سلام.
یک سال اول زندگیمون رو تو ی آپارتمان که فاصله داشت از اپارتمان مدرشوهرم زندگی میکردیم.خیلی برام سخت میگذشت. چرا که به خاطره وابستگی شوهرم به خونوادش مجبور بودم تا اخر شب اونجا باشم و بعد هم...
سلام.
یک سال اول زندگیمون رو تو ی آپارتمان که فاصله داشت از اپارتمان مدرشوهرم زندگی میکردیم.خیلی برام سخت میگذشت. چرا که به خاطره وابستگی شوهرم به خونوادش مجبور بودم تا اخر شب اونجا باشم و بعد هم...
سلام.ممنونم که وقت گذاشتی شیدا جون.
چرا ایشون گاهی اوقات برای نهار به منزل پسر بزرگشون و دخترشون هم میروند.
ولی شوهر من ظهر ها خونه نیستند.
اصرار بیش از اندازه شوهرم از مادرشون باعث میشد هر شب...
سلام.از وقتی که برای خوندنه حرفام گدذاشتید یک دنیا ممنونم.
بله حق باشماس.مادر شوهرم ، مادری مهربان هستن.
ولی دوست عزیز ، الان با شرایط پیش اومده نمیدونم چیکار باید بکنم.
من باوجوده بدنه کبود و...