لباس پوشيدن: جنگ بند کفش!!!
در بعضي از خانوادهها، والدين و کودک درگير جنگ روزمره ي بند کفش ميشوند.
پدري ميگويد: «هر وقت که ميبينم بند کفش پسرم باز است، ميخواهم آب بشوم و به زمين فرو بروم. ميخواهم بدانم که آيا بايد او را وادار به بستن بند کفشش کنيم، يا اينکه بگذاريم او همينطور با وضع نامرتب بيرون برود. او ممکن است اينطور خوشحال باشد، اما آيا اين ميتواند دليلي بر اين باشد که ما مسئوليت را به کودک خود ياد ندهيم؟»
بهترين کار اين است که آموزش مسئوليت و بستن بند کفش را دو مورد جدا از هم در نظر بگيريم و آنها را به يکديگر پيوند ندهيم، بهتر است با خريد يک جفت کفش راحتي يا بستن بند کفش کودک، بدون تفسير، از بحث و گفتگو بپرهيزيم. ميتوان خاطر جمع بود که دير يا زود، کودک خودش بستن بند کفشش را ياد خواهد گرفت.
کودکان وقتي به مدرسه ميروند، نبايد مثل اشراف زاده ها لباس پوشيده باشند. آنها نبايد مدام نگران تميز نگهداشتن لباس هايشان باشند. کودک بايد آزاد باشد که بدود، بپرد، توپبازي کند و اين موارد بر تميز ماندن لباسهاي او ارجحيت دارد. وقتي کودک با لباسي کثيف از مدرسه باز ميگردد، مادر ميتواند بگويد:
« به نظر ميرسد که امروز حسابي سرت شلوغ بود. اگر ميخواهي لباسي عوض کني، برو گنجه را باز کن، آنجا لباس تميز هست.» هيچ کمکي نخواهد بود اگر به کودک بگوييم شلخته و در هم و برهم است، کثيف به نظر ميرسد، و يا اينکه ما از شستن و اتو زدن لباسهاي او جانمان به لب رسيده است. اين گفتهها هيچ سودي ندارند. اگر واقع گرايانه برخورد کنيم ، نبايد انتظار داشته باشيم که کودک بازيگوشي خود را بر پاکيزگي مقدم بشمارد. در عوض ما اين گونه حساب خواهيم کرد که لباسهاي کودکان مدت کوتاهي تميز ميمانند و خيلي زود کثيف ميشوند. به جاي اينکه دهها جور موعظه درباره ي پاکيزگي براي کودک ايراد کنيم ، بهتر است که چند دست لباس ارزانقيمت و بادوام براي او بخريم تا از اين طريق سلامت روحياش را بيشتر تأمين کرده باشيم.
رفتن به مدرسه
از آنجا که کودک به هنگام صبح عجله دارد، بدين خاطر ميتوان انتظار داشت که وي کتابهاي درسي، عينک، ظرف غذا، يا پول ناهار خود را فراموش کند. بهترين کار در اينجور مواقع اين است که اشياي فراموش شده را بدون موعظه کردن درباره ي فراموشکاري و عدم مسئوليتش، به او بدهيم.
اگر به کودک بگوييم :
«عينکت اينجاست» به او بيشتر کمک کردهايم تا اينکه بگوييم :
«ميخواهم زنده بمانم و آن روزي را ببينم که تو يادت بماند عينکت را بزني.»
اگر به کودک بگوييم :
«ظرف غذايت اينجاست» بهتر است تا اينکه بگوييم :
«از بس که حواس پرتي داري، اگر آن سرت به گردنت بند نبود آن را هم فراموش ميکردي.» اگر به کودک بگوييم : «پول ناهارت اينجاست»، او بيشتر قدرداني خواهد کرد تا اينکه اين سوال نيشدار را از او بکنيم: « ببينم، ميخواهي با چه چيزي ناهارت را بخري؟»
نبايد موقع مدرسه رقتن کودک فهرستي از هشدار و تذکر به او داد.
اگر به کودک بگوييم:
«روز خوشي داشته باشي» بهتر از اين هشدار معمول است که :
«خودت را به درد سر نينداز.» اگر به کودک بگوييم : «سر ساعت دو بعد از ظهر تو را خواهم ديد» براي او آموزندهتر خواهد بود تا اينکه بگوييم : «مدرسه که تعطيل شد، نري تو خيابان ول بگرديها.»
منبع :برگرفته از کتاب " رابطه والدين با فرزندان " (راه حل هاي جديد براي مسائل قديمي ) با تغيير و تلخيص - نويسنده :دکتر هايم جي .گينات
علاقه مندی ها (Bookmarks)