نوشته اصلی توسط
مدیرهمدردی
با سلام
متاسفانه خانمهایی به ما مراجعه می کنند که در جلسات مشاوره عنوان می کنند ما صیغه شده ایم ، یا زن دوم شده ام یا در ارتباط دوستی با جنس مخالف قرار گرفته ایم و مستاصل و درمانده گشته ایم.
به همین منظور ؛ شاید افرادی که چنین مشکلی دارند گذرشان به این تاپیک می افتد. مناسب دیدم چند نکته را بیان کنم:
1 - هر کسی هر انتخابی می کند باید مسئولیت انتخابش را بپذیرد.
2- گاهی مسئولیت یک انتخاب هزینه های سنگینی دارد. اما فواید و مزایایش محدود به زمان حال یا کوتاه مدت یا یک جانبه و گذراست.
در واقع چنین شخصی هزینه یک سرویس طلا می دهد و یک سرویس بدلی زیبا می گیرد و البته لذت چند روزه هم می برد اما تا آخر عمر این سرویس ماندگار و ارزشمند نیست.
3 - گاهی انتخابی می کنیم و تنها از یک زاویه می بینیم. کسانی هم که معتاد می شوند قطعا لذت و آرامش های زودگذر و توهمی را تجربه می کنند. اما دهها مشکل و هزینه همراه اعتیاد لذت بخش خود را نمی بینند. و بعد از چند سال دیگر هویت و ارزشمندی و جایگاه و سلامتی جسم و روان خود را از دست می دهند.
من بعضی مشکلاتی که مراجعان این چنینی (ارتباط با جنس مخالف به صورت دوستی، صیغه، همسر دوم و ...)در جلسات مشاوره بیان کردند را فقط از باب نمونه عرض می کنم. تا هزینه چنین انتخابی کمی بیشتر مشخص شده و به صورت مصداقی تجارب انتقال یابد.
الف) من از این آقا بار دار شدم نمیدونم سقط کنم یا نکنم؟
ب) من بار دار شدم اما نمی خواهم سقط کنم. بچه ام و این آقا را دوست دارم اما این آقا تهدید کرده است اگر سقط نکنی ، صیغه را تمدید نمی کنم.
ج) همسر اول این خانم متوجه رابطه ما شده است، من را تعقیب کرده است و یک روز وقتی در خانه مهمان داشتیم ، آمده و درب خانه آبرو ریزی کرده که دخترتان را از توی زندگی ما بکشید بیرون.
د) یکی از اقوام خانم اول، من و این آقا را دیده و به برادر خانم ایشون اطلاع داده. او هم با خانواده اش آمدند من و این آقا را مورد ضرب و شتم قرار دادند. و این آقا هم مرا مسبب می داند.
هـ) این آقا فکر می کنم بعد از چندسال رابطه پنهانی از من سیر شده است ، چون بهانه جو شده ، قهر می کنه و گاهی تا یکماه یا دوماه حتی جواب تلفنم را نمی دهد. و میگه اگر جدا شویم به نفع هر دو ماست.
و) مدت طولانی رابطه ما ادامه پیدا کرد و من همه مشکلات و تنهایی و رنجهای رابطه را تحمل کردم. حالا فرزندان این آقا بزرگ شدند و با من و خانواده ام درگیر شده اند.
ز) بعد از چند وقت از چنین رابطه ای ، افسرده، ناامید، بی هویت شده ام. نه جایگاه مادر دارم، نه جایگاه همسر دارم، نه اصلا جایگاه انسانی خودم را دارم. همیشه سانسورم در همه جا. نه کسی از من خبر دارد. نه در ارتباطات و میهمانی هستم. نه می توانم مسافرت بروم. نه با هم آزادانه می توانیم بیرون باشیم. نه می توانند دوستان و اقوام از من با خبر باشند. یکجوری تنهاتر از گذشته هستم. و باید چشم انتظار باشم که چه وقت این آقا در میان همه زندگی رسمی خودش ، یک وقتی هوس ارضاء با من را داشته باشد و ساعتی بهره بگیرد و برود. در حالیکه اول رابطه امان او وقت و انرژی بیشتری برای من می گذاشت.
ح) خانواده ام نمیدونم از کجا متوجه شدند. همه ابزارهای ارتباطی را از من گرفته اند. مانع رفتن به کار و دانشگاهم شده اند، در خانه حصر شده ام. به من به شکل مجرم نگاه می کنند. از خجالت و ترس نمی توانم در میهمانی ها حضور پیدا کنم. اعتبار و ارزش خود را از دست داده ام.
ط) دوستان و همکارانم متوجه شده اند. به من مثل ویروس ایدز نگاه می کنند که ممکن است زندگی آنها را هم آلوده کنم. مرا کنار گذاشته اند و حتی جواب تلفن من را هم نمی دهند.
ی) جوانی ام را یواشکی دلخوش به هیجانات کردم ، اکنون سنم رفته بالا، و رها شده و بی انرژی و خسته ام. نه خانواده ای، نه همسری و نه هویتی دارم. احساس می کنم احساساتم به بازی گرفته شده بود و یک زن وابسته و خسته و تنهایم.
ک) بکارتم را از دست داده ام. دیگر نه امیدی به ازدواج دارم. نه می توانم ادامه دهم. نه احساس گناه راحتم می گذارد.
البته اینها فقط مصداقی مواردی از بعضی پرونده مراجعانی از این دست هستند.
اصلا دوست ندارم که شما هم مورد جدیدی به این بندها جهت تجربه دیگران اضافه کنید.
حضرت علی (ع) می فرمایند: دانا از تجربه دیگران استفاده می کند و نادان خود تجربه می کند. وای به حال کسی که از تجربه خودش هم استفاده نکند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)