حال و احوال یاران همدردی (13)

[باغبان]

با سلام
پست های جریانات اخیر ،،،طبق بند 12 و 24 قوانین حذف شد .
در این تاپیک خواهشا مسائل مربوط به تاپیک بشه .
هر کاربر محترمی ، اگه قصد دارد بیشتر پیگیری کند ، در لینک زیر اقدام فرماید تا علت به صورت دقیق بیان بشه .
با تشکر .


تماس با ما

قوانین کلی انجمن های همدردی

[طنین باران]

سلام . اومدم اینجا هم یه تبلیغ بکنم و آخرین تلاش هامو انجام بدم .اگر پست من اسپم هست اجازه بدین یه دو روز بمونه بعد پاک کنید سپاس گزارم

دوستان دعوت می کنم از شما بزرگواران برای شرکت در تاپیک سیمرغ آمنین هفته ای یک جزء قرآن می خوانیم تا سی هفته و هم چنین روزانه صد صلوات هدیه به امام زمان (عج) می فرستیم و به ترتیب لیست برای همدیگه دعا میکنیم . خیلی مجرب هست و مطمئنم حالتون خوب میشه
به یاری خدا هر تعداد شرکت کنید (حتی به سی نفر هم نرسیم ) ما ختم رو در هر حال از دوم بهمن شروع خواهیم کرد

لینک تاپیک :


http://www.hamdardi.net/showthread.p...7&goto=newpost

[میشل]

اینجا هم که شده آگهی بازرگانی، هرکی میاد برای تاپیک خودش تبلیغ می کنه

[طنین باران]

اینجا هم که شده آگهی بازرگانی، هرکی میاد برای تاپیک خودش تبلیغ می کنه

سلام عزیزم . با لبخند دارم می نویسم چه جالب گفتی
حالت چطوره ؟

[میشل]

سلام عزیزم . با لبخند دارم می نویسم چه جالب گفتی
حالت چطوره ؟

سلام طنین جان

حالم خوبه، خداروشکر.

شنیدی می گن وقتی عصبانی هستی، 10 ثانیه صبر کن و هیچ کاری نکن تا خشمت فروکش کنه؟

من هیچ اعتقادی به این نداشتم. چون چند بار موفق شده بودم 10 ثانیه صبر کنم، اما نه تنها عصبانیتم کم نشده بود، بلکه بیشتر هم شده بود.

دو سه هفته پیش که با مشاورم جلسه داشتم، راجع به عصبانیت صحبت می کردیم، و صحبت همین 10 ثانیه تاخیر انداختن شد. من هم نظرم رو راجع به ناکارآمدیش گفتم.

و معلوم شد ایراد کارم در نحوه ی سپری کردن اون 10 ثانیه بوده. من عملا همون افکاری که عصبانیم کرده بود رو توی اون 10 ثانیه تکرار کرده بودم، بنابراین عصبانیتم بیشتر شده بود. اما کار درست اینه که وقتی عصبانی شدیم، تامل کنیم و این سه تا سوال رو جواب بدیم:

1 - باید عصبانی بشم؟

2 - چه چیزی عصبانیم کرد؟

3 - الان بهتره چیکار کنم؟ چه رفتاری بهترین و اثربخش ترین نتیجه رو داره.

ذهن باید درگیر این سوالات بشه که عصبانیت فروکش کنه.

از اون زمان تا این چند روز اخیر، نتونستم انجامش بدم. یعنی احساس و عملم طوری به هم چسبیده بود که فرصت تفکر پیش نمیومد. تنها کار مفیدی که می تونستم انجام بدم این بود که چند ساعت بعدش به این سوالات جواب بدم.

تا چند روز پیش که بالاخره موفق شدم در لحظه عصبانیت، فکر کنم....

خیلی احساس قدرت کردم.

عاشق حس قدرتم...

این بود داستان من... تو چطوری؟

[طنین باران]

سلامی دوباره میشل نازنین ممنون که تجربه ت رو در اختیارمون گذاشتی
من هم خوبم الحمدالله . سلامت باشید

[الهه زیبایی ها]

سلام
منم میخوام از حالم بگم
در کل خوبم ولی اضطراب و خستگی هم دارم
خستگی چون هر وقت تعطیلم مشغله م بیشتره...کلرهای بیشتری میچینم ...
بکر میکنم حتما باید کاری کنم
مضطربم چون کارهام و خوب انجام ندادم.
ما پر جنعیت بودیم با رفت امد فامیلی زیاد...من عاشق این بودم که الان قراره بیان بازی کنیم الحق خیلی هم خوش میگدشت ولی مادرم ناراحت بود که هنوز خستگی دفعه قبل تو جونشه.
من میخواستم مادرم مثل من خوشحال بشه ولی نمیتونستم
امروز همون حس ناتوانی و اضطراب و دارم.
خسته ام شاید فردا نظرم عوض شد.
و من هیچ وقت از کار فیزیکی زیاد خسته نمیشم جسمم خسته نمیشه
اگه حال روحم رو به راه باشه

[باغبان]

سلام
این همه تا عید مونده ،،، از الان وضعیتمون این جور شده






روزگارتون خوش .

[افسونگر]

سلام به دوستان خوب تالار
سحر بهاری عزیز آواتار خیلی باصفایی گذاشتی با دیدنش احساس شعف خاصی پیدا می کنم..کلا شکوفه ها و شبه شکوفه ها یه چیز دیگه ان
من در سه ماه گذشته اصلا حال خوبی نداشتم. فقط و فقط به مهاجرتِ در خفا فکر می کردم ولی الان این حس کمرنگ شده و امیدوارم دیگه شرایط طوری نشه که به سراغش برم...
با اون حال شونصد تا تاپیک می خواستم بزنم که نشد و سعی می کنم کمتر متمرکز بشم...
الان که دارم تایپ می کنم حالم خوبه و انرژی بازگشت به آرامش نسبی رو دارم....

امیدوارم که همگی روزای خوبی در پیش داشته باشین حتی با تمام ماجراهاش.....

[سحر بهاری]

دل زمستان، به برف گرم است

من، به تو...