سلام به همه دوستان گل و مدير خيلي محترم
من يه دختر 22 ساله و دانشجوي سال سوم دانشگاهم. آخراي ترم2دانشگاه آقايي بم پيشنهاد آشنايي بيشتر داد كه از اول ترم 2 متوجه سنگينيه نگاهش ميشدم و اينكه زير نظرم داشت . اين آقا24سالشونه واز همون ابتداوقتي هنوزاحساسي خيلي خاص بهش نداشتم متوجه بلوغ فكريشون از روي حركات سنگينو مقبولشون ميشدم.ولي ابتداشمارشومثل اكثرآقا پسرها بهم نداد و گفت اجازه بده يه مختصر آشنايي پيدا كنيم بعد ارتباط بيشتر بشه براي همين فقط آي ديش وايميلشو بم داد تا تابستون فقط از اين راه بيشتر اشنا بشيم.منم تابستون يه بارم بش پيامي ندادم چون حس خيلي خاصي نداشتم ولي البته به نظرم خيلي آدم مقبولي مي اومد....خلاصه 3ماه تابستون بي هچ ارتباطي گذشت و ترم 3 از قضا مجددا همديگرو ديديمو رودررو فقط به هم سلام ميداديم و حرفامونو به صورت مفصل با چت و ايميل ميزديم.تا انكه بعد از 3ماه شمارشو بهم داد البته با اطلاع مادرم...واين آقا 2باركه ازش پرسيدم كه هدفش از اين آشنايي چيه ميگفت:فكر نميكني زمان لازمه و آدما بايد بيشتر با هم آشنا يشن و اگه خيلي پافشاري ميكردم ميگفت:شما ميخواين از من چي بشنوين؟؟؟
يه بار بهش گفتم كسي از خانوادت از اين رابطه اطلاع دارن؟گفت:آره مادرم ولي فقط در حد آشنايي ...نه فراتر (راستو دروغشو نمي دونم چون با خانواده اش رودرباسي داره و بعيد ميدونم كسي چيزي بدونه)...گذشتو عاشق رفتار منش سنگيني نجابت اصالتو طرز فكرو منطقش شدم.انگار با لغات بازي ميكرد.پشت يه حرف ساده 1000 معني خوابيده بود كه بايد ساعتها بهش فكر ميكردم تا متوجه عمق حرفش ميشدم...رابطمون با اس ام اس ادامه داشت و گاهي در حد چند جمله و كوتاه حضوري حرف ميزديم وهيچ وقت حرف نامربوطي نميزد انگار كه داره با يه نفر هم جنس خودش(يه پسر) حرف ميزنه.....هميشه اول اون اس ام اس ميزد و يه بار ميخواست امتحانم كنه اس ام اس نزد منم نزدم بعداز 2روز اس ام اس زدو گفت كه انگار تا من اس ام اس ندم تو نميدي من از يك طرفه بودن خوشم نمياد و خداحافظ..در حالي كه من دوسش داشتم ولي دوست داشتم اول اون بده.بعد گفتم ببخشيدو سو تفاهم شده .اونم گفت كه بهونه اورده و من دختر خوبيم كه ميتونه بگه كم مثل من ديده و نميخواد به كسي اميد واهي بده و ميخواد بعد از درسو سربازيش از ايران بره.منم قبول كردم وتمام....تا2ماه بعد يه روز كه دوباره منو ديد اس ام اس زد كه دلم برات تنگ شده و از اينكه ديدمت خيلي خوشحال شدم و نميدونم چه طور شد كه دوباره رابطمون شروع شد و اين بار منم گاهي اول اس ام اس ميدادم ..."هيچ وقت"علنا بم نگفت دوستم داره ميگفت اميد واهي ممنوع واحساساتت برام مهمه!! ولي هيچ وقتم رهام نكرد 5 بار با هم دعوا كرديم بدون هيچ فحاشي بحث ميكرديم و قطع رابطه هاي از 12روزه گرفته تا 1 ماه و بعدش رجوع و .....كه بازگشتا غير از 1 بارش بقيش از طرف اون آقا بود.....هميشه از اينكه آخر دعوا ها به جاي توهين سكوت ميكرد منو به تحسين شخصيت والاش وادار ميكرد. ولي با وجود مهربونيهاش واينكه ديگه الان بعد 2 سال رابطه مون هنوز ادامه داره سوالم اينه كه آيا به من علاقه داره يا فقط همينطوري براي گذران وقتش رابطشو با من ادامه داده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟آيا تو وجودش مي تونم دنبال عشق بگردم يا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ رابطه رو ادامه بدم؟؟؟؟؟چون الان ديگه خيلي دوستش دارم واگه بدونم ته رابطه به جايي ختم نميشه براي نجات احساساتم مجبور ميشم تمومش كنم چون علاقم بهش زيادتر ميشه....كمكم كنين منتظر جواباي قشنگتون هستم هم آقاي مدير هم دوستان
علاقه مندی ها (Bookmarks)