باسلام خدمت همه ی کاربران
متاسفانه من چند وقتیه که دچار مشکلات بدی ازجانب همسرم شدم من از اول زندگیمون همیشه حس میکردم شوهرم ازم خودشو جدا میکنه یا ازم فاصله میگیره یروزخوبه یروز بده خودمم بااستفاده از سایت های مختلف و کتاب سعی می کردم به زندگی جذبش کنم ولی اون توجهی بهم نمیکرد تا اینکه متوجه خیانتش شدم بار اول درحد چت بادختر فامیلاشون بار دوم باخانم متاهل و بار بعدی باهمکلاسی دانشگاه که دوتابچه ام داشت متأسفانه از طریق فروشندش متوجه مصرف سیگاری و مشروب شدم حالا با یه بچه موندم این وسط ک ایشون میگن من هیچ کاری نمیکنم و فروشندم دروغ میگه و من نه خیانت می کنم نه چیزی مصرف می کنم منم چون هوشیار شده نمیتونم ازش اتو بگیرم چون خیلی زرنگه حالا بایه بچه موندم وسط که آیا جدایی بهتره یا زندگی با همچین مردی که درست بشو نیست میگه من خوب شدم و تازه ازمن ایراد میگیره ک تو مشکل داری، و من ذره ای بهش اعتماد ندارم هم این زندگی و این افکار رهام نمیکنه هم اینکه واقعا شوهر خوبی واسم نبود ازطرفی هم نمیتونم به جدایی فکر کنم خیلی اسم طلاق برام سنگینه و نمیخوام بچم اذیت بشه و میترسم از جدایی پشیمون بشم و از حرف مردم اذیت میشم، مطمئنم اطرافیان سرزنشم میکنن ک چرا سرزندگیت نموندی زندگیتو از هم پاشوندی، خودمم بچه طلاقم و شاغل هم هستم حالا بااین اوصاف موندم بهترین کار چیه اتون عاجزانه میخوام کمک کنید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)