بنام خدا و با سلام
برای افرادی که وارد انجمن "حقوق ما " میشن شاید در نگاه نخست این مطلب به ذهنشون متبادر بشه که منظور از حقوق ما واقعا حقوق ما بر دیگران است : دوست ، پدرومادر، همسر و فرزند ، معلم و شاگرد و .. که البته دسته بندی کاملی از اون در نخستین مقاله این انجمن - گفتار نخست در چارچوبه حقوق ما – که در واقع بر گرفته از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام بود گذشت .
اما امروز و با نوشتن این مطلب از شما میخوام که با یه عینک دیگه به "حقوق ما" نگاه کنید - که البته باز هم خارج از اون چارچوب نیست - و اون حقوق ما بر ما می باشد .
اجازه بدید مطلب رو با چند سوال شروع کنم :
انتظارات ما از خودمون چیه ؟
اصولا ما خودمون رو مرغ کدوم باغ می دونیم ؟
تو این دنیا ما کجای معرکه ایم و در این داستان نقشمون چیه و داریم یا می خواهیم کدوم نقش رو ایفا کنیم ؟
برای حرفها و سوالاتی از این دست ما نسبت به خودمون چه کرده ایم ؟
به نظر در این بحث قبل از هر چیز باید بپذیریم که نقش ما در "حقوق ما " از مجموع همه طرفهای دیگر بسیار بسیار پررنگ تر است . در این میان کدامیک از ما تا بحال و در محکمه ای که دایم دیگران را محکوم و برای آنان عناوین مختلفی از قبیل والدین و همسر و فرزند و دوست و .. می تراشیم و به تبع برای آنان تکالیفی مقرر می کنیم یک بار خود را به محکمه کشیده ایم و تکالیفمان را از خود پیگیری کرده ایم ؟
حتما داستان ابتدای دفتر اول مثنوی مولانا رو شنیدید که اون طبیب برای علاج کنیزک نبضش رو گرفت و شهرها رو یکایک نام برد و با تند شدن نبضش وقتی که نام سمرقند برده شد و ادامه داستان که مجالش اینجا نیست پی به راز اون کنیزبرد. یا اینکه تا بحال شده که مقداری براده آهن رو روی یک صفحه بریزید و بعد ببینید چطور اون براده ها وقتی یک آهنربا رو از نزدیکی اونها عبور می دهید به طرف اون تغییر جهت می دهند ، درست مثل گل آفتاب گردان و خورشید .
آهنربای وجود شما چیه ؟
نام کدام شهر و دیار و شخص و شخصیت ، و نام کدام حوزه از علوم و فنون و هنر باعث میشه نبظتون تندتر بزنه ؟
آفتاب وجود چون گل آفتاب گردونتون چیه ؟
اگه کهربای وجودتون رو تا بحال نشناختید یا بهش فکر نکردید و به اون پی نبردید که خب برید و پیداش کنید و اگه می دونید چیه ، چقدر برای حصول و وصولش تلاش کردید ؟ و البته فراموش نکنید تلاش در راستایی غیر جهت آهنربای وجود شنا در خلاف مسیر رودخانه وجودتون بوده !
به نظرم از اساسی ترین " حقوق ما " بر ما اینه که دریابیم آهنربای وجودمون و به عبارتی اون عشقمون در هر بعد از ابعاد زندگی – در دوستی ، در تحصیل ، در کسب و کار و .. – چیه و در اون راستا گام برداریم . نه اینکه مثل پر کاهی خودمون رو در معرض بادهای روزگار قرار بدیم .
من وشما تا تکلیفمون رو با خودمون روشن نکرده باشیم ، تا اینکه معلوم نکنیم در سریال زندگی نقش آدم خوبها رو بازی می کنیم یا جزء دار و دسته بدها هستیم چطور می تونیم از دیگران انتظار داشته باشیم که در مقابل ما چه عکس العملی نشون بدهند ؟
و مهمتر اینکه من و شما باید بدونیم متناسب با نقشی که قراره ایفا کنیم ، دیالوگ ها ، گریم ، لوکیشن و پلانهایی که درش حضور پیدا می کنیم فرق خواهد کرد . نمیشه بخواهیم آدم خوبه ی فیلم باشیم و تمام دیالوگهامون فحاشی و عربده کشی باشه ! نمیشه بخواهیم بازیگر نقش اول فیلم باشیم ولی حضور در بیش از یک پلان رو قبول زحمت نکنیم یا بدیل سختی های اون شانه خالی کنیم ! نمیشه بخواهیم قدیس و روحانی داستان باشیم اما همش در حسرت رفتن به کازینو و لاتاری و .. باشیم !
در دنیای واقعی هم داستان همینه .
نمیشه در خودخواهی های خودت غوطه ور باشی و ادعای دوست و همسر شفیق و مهربون بودن رو کنی .
نمیشه صبرت به اندازه ی یک انگشتدونه خیاطها باشه و بعد انتظار داشته باشی دیگران برای تو دلشون دریایی باشه .
به نظر رمز پیشرفت و موفقیت – حد اقل در زندگی مادی - در شناخت کهربای وجوده و از اینروست که شاید بشه گفت:
خودت رو بشناس و حقوق خودت رو بر خودت و تکالیفت رو انجام بده و بعد " حقوق ما " رو از دیگران بخواه .
اینها که گفتیم شمه ای از جنبه مادی قضیه است و بازگویی ابعاد مختلف موضوع نیاز داره که هم من وقت بیشتری بگذارم و هم شما حوصله بیشتر داشته باشید و دیگه اینکه بعضی دوستان تالار از من انتقاد می کنند که دست از این کلی گوییها بردار و .. و من در پاسخ میگم چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم .