ، آن روز به رسوایی
|
|
زیباست نگیرد حق ً بر زشتی اعمالم | *** | پوشم زرضای تو ، گر جامه زیبایی
|
|
درویشم و دل ریشم ، شرمنده من از خویشم | *** | "دریاب ضعیفان را در وقت توانایی "
|
|
این ذکر "شکوهی " راست ، هنگامه جان دادن | *** | جانم به فدای تو "وقت است که باز آیی " |
|
RE: جمعه های انتظار (باران عاشقی)
|
۱۱۷4 سال است که مردی ، منتظر ۳۱۳ مرد است. |
|
چقدر مرد شدن زمان می برد؟...!!!!! |
|
.