نه بنده هم نگفتم شما شروع کننده دعوا باشید یا اصلا دعوا کنید بلکه منظورم این بود که نهایت برخودشون جندتا اخم و تخم و حرفه که مطمئنا برطرف میشه ببینید شاید من در جریان گذشته شما نیستم نمی تونم درست نظر بدم اما باتوجه به حرفتون به این نتیجه رسیدم که مادرتون یه مشکل پزشکی دارن و احتمالا یه بار هم حاد شده ببینید شما فکر کنید برای این که مادرتون ناراحت نشه با یه فرد ازدواج کردید اونوقت اگه به هر دلیلی مشکل بربخورید آیا بیشتر ناراحت نمیشن؟ خیلی راحت نیست اول بگید بله بعد بگید نه یعنی اجبار بیرونی و بدتر از اون درونی پیش میاد که بجلو می رونه شما رو و آخر یهو می بینید برخلاف نظرتون پای سفره عقد هستید اونوقته که دلسرد میشید و این دلسردی زندگی شما و نفر مقابل رو خراب می کنه
مثلا یه نفر به خواستگاریتون میاد که همه چیزش مطابق نظر شما و خانواده اتونه اون وقت چه دلیلی برای اونا و بالاتر برای خودتون میارید که جواب نه بدید درحالی که می فرمایید از لحاظ روحی اماده ازدوجا نیستید؟