سلام
من مشکلم شاید یکم عجیب باشه ولی دلمو زدم به دریا تا اینجا مطرح اش کنم
من می خوام به کسی که دوستش دارم کمک کنم تا برگرده به زندگی تا امیدوار بشه و دید مثبت پیدا کنه
کسی که منو دوست داره ولی از ازدواج گریزانه کسی که فکر می کنه با ازدواج هردو بد بخت می شیم
کسی که مشکلات زندگی دوستاشو می بینه و می گه ازدواج یعنی همین که همش تو سر و کله هم بزنیم
کسی که از برخورد خانوادش با زن های برادراش راضی نیست و می گه برخوردشون با تو بهتر ازاین نحواهند بود
کسی که مشکلات کوچک و بزرگ می بینه برای خودش یه کوه می سازه
کسی که یه روز عاشقه عاشقه یه روز سرده سرد
کسی که نمی تونه منو کنار بزارو می گه ازدواج برام در حد مرگ سخته
چطوری باهاش برخورد کنم
همه می گن بزار به حال خودش باشه و برو دنبال زندگیت ولی اگه من ولش کنم یه بدبینیه دیگه به تمام اون هزارتای دیگه اضافه می شه
من نمی خوام که متقاعدش کنم که ازدواج کنه می خوام دیدش رو برای زندگی مثبت کنم چون دوستش دارم نمی خوام با این بدبینی زندگی کنه
می دونم شاید مشکلم براتون عجیب باشه ولی باور کنین می خوام نجاتش بدم حتی اگه خودم غرق بشم
علاقه مندی ها (Bookmarks)