برای ترک این عادت چکار کنم؟

[Hesamhesham]

چند سؤال دارم لطفا آقای حسام پاسخ بدین؛

۱. از چه زمانی متوجه اضطرابتون شدین؟ آیا کسی در خانواده شما چنین سابقه ای داره؟
۲. زمان اضطراب چه علایمی دارین؟

۱. نمیدونم قبلنا اینطور نبودم حتی یه بار خرابکاری کردم که تهدید به اخراج شدم از مدرسه ولی عین خیالم نبود احتمالا از دانشگاه اینجور شدم... مادرم هم که مثل من اسفندیه اینجوریه اصلا فکر کنم خصوصیت اسفندیا اینجوره

۲. علایم که یا همش خودمو با گوشی سرگرم میکنم گاهی وقتا ناخن جویدن هم دارم کلا ساکتم هم اون موقعا اصلا نمیتونم به کسی بگم راجع به موضوع

[سحر بهاری]

متشکرم

در مورد سؤال اول نیاز به توضیح دارم .... بیشتر توضیح بدین.از زمان دانشگاه یعنی دقیقا کی و به چه علت؟ مادرتون اینطورن یعنی چگونه هستن؟

[خادم رضا]

سلام
چند سوال دارم از حضورتان دارم
اعضای خانواده شما چند نفر است?
خودتان فکر میکنید چه کاری برای بهتر شدن اوضاع باید داشته باشید?
برای ازدواج ایده الی دارید ?
نظرتون در مورد دخترانی که حداقل اوایل ازدواج با خانواده همسر در یک خانه زندگی میکنند چیست?
فکر میکنید برای درامد بهتر چه کاری بهتر است انجام بدید?
اگر مثلا در تهران هستید به خانه گرفتن در شهرستانها ی تهران که قیمتش مناسبتر است فکر کردید ?
خدا همه اموات بیامرزه پدربزرگی داشتم که میگفتن الفلوس یجیب العروس یعنی پول عروس میاره
حالا شما چقدر سرمایه دارید?
نظر شما راجع به بورس چیست?

[Hesamhesham]

متشکرم

در مورد سؤال اول نیاز به توضیح دارم .... بیشتر توضیح بدین.از زمان دانشگاه یعنی دقیقا کی و به چه علت؟ مادرتون اینطورن یعنی چگونه هستن؟

نمیدونم کی واقعا ولی قبل دانشگاه اصلا اینطور نبودم. دانشگاه دیگه انگار مثلا بلوغ داشتم به فکر همه چیز بودم. به فکر درس کار چطوری پول جمع کنم برای آینده بعد کجا بگردم دنبال کار ... اینا درباره خودم بود تازه اگه کسی مشکلی داشت و بهم میگفت سعی میکردم کار اونم راه بندارم همش تو فکر بودم چطور کارشو درست کنم.

یعنی مادرم هم زیاد اضطراب میگیره ... البته فکر کنم خیلی مادرا اینجوری باشن وقتی بچشون بیرونه نگرانن وقتی اتفاقی بیفته نگرانن

- - - Updated - - -

سلام
چند سوال دارم از حضورتان دارم
اعضای خانواده شما چند نفر است?
خودتان فکر میکنید چه کاری برای بهتر شدن اوضاع باید داشته باشید?
برای ازدواج ایده الی دارید ?
نظرتون در مورد دخترانی که حداقل اوایل ازدواج با خانواده همسر در یک خانه زندگی میکنند چیست?
فکر میکنید برای درامد بهتر چه کاری بهتر است انجام بدید?
اگر مثلا در تهران هستید به خانه گرفتن در شهرستانها ی تهران که قیمتش مناسبتر است فکر کردید ?
خدا همه اموات بیامرزه پدربزرگی داشتم که میگفتن الفلوس یجیب العروس یعنی پول عروس میاره
حالا شما چقدر سرمایه دارید?
نظر شما راجع به بورس چیست?

۴ نفر...نمیدونم واقعا سخته هر برنامه ریزی کنی پس فردا معلوم نیست چی میشه و چه قیمتی عوص میشه
ایده ال که نه ...

فکر نکنم دیگه کسی قبول کنه که تو خونه پدر و مادر زندگی کنن با همسر لااقل من که خوشم نمیاد .

بعدش هم واقعا الان فکر نمیکنم شرایط ازدواج داشته باشم... همون جمله پدربزرگ خدابیامرز شما درسته ... مخصوصا تو این دور و زمونه... اصلا خرج خاصی هم نمیکنم ولی خب هنوز اونقدری ندارم که بخام یه نفر دیگه رو خوشبخت کنم

[خادم رضا]

وقت بخیر
یه وقت هست که شما خوشتان نمیاد خوب فکر کنم همه خوششان نیاد
یه وقت هست شرایط ایجاد میکنه
همین پدر بزرگ من یه خونه داشت پسراش تا میرفتن سرکار یه اتاق ٩ متری بهشون میداد ازدواج میکردن تازه خونه قدیمی
از گفتن فلوس با همون لهجه کاشی منظورشون حداقل حقوق و امکانات اولیه بود
اگر من بگم هنوز دخترانی هستند که با خانواده همسر زندگی میکنند شما قبول میکنید
ولی باید قدرشو بدونید اگر همچین همسری پیدا کردید در شهرستانها هنوز مرسوم این نوع زندگی
بنظرم سخت نگیرید و به مادر و اطرافیان بسپارید برای یه دختر خوب و قانع
خوشبختی به پول نیست به اخلاق خوب
قناعت بزرگترین گنج که هم شما داشته باشید هم همسرتون

[Hesamhesham]

وقت بخیر
یه وقت هست که شما خوشتان نمیاد خوب فکر کنم همه خوششان نیاد
یه وقت هست شرایط ایجاد میکنه
همین پدر بزرگ من یه خونه داشت پسراش تا میرفتن سرکار یه اتاق ٩ متری بهشون میداد ازدواج میکردن تازه خونه قدیمی
از گفتن فلوس با همون لهجه کاشی منظورشون حداقل حقوق و امکانات اولیه بود
اگر من بگم هنوز دخترانی هستند که با خانواده همسر زندگی میکنند شما قبول میکنید
ولی باید قدرشو بدونید اگر همچین همسری پیدا کردید در شهرستانها هنوز مرسوم این نوع زندگی
بنظرم سخت نگیرید و به مادر و اطرافیان بسپارید برای یه دختر خوب و قانع
خوشبختی به پول نیست به اخلاق خوب
قناعت بزرگترین گنج که هم شما داشته باشید هم همسرتون

اولا که بحث من ازدواج نبود چون یه چیزی مثل ازدواج شرایط خاص خودشو میخاد که من با چیزهایی که از خودم میخوام فاصله دارم.
دوما که خونه ی ما اونقد بزرگ نیست که بخاد من و یه نفر دیگه جدا زندگی کنیم.
سوما به نظرم اصلا خوب نیست که ازدواج کنی و تو خونه کسی دیگه باشی اول زندگی... آدم اون موقع نتونه تنها باشه خیلی راحت به جر و بحث دعوا میکشه زندگی حتی یه جا رهن یا اجاره بهتر خونه دیگرونه...

[خادم رضا]

اولا که بحث من ازدواج نبود چون یه چیزی مثل ازدواج شرایط خاص خودشو میخاد که من با چیزهایی که از خودم میخوام فاصله دارم.
اشکال نداره همه تو ذهنشون ایده ال دارن ولی ربطی با واقعیت نداره
خود خدا در قران فرموده وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
و البته باید مردان بی‌زن و زنان بی‌شوهر و کنیزان و بندگان شایسته خود را به نکاح یکدیگر درآورید، اگر آن مردان و زنان فقیرند خدا به لطف و فضل خود آنان را بی‌نیاز و مستغنی خواهد فرمود و خدا رحمتش وسیع و نامتناهی و (به احوال بندگان) آگاه است.

دوما که خونه ی ما اونقد بزرگ نیست که بخاد من و یه نفر دیگه جدا زندگی کنیم.

مگر نفرمودید دنبال خانه میگردید خوب یه خانه که برای شما هم یه اتاق داشته باشه

سوما به نظرم اصلا خوب نیست که ازدواج کنی و تو خونه کسی دیگه باشی اول زندگی... آدم اون موقع نتونه تنها باشه خیلی راحت به جر و بحث دعوا میکشه زندگی حتی یه جا رهن یا اجاره بهتر خونه دیگرونه...

بر اساس تجربه عرض میکنم خدمتتان بر عکس اگر خانواده خوبی داشته باشید موجب میشه کمتر بحثی پیش بیاد بستگی به خانواده و دختر خانوم داره

نقل کردن پسری رو خدمت امام علی علیه سلام بردن و گفتن ایشون این کار میکند امام با دستشون زدند رو دست پسر و به اصحابش فرمود زود این پسر را زن بدید
حالا از ما گفتن بود
ولیکن صلاح مملکت خویش خسروان دانند

[سحر بهاری]

از وقتی اینکا رو کردم اشتهام بیشتر سه کیلو وزنم اضاف شده ... روزای که این غلطو میکنم تا سه چهار روز یعدش حساسیت ندارم.

متاسفانه نتیجه مثبت دیدم و شیطون گولم زد.

سر این اتفاق که واقعیتش یکی از دوستام گفت هر کی اینکار کرده شکم اورده گول خوردم .

مسئله ای که اینجا میخوام بهش بپردازم خیلی مهمه.
نه خ.ا باید دلیلی برای چاق شدن بشه و نه چاق شدن بهانه ای برای خ.ا . که البته خداروشکر شما به اینمورد متوجه هستین.

چاق و لاغری دو مسئله ای هستن که نیاز به بررسی های تخصصی دارن و نمیشه تو اینترنت به جواب رسید و ما هم نباید وارد مبحث پزشکی بشیم.
پس بهتر هست با استفاده از نظر پزشکتون یا پزشک دیگری مسیر رو ادامه بدین.
اما مسائل روانی هم ( در کاهش و افزایش وزن ) بی اثر نیستن و باید سعی کنین افکار منفی رو مهار کرده و روی استرس خودتون کنترل داشته باشین.
البته من فکر نمیکنم درگیر مسئله ی حادی باشین.

اما اگر اضافه وزن بخواد وابسته به خ. ا بشه در واقع ده ها مشکل به مسائل شما اضافه میکنه و باید برای هر کدوم از اونها هم در آینده باید به مشاور و متخصص مراجعه کنین.
اگرم بحث، بحث خ. ا هست و این مسئله خدایی ناکرده بخواد بهونه براش جور بشه که بازم مسیر برطرف کردن نیازها، مسیر غلطی هست.
بهمین علت قبلا توضیحاتی دادم فقط بسنده به این میکنم که باید ( جاده ای بسازین ) و انتهای جاده اهداف شما قرار گرفته باشن . این جاده در حالی ساخته میشه که موانع متعددی بر سر مسیر ساختش هست. اگر مشکلات رو یکی یکی حل کنین هم به ازدواج میرسین، هم به رضایت شغلی و هم به هر هدف دیگری.

وگرنه بخدا خودم راضیم که زیاد نگران خوردن و چاق شدن نیستم خدا رو شکر هر چی بخوام میتونم بخورم ولی متاسفانه مردم دوست دارن سرک بکشن تو زندگی بقیه. نمیدونم چاقی و لاغری من چی میرسونه به اونا.

این رضایته خیلی مهمه و سعی کنین اونو با توجه به توانایی های خودتون و ویژگی های مثبتی که دارین تقویت کنین.
مثلا من لاغرم ولی کار با سیستم رو خوب بلدم که شاید بقیه بلد نباشن. یکی از ویژگی هام مثلا مهربون بودنمه، که خودم این و دوست دارم و خوشحالم دیگران من رو با این ویژگی میشناسن.

سه سؤال دارم ؛ ( توضیح کامل بدین )

۱. به نظر شما خانمی که برای ازدواج مناسب هست چه چیزهایی ایشان رو برای یک ازدواج بنظر مناسب کرده؟
۲. بنظرتون اگر قرار بود همین امسال ازدواج کنین، چه شرایطی باید براتون فراهم میشد ؟
۳. اگر در کاری اشتباه کنین و شکست در زمینه ای بخورین واکنشتون چی هست؟

پ.ن
لازم هست چند تا لینک‌ برای مطالعه براتون بگذارم، انشالله یا ویرایش میکنم یا در یک پست جدید براتون قرار میدم.

[Hesamhesham]

مسئله ای که اینجا میخوام بهش بپردازم خیلی مهمه.
نه خ.ا باید دلیلی برای چاق شدن بشه و نه چاق شدن بهانه ای برای خ.ا . که البته خداروشکر شما به اینمورد متوجه هستین.

چاق و لاغری دو مسئله ای هستن که نیاز به بررسی های تخصصی دارن و نمیشه تو اینترنت به جواب رسید و ما هم نباید وارد مبحث پزشکی بشیم.
پس بهتر هست با استفاده از نظر پزشکتون یا پزشک دیگری مسیر رو ادامه بدین.
اما مسائل روانی هم ( در کاهش و افزایش وزن ) بی اثر نیستن و باید سعی کنین افکار منفی رو مهار کرده و روی استرس خودتون کنترل داشته باشین.
البته من فکر نمیکنم درگیر مسئله ی حادی باشین.

اما اگر اضافه وزن بخواد وابسته به خ. ا بشه در واقع ده ها مشکل به مسائل شما اضافه میکنه و باید برای هر کدوم از اونها هم در آینده باید به مشاور و متخصص مراجعه کنین.
اگرم بحث، بحث خ. ا هست و این مسئله خدایی ناکرده بخواد بهونه براش جور بشه که بازم مسیر برطرف کردن نیازها، مسیر غلطی هست.
بهمین علت قبلا توضیحاتی دادم فقط بسنده به این میکنم که باید ( جاده ای بسازین ) و انتهای جاده اهداف شما قرار گرفته باشن . این جاده در حالی ساخته میشه که موانع متعددی بر سر مسیر ساختش هست. اگر مشکلات رو یکی یکی حل کنین هم به ازدواج میرسین، هم به رضایت شغلی و هم به هر هدف دیگری.


این رضایته خیلی مهمه و سعی کنین اونو با توجه به توانایی های خودتون و ویژگی های مثبتی که دارین تقویت کنین.
مثلا من لاغرم ولی کار با سیستم رو خوب بلدم که شاید بقیه بلد نباشن. یکی از ویژگی هام مثلا مهربون بودنمه، که خودم این و دوست دارم و خوشحالم دیگران من رو با این ویژگی میشناسن.

سه سؤال دارم ؛ ( توضیح کامل بدین )

۱. به نظر شما خانمی که برای ازدواج مناسب هست چه چیزهایی ایشان رو برای یک ازدواج بنظر مناسب کرده؟
۲. بنظرتون اگر قرار بود همین امسال ازدواج کنین، چه شرایطی باید براتون فراهم میشد ؟
۳. اگر در کاری اشتباه کنین و شکست در زمینه ای بخورین واکنشتون چی هست؟

پ.ن
لازم هست چند تا لینک‌ برای مطالعه براتون بگذارم، انشالله یا ویرایش میکنم یا در یک پست جدید براتون قرار میدم.

1. نمیدونم فکر نکردم بهش . دخترا زودتر به بلوغ ذهنی میرسن. مثلا دختری که میتونه فعالیت های بیرون خونه و داخل خونه رو تنظیم کنه. یا شاید وقتی که حس میکنه نیاز داره

2. من خودم رو میشناسم. هنوز افکار بچگونم زیاده مثلا بازی کامپیوتری میکنم بعد کسی مزاحم بشه احتمال زیاد عصبانی میشم. حس میکنم بیش از حدی که باید باشه وابسته ام به خانواده. مثلا کسی هم سن من باید بره خونه معامله کنه یا خودش بره خریدای خونه انجام بده ولی من الان که انجام نمیدم. درسته کسی ازم نخواسته ولی خودم باید اینجوری باشم. اینا درست شدنشون راحت هم نیست.... تازه بحث مالی نکردم

3. فکر کنم مچم رو گرفتید. من کامل میرم تو فکر. چند وقت پیش یه چیزی شد که همش ساکت بودم تو خونه میگفتن چرا ساکتی به زور خودمو میزدم به خنده یا گاهی حرف میزدم. سعی میکنم همیشه همه چیزرو درست انجام بدم وگرنه اگه ازم ایراد گرفتن کلی میرم تو فکر. خونواده بهم میگن اگه تو جای اونا بودی که اختلاس میکنن یا تو تلویزیون سوتی میدن خودتو میکشتی

- - - Updated - - -

درست میگید ولی من همش نیمه خالی لیوان رو میبینم ... تازه من فوتبالم خوب بود فوتبال ساحلی هم تو تیم جوانان دریانوردان بودم ولی ادامه ندادم‌‌. زبان هم در حد خوبیه. لیست کنم خیلی چیزا بلدم ولی وقتی همه دست روی نقطه ضعف آدم میزارن آدم هم فکرش پرت اونا میشه.

[سحر بهاری]

بله ممنون از توضیحاتتون

من چند توصیه جدید برای شما دارم که لازم هست اونها رو مورد توجه قرار بدین.

* انتقاد پذیری
سعی کنین وقتی در مورد کاری مورد انتقاد قرار میگیرین، یک بررسی شخصی داشته باشین. ببینین کجا اشتباه کردین، آیا اصلا اشتباهی در کار بوده یا نه؟ لازم نیست همیشه بهترین و فراتر از حد تصور باشین. شما یک انسان هستین و انسانها همه در معرض اشتباه قرار دارین. برای انتقاد پذیر بودن راههایی رو بشما آموزش میدم...

۱. دیدتون رو نسبت به انتقاد تغییر بدین و بدونین انتقادها باعث رشد و پویایی آدم ها میشن و هرگز بمعنی ضربه زدن یا توهین یا ناکارآمدی شما نیست.
۲. واقع بین باشین.

* شناخت ضروری ها و غیر ضروریها
سعی کنین تشخیص بدین چه چیزایی ضروری هستن. مثلا الان ضرورت اینه شما خونه ای داشته باشین، سقفی که زیرش جمع بشین. حالا لازم نیست اون خونه حتما مجهز به برخی چیزا باشه. یه خونه پیدا کردین طبقه سوم که آسانسور نداره ولی اندازه پولتون هست. نباید از دستش بدین و بگین نه... حتمااا باید آسانسور داشته باشه.
این چیزا وقت و انرژی و هزینه ی بیشتری بر شما تحمیل میکنن و رفته رفته باعث ناامیدی در شما میشن.
یک موردی هم برای اهداف و خورد کردن اونها در پست اول اشاره کردم که بخونین.

* اشتباه کردن، اشتباه نیست!
اشتباه کردن جزوی از زندگی ماست ، اصلا اشتباه راهی برای کسب تجربه و موفقیت هست، از اشتباه کردن نترسین. مایکل جردن ( بسکتبالیست حرفه ای سابق ) میگه؛
من بیشتر از 9000 شوت، 300 بازی و 26 مورد پاس گل رو از دست دادم. بارها و بارها تو زندگیم شکست خوردم و به همین دلیل الان فرد موفقیم.

* بررسی استانداردها شخصی
بررسی کنین ببینین روی چه مواردی خیلی سعی میکنین اونو به نحو احسن انجام بدین و نمره ی بیست بگیرین و ببینین در چه چیزایی اصطلاحا استاندارتون بالاست.

یکبار سعی کنین ۱۷ بگیرین و نتیجه رو با ۲۰ قبلی مقایسه کنین، اگر نتیجه ها فرقی نمیکرد و مشکلی پیش نیومد پس با ۱۷ هم میشه راضی بود و اونو ثبت کنین.

* تجربه های جدید
در پست اولم اشاره کردم ( چنگ زدن به فرصت ها ) . خودتون رو در معرض تجربه های جدید قرار بدین.

مثلا الان شما ممکنه آشپزی بلد نباشین پس امروز کتلت درست میکنین و احتمالا کتلت بد مزه ای هم بشه :)
اما خوبیش اینه در معرض اشتباه کردن قرار میگیرین و دیگه از اشتباه کردن ناراحت نمیشین، نمیترسین یا فرار نمیکنین. سعی میکنین با اشتباهاتتون راحت تر کنار بیاین و اونها رو بچشم تجربه برای آینده ببینین.

* حذف « ترین ها»
تو دنیایی که ما هستیم افراد در شبکه های اجتماعی مختلف ، تلویزیون، مجلات، برخی مهمانی ها و ... سعی میکنن خودشون رو بهترین نشون بدن.

مخرب ترینش شبکه های اجتماعی هستن که با فریب مخاطب میخوان بهش بفهمونن عالی ترینن. اونها از غم و غصه ها و معایب و مشکلاتشون فیلم و عکس نمیگیرن بلکه سعی میکنن با فضایی ساختگی و کمک مالی عناصر فاسد چیزی رو به شما القاء کنن که هرگز نیستن و در نتیجه درآمد لیدرهاشون رو با بازدید و لایک و .. افزایش بدن.
مثلا یه پسر خیلی پولدار، با کلی هوادار ، دارای چندین مدرک ، با خانواده ی عالی، پر از خلاقیت و ...
حتما از اینها فاصله بگیرین. این مدل پیج ها رو بلاک کنین، تو این جور جمع ها که دنبال خودنمایین حضور پیدا نکنین، با افرادی که عادت به تعریف از خودشون دارن ارتباط نگیرین و کلا از محرک هایی که شما رو به طرف این تفکر که دیگران بهترینن هول میده فاصله بگیرین.

نقطه ی مقابلش چیه؟
اونهایی که شما رو تشویق میکنن و بهتون در همین حالتی که هستین افتخار میکنن و‌ همینطور قبولتون دارن. اونهایی که بهتون روحیه میدن. اونهایی که به رضایت درونی رسیدن.

* تغییرات رو بپذیرین
مثلا شما ممکن هست الان چند ماه تلاش کنین چاق بشین ولی بعدا صاحبکارتون بگه فعلا نیا. یا ممکن هست تو کارتون پیشرفت کنین، چاق بشین اما پولتون به خرید فلان ماشین نرسه. زندگی جریان داره و باید با جریانش همراه شد. تغییرات همیشه وجود دارن و چوب آرزویی در کار نیست همه چی رو اونطور که ما میخوایم درست کنه.

* لذت از مسیر
من اینو یه جای دیگریم امروز نوشتم برای شما هم میذارم.
باید بدونیم خوشبختی لذت بردن از مسیره، نه مقصد!
آدمای زیادی هستن که همیشه از ما بهترن ( پولای بیشتری دارن، محبوبیت زیادی دارن، عالم ترن ، زیباتر و خوش اندام ترن، شغل بسیار خوبی دارن و ... ) اگر مدام خودمونو در دام مقایسه با اونها بندازیم دچار نارضایتی میشیم. اگر مدام سعی کنیم به اونا برسیم یعنی خوشبختی رو در انتهای یک مسیر در نظر گرفتیم و هر چه بدویم تمام انرژی ما از بین میره و از میانه های یا اواخر مسیر الفاتحه :) و در خوشبینانه ترین حالت اگرم بهش برسیم بنیه ای برای شادی و درک لذت اون رسیدنه نداریم.

نباید زیبایی های مسیر و تلاش هاتون رو نادیده بگیرین. هر تلاشی کم یا زیاد رو در نظر داشته باشین و اون رو بهتر از تنبلی و بیهوده گذراندن عمر بدونین.

* به جنبه های مثبت بها بدین.
یعنی هر کار مثبتی که انجام میدین رو بنویسین و این قدم های کوچک رو مورد تشویق قرار بدین. مثلا حسام امروز دو ساعت بیشتر کار کردی، آفرین. ( لازم میست هر روز اینطوری باشین و فقط اندازه توانتون ظاهر بشین )

متوجه ی احساسات درونیتون باشین و اونها رو جدی بگیرین. زمانی که دچار غم و استرس میشین احساساتتون دارن راهنماییتون میکنن.
مثلا حسام خیلی از خودت توقع داری و خیلی داری سخت میگیری. باید با تقویت مثبت اندیشی و بالا بردن اعتماد بنفس سعی کنین به جنگ غم و استرس برین.

* اهداف واقعی
اهدافتون رو به واقعیتا نزدیک کنین، من نمیتونم بنز بخرم اما میتونم پراید بخرم.
دوباره مبحث اهداف رو در پست اولم مورد توجه قرار بدین.

* اصلاح افکار غیر منطقی
از اسارت این افکار در بیاین. من باید این کار رو درست انجام بدم ، من باید خونه معامله میکردم و من باید چنین کنم و چنان کنم... هیچ بایدی در کار نیست. آدم در واقع لازمه به تواناییش نگاه کنه و از خودش انتظارات بیش از حد نداشته باشه. این بمعنی بی توجهی و تنبلی نیست بلکه تلاش درست و انتظارات منطقی هست.

_ در پایان میتونین از مشاوره خصوصی این سایت یا حضور یک روانشناس هم بهره ببرین و کمک کننده هست.

انشالله فرصت کنم یکسری لینک براتون میذارم مطالعه کنین ، اگر مطابی جا مونده باشه بازم مینویسم.