نگران نباش خانومی
با رفتار محبت آمیز ، پوشیدن لباس خوشکل و ... و یکمی ناز و این قبیل رفتارهای زنانه شوهرت در کمتر از چند دقیقه همه چی یادش میره.. و دوباره به قول خودت گزم و پرشور می شه...
فقط سعی کن این چیزا رو یاد بگیری و خجالت نکشی ...
تشکرشده 23 در 17 پست
نگران نباش خانومی
با رفتار محبت آمیز ، پوشیدن لباس خوشکل و ... و یکمی ناز و این قبیل رفتارهای زنانه شوهرت در کمتر از چند دقیقه همه چی یادش میره.. و دوباره به قول خودت گزم و پرشور می شه...
فقط سعی کن این چیزا رو یاد بگیری و خجالت نکشی ...
baran (پنجشنبه 29 مرداد 88)
تشکرشده 1,260 در 376 پست
سلام
این دورانی که شما دارین سپری می کنین ممکنه دیگه هیچ وقت تو زندگیتون تکرار نشه الان باید باهم خوش باشین چون یکم مسئولیتتون هنوز کمتر بهتر می تونید بهم برسین
هیچ چیز به اندازه یک رابطه ی خوب و سالم نمی تونه به مردتون آرامش لازم رو بده
فکر نکن همسرت تورو برای مسائل جنسی می خواد با یه دید دیگه به روابطتون نگاه کن و سعی کن برای بدست آرودن دلش گاهی خودت پیش قدم باشی
فکر نکن اگه کنار بکشی میگه این چه دختر خوب و نجیبیه نه!!!!!!!!
شما به عنوان یک زن از این به بعد وظایف سختی بر دوش داری یادت باشه که آغوشت همیشه برای همسرت باید باز باشه حتی اگه دعواتون بشه نباید چیزی رو ازش دریغ کنی
می بخشید اگه خیلی باز صحبت کردم
mamfred (پنجشنبه 29 مرداد 88)
تشکرشده 992 در 530 پست
سعي كنيد در عين صميميت احترامها حفظ شود.
خيلي از مردان از به كار بردن خيلي كلمات و خيلي جملات لذت مي برند و دوست دارند با همسر خود كه نزديكترين فرد به اوست اينها را بگويند اين با بي حرمت شدن كاملاً متفاوت است.
خيلي خوش برخورد و محترمانه با او برخورد كن. او از شما دلسرد نشده. خيالت راحت باشه. فقط متوجه شده كه شما از حرفهاي او ناراحت مي شويد او هم اينها را سانسور كرده است.
كم كم او هم اخلاق شما دستش خواهد آمد.
الان زمانيست كه هم شما بايد از خيلي چيزها چشم پوشي كنيد و هم او چرا كه اخلاق و رفتار و خواسته هاي را نمي شناسيد.
زمان همه چيز را حل خواهد كرد.
دانه (دوشنبه 02 شهریور 88)
تشکرشده 123 در 56 پست
سلام النا جون
دقيقا من هم مثل تو بودم تو دوران نامزدي
مثلا شوهرم تا وقت گير مي آورد مي رفتيم خونه شون و ....
ولي من دوست داشتم بيشتر با نامزدم بريم بيرون براي خريد و گردش و پارك و..
به خاطر اين مسايل اصلا دوران نامزدي برام خوش نگذشت الان فهميدم مردها ذاتشون اينجوريه يعني اينجور آفريده شده اند دست خودشون نيست ما زنها بيشتر به مسايل عاطفي فكر ميكنيم و اونا به مسايل ج*ن*س*ي
زياد به خودت فشار نيار بذار روزگار برات خوش تموم بشه بعدها غصه و حسرت همين روزارو ميخوري
بلاخره شما ديگه زن و شوهرين
منم وقتي بهم دست ميزد احساس گناه و عذاب وجدان ميگرفتم
البته راستشو بگم هنوزم اين حسو دارم البته بصورت ديگه اي يعني وقتي بهم محبت ميكنه و شبش هم پروژه داشته باشيم تو دلم همش ميگم برام محبت ميكرد تا من باهاش راه بيام و از اين حرفا
سخت نگير زندگي همينه گلم
samanins_62 (دوشنبه 02 شهریور 88)
تشکرشده 114 در 49 پست
[align=justify]سلام به همه نازنینهای تالار
از اینکه همه تون اینقدر برام وقت گذاشتید ممنون و متشکرم.
تفاوت هایی که در خلقت زن و مزد هست موجب به وجود اومدن این مشکلات میشه کاملا موافقم. ولی ایکاش مردان جوان و پسران ما هم کمی انعطاف نشون میدادن. و سعی میکرد حداقل قبل از طرح موضوع های این چنینی به نامزد خودشون محبت کنند. باورتون میشه گاهی حس میکنم تنها انگیزه ازدواج همسرم مدیریت فشارهای جنسی بوده ولی من به هزار و یک دلیل ایشون رو قبول کردم. برای اینکه در بحران های زندگی تکیه گاه عاطفی ام باشه.
دوستان راستی این اواخر حساسیت های پدرم در مورد بیرون رفتن ما به خصوص موقع شب به مشکلات اضافه شده. من و همسرم هر دو کارمند هستیم و در این روزهای مبارک مجبوریم فقط بعد از افطار بریم بیرون که موجب ناراحتی پدرم میشه. بابا خیلی مومن و البته دل نگران هستند. دقیقا دلیل نگرانی شون رو بروز نمیدن ولی با شناختی که دارم می تونم حدس بزنم . دیروز همراه همسرم بیرون نرفتم و احساس رضایت رو کاملا در چهره پدر می دیدم.ولی اینطوری هم نامزدم ازم ناراحت میشه. این ناراحتی ها باعث میشه از تصمیمم برای ازدواج پشیمون بشم. چون پدرم بعدا ناراحتی شون در برخورد با من و همسرم بروز میده
دوستان خواهشمندم کمکم کنید
راستی طاعات قبول[/align]
النا61 (دوشنبه 02 شهریور 88)
تشکرشده 159 در 70 پست
سلام دوست عزیز
طاعات شما هم مقبول
متاسفانه در عرف ما زمانی دو نفر را زن و شوهر محسوب می کنند که مراسم عروسی برگزار شده باشد در صورتی که با جاری شدن خطبه عقد شما شرعا و قانونا زن و شوهر هستین (بدون هیج محدودیتی ) البته نگرانی پدر شما قابل درک هست.اما داماد چه گناهی داره. ایجاد تعادل در روابط به عهده شماست .من اگه جای شما بودم از مامانم کمک می گرفتم به مامان می گفتم با بابا صحبت کنه و این اطمینانو به بابا بده که دخترش توانایی کنترل روابط رو داره و اون طوری رفتار می کنه که موجب ناراحتی خانواده نشه و در نهایت احتیاج به این همه سختگیری نیست .
sogand66 (چهارشنبه 11 شهریور 88)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)