آرمان 26 (پنجشنبه 21 خرداد 88)
تشکرشده 8,124 در 1,482 پست
سلامی دیگر:
من بلد نیستم به خوبی آقا آرمان از احساسم بنویسم واگه بنویسم مطمئنم آنقدر تصنعی میشه که ترجیح میدم چند تا عکس که خودم دوستشون دارم رو بذارم شاید اونا بتونن کمی از حس منم بگن:
منبع:www.aligold.com
سارا بانو (چهارشنبه 03 تیر 88)
تشکرشده 36,010 در 7,405 پست
این شعر حاصل لحضاتی خلوت به یاد اون غائب همیشه حاضر در روزگار درس و دانشگاه است.
حروف اول هر مصراع را به هم وصل کنید وعنوانش را به دست آورید
یک نگه بر من نما تا جان فدای آن کنم
از فروغ آن نگه ترک جهان و جان کنم
ماه من بادرد عشقت رنج هجران تا به کی
هرزمان با یاد تو نفرین براین هجران کنم
دردمن را وصل تو گفته طبیب دوای آن
یاورا لطفی نما تا درد خود درمان کنم
آن زمان کآید نشان وصل تو حیران شوم
در هوای آن زمان اکنون جهان حیران کنم
روی زرد از شرم تو دل پرزخون ازعشق تو
کی شود کز هجر تو خون جاری از چشمان کنم
نوردیده شاد کن باوصل خود یک دم مرا
یک نگه بر من نما تا جان فدای آن کنم
فرشته مهربان (پنجشنبه 28 خرداد 88)
تشکرشده 2,462 در 461 پست
جـمــعــه هـا طـبــع مـن احــساس تــغـزل دارد
نــاخــودآگـاه بــه سمـت تـــو تـمایـل دارد
بی تو چنــدیـــست که در کار زمــیـن حــیرانم
مانـده ام بی تـو چرا باغـچه ام گـل دارد
شایـد ایـن باغــچه ده قـرن به اســتقبــالت
فــرش گسـتـرده و در دســت گلایــل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
مــاه مخــفـی شــدنـش نـیــز تـعــادل دارد
کودکی فـال فروش است و به عشــقـت هـر روز
می خـــرم از پــسرک هـر چه تـفــال دارد
یــازده پـله زمــین رفـت بــه سـمــت مــلکوت
یــک قـدم مانــده زمـیـن شــوق تکامـل دارد
هـیــچ سـنگی نـشـــود سـنگ صـبورت، تـنـــها
تکیـــه بــر کــعـبــه بــزن، کـعــبه تــحـمــل دارد...
( شــــاعـــر ســیـدحــمیــدرضــابـرقـع ی)
آرمان 26 (پنجشنبه 28 خرداد 88)
تشکرشده 36,010 در 7,405 پست
شاید این جمعه بیاید ، شاید
فرشته مهربان (جمعه 29 خرداد 88)
تشکرشده 286 در 92 پست
lمریم (دوشنبه 08 تیر 88)
تشکرشده 36,010 در 7,405 پست
اینم دلنوشته ای از این حقیر برای مولای عصر والزمان که خرداد 1371 تحریر شده .
صدای سکوت
به اشتیاقم می سوزی و تبسمی نمی کنی !
به افسون ربودی دلم و امانم نمی دهی !
طوق بر گردنم نهاده ای زچه رو گم گشته ام کرده ای؟!
سرگردانم در دشت تنهایی ...
با جامی تهی ، در پی جرعه آبی ...
تشنه ام ، تشنه ،
کو آب ؟؟...
***
صدای سکوتم را بشنو !
نقش ناگفته در خود دارد ،که نتوانسته ام هرگز آنچه دل گفت را بگویم ....
شاید در اینجا نقش کلام نیست ، شاید فقط باید دید و شنید .
" در حریم عشقبازی نتوان دم زد از گفت و شنید
زانکه آنجا جمله اعضاء چشم باید بود و گوش "
***
اکنون نگاه تمنا راوی عمق زخمی کهنه است از فراق و انتظار ، تا شاید به لباس حکیم لحظه ای به بالین آیی و دیده ابری و ترم را دمی فروغ آری ،
و اشکها ...تنها اشکها ، راز دار من اند ، پرستاری که می شوید زخم کهنه را و عاقبت با نجوای گرم امید به سفر خواب می راند مرا ...
اما من ....
دوباره از حسرت خوابی که می بینم دلم می شکند و به بام بیداری باز می گردم ...
آخر طاقت ندارم چشم دوخته به راه را فرو بستن ،
و همچنان در انتظار می مانم ......
می بینی ؟!
بی حضور تو ایوان سالهاست ار خلوت قالی شرم دارد ،
فانوس در طاق ایوان دیریست دست نور را رها کرده ، که شاید ماه بتابد ،
اما ...
من چشم در آن سوی حصار ،
بر بام بیداری ،
با غم تنهایی ،
در ماتم این ظلمتم ،
که هنوز هم از تو ای ماه ، خبری نیست
****
فرشته مهربان (چهارشنبه 10 تیر 88)
تشکرشده 3,465 در 1,036 پست
سلام بر مهدی (عج) فاطمه (س).همان که روزی خواهد آمد با کوله باری از عدالت .او خواهد آمد با ذوالفقار علی (ع) .......او می آید.....می آید .....می آید.....می آید به زودی زود
ان شاء الله
او آید و مرهم نهد بر زخم احساس علی ........او اید و پیدا کند قبر گل یاس علی
اي آخرين موعود وقت رسيدن نيست؟
زيبا ترازهربود وقت رســــــيدن نيست؟
دربستر ترديد مرداب مي مانيـــــــــــم
اي دستهايت رود وقت رسيدن نيست؟
بر شانه مردم جاي تبر خشــــــــــكيد
روئيده صد نمرود وقت رسيدن نيست؟
اي بينـــــهايت تو روح شفــــــاعت تو
ما تاابد محدود وقت رســــيدن نيست؟
پيچــــــيده در كوچه فـــرياد يك بـــــانو
در لا به لاي دود وقت رسيدن نيســـت؟
هر چند ما سنگــيم هر جمعه دلتنگــيم
اي آخرين موعود وقت رســــيدن نيست؟
m.mouod (چهارشنبه 10 تیر 88)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)