هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
[align=justify]سلام به همه دوستان خوبم،
مخصوصا del عزیز که در اولین پستم می خوام درسی که ایشون به من دادند رو بازگو کنم.:72:
اولین باری که با del (در تاپیک ایشون) همصحبت شدم، از نوع برخورد ایشون دچار تنش می شدم. حس فریب خوردگی!
چیزی که در همه پست های del مشهود بود این بودش که با برداشت های مثبتی که از صحبت های من داشتند شروع می کردند، بعد به منفی ها می پرداختند.
و این کاریه که بعضی از اطرافیان من انجام می دادند و همین باعث شده بود که من اونها رو انسان هایی بدونم که صادق نیستند و به قصد رسیدن به هدف نهایی خودشون، با خصوصیات مثبتم شروع می کنند. و به همین دلیل نسبت به تاییدهاشون همیشه بدبین بودم.
همین پیش ذهن باعث شده بود من از لحن صحبت del دل خوشی نداشته باشم. و پیش خودم اینطور فکر می کردم که این حیله ایه که روانشناس ها بهشون یاد دادن تا با تزریق انرژی مثبت به همسرشون (تایید کردن)، به اهداف خودشون برسن و ایشون رو به شکلی که مد نظر خودشون هست تغییر بدن. (del عزیزم ببخشید که اینطور می نویسم. علت این لحنم اینه که الان می دونم اون موقع اشتباه می کردم.)
و این ادامه داشت تا چند ماه پیش که متوجه شدم خودم دقیقا برعکس del عمل می کنم. یعنی ابتدا از خصوصیات نامطلوب شروع می کنم، و همیشه مطلوب ها رو آخر می گم!!
در حالی که خیلی مواقع توجه خودم بیشتر به ویژگی های مطلوب هستش، اما عادتم اینه که از نامطلوب ها شروع کنم، و همین باعث می شه که مخاطبم مثبت ها رو نادیده بگیره و کاملا تحت تاثیر منفی ها واقع بشه.
و شروع کردم به مقایسه تاثیری که من و del در مخاطب می گذاریم. و به این نتیجه رسیدم که همیشه قصد سوءاستفاده از طرف مقابل در کار نیست، بلکه خیلی وقتها مسئله "امنیت احساسی" دادن هستش.
وقتی کسی شروع می کنه به انتقاد کردن از من نوعی، بصورت معمول درم تنش ایجاد می شه و همین تنش باعث می شه نتونم روی صحبت های اون شخص تمرکز کنم و متوجه منظورش بشم.
اما برعکس، اگر ابتدا فضای امنی برای طرف ایجاد بشه، اونوقت شخص در سایه این امنیت احساسی می تونه راحت تر با مسائل برخورد کنه.
البته این آگاهی هنوز باعث نشده که این عادت من 100% از بین بره. مسلما به زمان بیشتری نیاز دارم. اما در حال تمرینم، و گاهی پست هایی که می گذارم رو موقع ارسال دوباره نگاه می کنم، و جای بعضی پاراگراف ها رو تغییر می دم!
اما در زندگی حقیقی اعمال این تغییر یک مقدار سخت تره، چون امکان ویرایش وجود نداره و باید خیلی بیشتر حواسم جمع باشه.
خلاصه اینکه هرچند که هم در دنیای حقیقی و هم در دنیای مجازی در حال تغییر این عادتم هستم، و در حال لذت بردن از تغییرات حاصله، اما باز هم تا del عزیزم:72: که استاد این فن هستند فاصله زیادی دارم.و خیلی خوشحال می شم اگر ایشون بیشتر توضیح بدن که به چه شکل این مهارت رو کسب کرده اند و چه توجیهات دیگری برای لزوم آموختن این مهارت وجود داره.
اما هدف اصلی من از این پست این بود که بگم:
del عزیز :72: اگر من در تعامل با شما قرار نمی گرفتم، مطمئنا خیلی دیرتر به این سبک و روش ناکارامدم آگاه می شدم. بنابراین سهم بزرگی از لذتی که از بهبود روابطم دارم می برم رو مدیون شما هستم.
از این بابت صمیمانه ازتون سپاسگزارم. (برام سخته بگم دقیقا چقدر ازتون متشکرم. فقط می تونم بگم خیلی زیاد.:43::46:)
اما غیر از del دوستان دیگری هم هستند که شانس آشنایی با اونها در این فضا باعث شده به نقاط کور اخلاقیم آگاه بشم و سعی در برطرف کردنشون داشته باشم. که در پست های بعدیم عنوان خواهم کرد.
و مطمئنم که شما هم از دوستانی که در تالار همدردی باهاشون در ارتباط بودید خصوصیات مثبتی رو یاد گرفتید که قبلا بهشون توجه نداشتید.
با بیان این تجربیات هم این دوستهان به ویژگی های مثبت اخلاقی و شخصیتشون آگاه تر می شن و هم بقیه بیشتر توجه خواهند کرد.
بنابراین در صورتیکه تجربیات مشابهی دارید، بفرمایید که همه استفاده کنیم.:72:
[/align]
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
:104::104::104:
سلام philosara
خیلی ازتون تشکر می کنم هم به خاطر ایجاد تاپیکتون و هم از اینکه خیلی کاربردی به آموخته خود اشاره کردید و هم به لحاظ اینکه صریح و شیوا مطالب را روشن کردید.
(هدیه: 15 روز شارژ عضویت در تالار همدردی )
از درسهایی که من در این تالار از محمد ابراهیمی آموختم:
محمد ابراهیمی مصمم و پیگیر هست. و برای رسیدن به خواسته هایش علاوه بر تلاش ، استمرار در تلاشش هم دارد. او ممکن است خواسته ای را چندین ماه و هر روز چندین مرتبه پیگیری کند.
من دقیقا این را در محمد ابراهیمی می بینم که : پیگیری مستمر در بعضی اهدافمون و خستگی ناپذیر بودن و نا امید نشدن می تواند ما را در آن زمینه موفق کند.
محمد ابراهیمی ممکن است گاهی احساس خاصی داشته باشد اما دامنه آنها بسیار کوتاه و شدتشش بسیار حساب شده هست.
همچنین او احساساتش را تفکیک می کند و می تواند همه را با هم ابراز کند.
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
ممنون فیلوسارای عزیز :72:
خیلی ها هستن که میخوام ازشون تشکر کنم.. اما یکی یکی این کار رو انجام میدم..
از آقای گرد آفرید عزیز تشکر می کنم..هر چند که به تالار سر نمی زنن، اما من در روزهای اولی که عضو تالار شده بودم، چیزهای زیادی از ایشون یاد گرفتم و مهمترینشون این بود که یاد گرفتم صریح حرفم رو بزنم..
شاید رک بودن همیشه خوب نباشه، اما در خیلی از موارد رک صحبت کردن بهتر از تعارفات الکی هست که کاری جز گمراه کردن و پیچیده کردن موضوع نمی کنه..
ازشون صمیمانه سپاسگذارم و امیدوارم هر جا که هستن سلامت و پر امید باشن..
:72:
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
من کلاً یاد گرفتم که در ارتباط با دیگران زمانی که در بحث و موضوعی با کسی اختلاف نظر دارم زمانی که حق با من هست و طرف مقابلم اشتباه میکنه با آرامش و با استدلال و منطق بهش تفهیم کنم که داره اشتباه میکنه و اینکه هرچه آرامتر کنترل شده تر صحبت کنم نتیجه بهتری داره و امکان پذیرشش از طرف مخاطب بیشتره.
زمانی هم که من اشنباه میکنم و کسی ازم انتقاد میکنه خونسردیم رو حفظ کنم و خشمم رو کنترل کنم(هرچند سخته) و اجازه بدم حرفش رو کامل بزنه . وآموختم که اگه تا این مرحله بهش فرصت بدم و خودم رو کنترل کنم و حالت تهاجمی به خودم نگیرم، اونوقت میتونم از بین صحبتهاش پیام اصلی که به سود من هست رو متوجه بشم و در ضمن خشمم کاهش پیدا میکنه و به اندازه چند دقیقه قبل نیست و شاید گاهی دلیل برای خشمگین شدن نداشته باشم چون منظور اصلی طرفم رو متوجه شدم .
Re: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
دوستان خواهش ميكنم روند تاپيك رو بهم نزنيد...:324:اين تاپيك راجع به محاسن تالار و تاثير اون روي شخصيت شما نيست.....راجع به اينه كه چه چيزي از چه كسي ياد گرفتيد!!!
تاثير افراد رو بررسي كنيد نه تاثير تالار بر اعضا!!
ساراي عزيز كاملا شفاف اين موضوع رو مطرح كردن
نقل قول:
نوشته اصلی توسط philosara
[align=justify]
و مطمئنم که شما هم از دوستانی که در تالار همدردی باهاشون در ارتباط بودید خصوصیات مثبتی رو یاد گرفتید که قبلا بهشون توجه نداشتید.
با بیان این تجربیات هم این دوستهان به ویژگی های مثبت اخلاقی و شخصیتشون آگاه تر می شن و هم بقیه بیشتر توجه خواهند کرد.
بنابراین در صورتیکه تجربیات مشابهی دارید، بفرمایید که همه استفاده کنیم.:72:
[/align]
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
فیلو سارا چه تاپیک خوبی باز کرده اید .ممنون فیلسوف نازنین .
به واقع ،این تالار و هر یک از اعضا حامل پیامی برای آموختن هستند . من از هر یک از اعضا تالار نکته ای را آموخته ام که گمان می کنم اشاره تک تک به هر یک از آنها یک کتاب مفصل می شود .
اما به عنوان نمونه
گرد آفرید اولین همدلی بود که در تالار با او آشنا شدم ،و امروز بعد از گذشت یکسال و اندی تاثیرات حرفها و آموزه های او بر من به خوبی روشن شده است . او با روحیه ی حق طلبانه اش به مناظره صریح و بی پرده می پرداخت به نکاتی اشاره می کرد که هر چند تلخ عنوان می شد اما تاثیری جاودانه از خود باقی می گذاشت . او در میان آموزه های بسیارش ، چه قدرتمند و محکم به من آموخت که لزوم مثبت اندیشی و داشتن روحیه سازنده ، بر ندیدن و انکار نازیبایی ها و باورهای افراطی خوش بینانه نیست .
از آقای سنگ تراشان یاد گرفتم که ضمن اینکه می توان روحیه ای منعطف داشت نیاز به قاطعیت ضربتی دربعضی امور و مواقع ، لازم و واجب است و من این حداز قاطعیت ضربتی را نداشتم و سعی می کردم همیشه و در همه حال از خود نوعی خاص از انعطاف را نشان دهم !و...
از ستاره و آقای سنگ تراشان یاد گرفتم که در مواقعی که علم و عقل من را به درماندگی می کشاند از نیروی توکل به ذات الهی می توان بهره برد و در حد باورهای خودم توانستم این خلا را با دستگیری این دو عزیز تا حدی به دست بیاورم و آن را پر کنم و در حقیقت مسیری که امروز دنبال می کنم که خود می دانم چیست استارتش توسط این نازنین دوستان خورد و... . که اگر رهنمودهای بدون آلودگی و غیر افراطی این دو نفر نبود بنا به شناختی که از خود دارم نه تنها به این وادی پا نمی گذاشتم بلکه عمق و شکاف بیشتری از ..ستیزی در من ایجاد می شد .
کیوان نوعی از سکوت را به من معرفی کرد که با آن غریب بودم و نمی شناختم . این نوع سکوت را دوست دارم و در حال هضم و تمرین آن هستم .
نقاب و غزاله و..در عین جوانی نوعی پیوند و زمینه ی درک و تعامل با جوانان را در من ایجاد کردند که قبل تر در من وجود نداشت و عمق آن کمتر از امروز بود . امروز بهتر و عمیق تر می دانم که پیوند نزدیک دو نسل لازم و ملزوم یکدیگر است .
من زیاد اهل شوخی نیستم و بر اثر یک الودگی والدی حریم های تنگ و تاریکی در باب شوخی دارم اما baby و سارا و اخیرا آقای سنگ تراشان و بی دل در چند مورد به من یاد دادند ضمن رعایت احترام می توان بابی از طنازی و شوخی را تجربه کرد و من هنوز در راه تجربه و کسب لذت آن هستم .
و...
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
از مدی همدردی عزیز آموختم:
خیلی با احتیاط نسبت به دیگران اظهار نظر نمایم ، و از آنجا که یه توصیه یا سفارش - در اون شرایط بحرانی که دست به گریبان مراجع شده - می تونه مسیر زندگی اون رو دگرگون کنه ، در ارائه مشاوره مسئولیت پذیرتر باشم.
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
[align=justify]سلام دوستان:72:
برای هممون پیش اومده که اطرافیانمون اخلاق یا عادت نادرستی داشته باشند، یا کاری رو اشتباه انجام بدن، یا برخورد غیرمنطقی ای داشته باشند و ...
و می دونیم که از 2 راه می شه سعی در تصحیح رفتار اون شخص داشته باشیم:
1:: وقتی خطا می کنه، بهش تذکر بدیم.
2:: وقتی همون کار رو درست انجام می ده تشویقش کنیم.
بعنوان مثال:
وقتی یکی از اعضای خانواده ناهنجاری های رفتاری داره، می شه مدام سر اینکه چرا فلان حرف رو زدی، یا فلان رفتار رو داشتی باهاش جروبحث کنیم.
از طرفی هم می شه وقتی که آرومه و درست رفتار می کنه با نگاهی تحسین آمیز، یا نشون دادن احترامی که براش قائل هستیم، یا دادن هر پاداش دیگری سعی در تثبیت اخلاقیات مثبت در اون شخص داشته باشیم.
البته انجام دادن راهکار شماره (1) آسون تر به نظر می رسه. اما من از مدیر همدردی آموختم که راه دوم خیلی سودمندتر و کاراتره.
و گذشته از کارایی، موجب استحکام پایه های رابطه هم می شه.
هرچند قبلا هم خودم به این موضوع فکر کرده بودم و تا حدودی در روابطم استفاده می کردم، اما همیشه داشتن استادی که در عمل و با استفاده از رفتار خودش بهت یاد می ده، باعث می شه در انجام اموری که قبلا هم بهشون اعتقاد داشتی توانا تر و مصمم تر بشی.
استاد بزرگوارم، جناب آقای سنگتراشان :72: من سعی دارم در عمل از همه درس هایی که از شما آموختم سپاسگزاری کنم. چون می دونم بزرگترین پاداش هر استادی اینه که ببینه در تصحیح اخلاقیات شاگردهاش تاثیر گذار بوده.
درس هایی مثل آرام و متین بودن. تسلط بر خود در شرایط بحرانی. و ...
اگر در عمل قدردانیم رو حس کردید که باعث افتخار منه. اما اگر در اینکار موفق نبوده ام،
تقدیم به شما به پاس همه درس هایی که در مدت عضویتم از رفتار و منش شما گرفتم:[/align]
<img src="http://www.hamdardi.net/imgup/17638/1267954507_17638_f5fa7f52ee.jpg" />
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
RE: هم تالاری عزیزم، از تو آموختم...
از صاحب اصلی این تالار و همه تالارهای زندگی ، خدای مهربان آموختم که :
مهربانی ، بخشش ، و خیر خواهی ، حتی در مقابل آنها که بدی می کنند ، اوج بزرگواری است و دیدم خودش از این جهت اکبر است که با همه بد قلقی ها و بد بندگی های ما غمض عین داشته و هرگز قطع مهر و روزی نمی کند .
و به کمک او از مدیـر همــــــدردی آموختم :
"درایت ، تدبیر ، وسعت دید ، صبر ، صحت نظر ، شوخ طبعی اخلاق محور و خدمت رسانی صادقانه و بی چشمداشت ، در عین قاطعیت ، در گرو ایمانی تعالی یافته و عشقی الهی است ".