به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 05 بهمن 98 [ 07:29]
    تاریخ عضویت
    1398-11-04
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    23
    سطح
    1
    Points: 23, Level: 1
    Level completed: 45%, Points required for next Level: 27
    Overall activity: 19.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Posticon (5) همسرم به من دشنام می دهد، فحش رکیک و زشت،

    سلام
    32 سالم هست و همسرم 24 سالشه
    2 ساله ازدواج کردیم
    اوایل دوستی خوب بودیم، بعد یک و نیم سال از گذشت دوستیمون تصمیم به ازدواج گرفتیم، اخرای دوستیمون کم کم دیدم بد گفتار هست فوش های بد و حرفای بی منطقی میزنه که اوایل دوستی به واسطه عدم شناخت کافی حس نمیکردم ازش، از اول زندگی فوش دادناش بیشتر شد، بعد یه مدت نرمال شد کمتر فوش میداد ولی زیر زبونی طوری میگفت که من میشنیدم (مثلا ک..ک...ش) زیاد قاطی نمیکردم، تا اینکه به فوش های زیرزبونی خانم حساس شدم و با اولین فوش و بی احترامیش اوج میگرفتم و فریاد میزدم تا این فوش شنیده شده توسط من ذهنم رو اروم کنه، و تو ان مدت بارها و بارها به مادرش گفتم ، و اخرین سری هم همین پریروز بود گفتم که اگر ی بار دیگه فوش بده میارم میزارمش خونتون و میرم وقتی یاد گرفت به شوهرش فوش نده میام میبرمش،

    غذا کم و بیش درست میکنه (اخه اکثرا منو با زور میبره خونشون سر سفرشون) من برخلاف میل باطنی مجبورم باهاش میرم خونشون طوری که شاید هفته ای دو نوبت یا گاهی چند روز پشت سر هم سر سفرشونم

    که برای این رفتنا بی ادبی هم شنیدم ازش که میگه (نونمو و غذامو که خانوادم میدن) سر همین موضوع خیلی کم میرم خونشون یا همسرمو میزارم خونشون و به یه بهونه کاردارم برمیگردم دوباره خونم.

    داستان فوش شنیدنهای من و همسرم اینجوری هست که :
    برای مثال همین چند ساعت پیش رو بگم، من مریض شدم ساعت 9 رفتم خوابیدم، گفت بیدارت میکنم برای برنامه ریزی برای شروع کارمون ببینیم که چه کنیم گفتم باشه پس یه چرت بزنم، تو این دوساعت چند باری سعی کرد بیدارم کنه و بالاخره با سردرد و آبریزش بینی و یه وضعی داغون بیدار شدم،
    دو ساعت بعدش منتظر بودم بیاد بگه خب چبکار کنیم برنامه چیه از کجا کار رو باید روز های آتی شروع کنیم، که نیومد. میخواست از لپتابش یه فایلی بریزه توی گوشی سعی میکرد با تلگرام بریزه که همش از من vpn میخواست، که اومدم راهنماییش کنم که vpn رو ول کن با کابل بریز (چون vpn خراب بود و میدونست)، خلاصه تا گفتم این چه فایلی هست الان مرتبط با فعالیتمون نیست چرا اینو درست کردی (خیلی مودبانه)، خانمم برگشت گفت: ( اه ای بابا چقدر حرف میزنی تو، چقدر حرف میزنی و از این صحبتا ...)

    داداشم اومده بود خونمون گفتیم بیاد حال و حواش عوض بشه ps بازی کنه

    خلاصه، برگشتم به داداشش گفتم فلانی، از تایمی که بیدار شدم تو دیدی که من اصلا حرف بزنم؟
    که این خانوم میگن چقدر حرف میزنی؟
    به خانمم گفتم لطفا این جملرو از حرفات حذف کن ینی چی که هی میگی چقدر حرف چقدر حرف میزنی، من که یه کلمه گفتم کابل وصل کن همین، این عادت رو از سرت در بیار اینقدر این جملرو از رو عادت نگو

    خلاصه وقتی اینو میگه میگم که چرا حرف نزنم اولا، دوماً من اگر حرف نزنم منظورمو چجوری برسونم؟

    نشستم پشت کامپیوترم که یه کاری انجام بدم طبق معمولا شنیدم زیر زبونی گفت(ک..س-کش) برادرشم چون کنارش بود شنید اینو
    اولش با خودم گفتم شاید اشتباه شنیدم تو چند صدم ثانیه ولی ذهنم گفت درسته سریع از تو اتاق گفتم با کی هستی (ک...سکک...ش) بعله دیدم باز داره یه چیزایی میگه زیر زبونی میگه، صدامو بردم بالا گفتم خودتی، جلو داداشش گفتم مگه من لات توی خیابونم که با من اینجوری حرف میزنی، مگه میدونی اون فوش چیه که هربار به زبون میاری و این حرفا، خلاصه سریع جوش اوردم صدا رفت بالا، و یادم اومد به ماردش گفته بودم اگر فوش بده، میفرستم خونتون، خلاصه به برادش گفتم برشدار ببرش خونتون من همیچین زنیو نمیخوام، خلاصه داد و بیداد

    من ادم صبوری هستم فوق العاده صبور برخلاف زنم
    سختی بی پولی، بی احترامی بین خانوادها، حتی یه لباس یه جوراب برای خودم 8 ماه یکبارم نمیخرم، سختی گرسنگی، فشار هر چیزیرو تحمل میکنم و تو مشکلات حاد هم خیلی صبورم ولی نمیدنم چرا تو این موضوع فوش شنید از زنم خیلی کم طاقتم،

    بهشم گفتم به مادرشم گفتم، وقتی یه کسی از یه چیزی آزار میبینه و میرنجه لطفا تکرارش نکنه، ولی منتها انجام میده باز، طوری که چند ساعت پیش دادم رفته اسمون اونم اومد دهنمو بادستش نگر میداشت که داد نزن همسایه هاخوابن و فلان و بسار، یه زرم کتکم زد به بهنونه قطع کردن صدام، اخرش گفتم برو خونه مادرت ، داداشش ببرش لطفا
    سوئیچ ماشینم دادم که با ماشین برن ولی چون نزدیکه خونه مادرش سوار ماشین نشد با داداشش رفت

    خلاصه اینکه اگر یه روز فقط یه روز فوش نده نمیشه حتی یک کلمه، تو حسرت موندم یه روز با ادب باشه

    ظرف هارو که چند روز یکبار میشوره، به جایی رسیدم سر این موضوع که دیگه به ظرف و نظافت اهمیت نمیدم، و امروز فکر کنم 3 باری از صبح شستم، واینم میدونم وظیفه زن نیست ظرف شستن و اینکه کنارم توی کار خیلی کمکم میکنه، ولی برام سواله من کار کنم؟ بیام خونه ام کار کنم، ظرف بشوم جاروبرقی بکشم، کارای دیگه بکنم، باهم باز درباره کار حرف بزنیم باز باهم تو خونه کار بزنیم (طراحی)، در کل برای شروع کار جدیدمون اصلا تمرکز ندارم به خاطر این بی احترامیا روز به روز زمان رو داریم از دست میدیم همیشه ام من میرم عذرخواهی و دلجویی یاد ندارم یکبار زنم از دلم در بیاره هرچند امروز هم جلوی برادرش مقصر خودش بود، همشم میگه من این این زندگی رو نمیخوام اینجور موقع ها



    به نظر شما وقتی مجدد فوش داد من باید چیکار کنم؟ دو بارم مشاوره برد من رو خانمم ولی اولین شرط که باید از خودمون شروع کنیم بعد مشاوره رو خودش رعایت نمیکنه و بی احترامی و بد حرف زدنش شروع میشه؟ فقط بیزحمت یکی بگه اگر زنت یهت فوش داد چه خاکی باید سرم بریزم؟ من تو طول روز اصلا فوش نمیدم و بد دهنم نیستم مگر اینجور موقع ها
    ویرایش توسط BKMM : جمعه 04 بهمن 98 در ساعت 02:41

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,457
    سطح
    94
    Points: 23,457, Level: 94
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 893
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط BKMM نمایش پست ها
    سلام
    32 سالم هست و همسرم 24 سالشه
    2 ساله ازدواج کردیم
    اوایل دوستی خوب بودیم، بعد یک و نیم سال از گذشت دوستیمون تصمیم به ازدواج گرفتیم، اخرای دوستیمون کم کم دیدم بد گفتار هست فوش های بد و حرفای بی منطقی میزنه که اوایل دوستی به واسطه عدم شناخت کافی حس نمیکردم ازش، از اول زندگی فوش دادناش بیشتر شد، بعد یه مدت نرمال شد کمتر فوش میداد ولی زیر زبونی طوری میگفت که من میشنیدم (مثلا ک..ک...ش) زیاد قاطی نمیکردم، تا اینکه به فوش های زیرزبونی خانم حساس شدم و با اولین فوش و بی احترامیش اوج میگرفتم و فریاد میزدم تا این فوش شنیده شده توسط من ذهنم رو اروم کنه، و تو ان مدت بارها و بارها به مادرش گفتم ، و اخرین سری هم همین پریروز بود گفتم که اگر ی بار دیگه فوش بده میارم میزارمش خونتون و میرم وقتی یاد گرفت به شوهرش فوش نده میام میبرمش،

    غذا کم و بیش درست میکنه (اخه اکثرا منو با زور میبره خونشون سر سفرشون) من برخلاف میل باطنی مجبورم باهاش میرم خونشون طوری که شاید هفته ای دو نوبت یا گاهی چند روز پشت سر هم سر سفرشونم

    که برای این رفتنا بی ادبی هم شنیدم ازش که میگه (نونمو و غذامو که خانوادم میدن) سر همین موضوع خیلی کم میرم خونشون یا همسرمو میزارم خونشون و به یه بهونه کاردارم برمیگردم دوباره خونم.

    داستان فوش شنیدنهای من و همسرم اینجوری هست که :
    برای مثال همین چند ساعت پیش رو بگم، من مریض شدم ساعت 9 رفتم خوابیدم، گفت بیدارت میکنم برای برنامه ریزی برای شروع کارمون ببینیم که چه کنیم گفتم باشه پس یه چرت بزنم، تو این دوساعت چند باری سعی کرد بیدارم کنه و بالاخره با سردرد و آبریزش بینی و یه وضعی داغون بیدار شدم،
    دو ساعت بعدش منتظر بودم بیاد بگه خب چبکار کنیم برنامه چیه از کجا کار رو باید روز های آتی شروع کنیم، که نیومد. میخواست از لپتابش یه فایلی بریزه توی گوشی سعی میکرد با تلگرام بریزه که همش از من vpn میخواست، که اومدم راهنماییش کنم که vpn رو ول کن با کابل بریز (چون vpn خراب بود و میدونست)، خلاصه تا گفتم این چه فایلی هست الان مرتبط با فعالیتمون نیست چرا اینو درست کردی (خیلی مودبانه)، خانمم برگشت گفت: ( اه ای بابا چقدر حرف میزنی تو، چقدر حرف میزنی و از این صحبتا ...)

    داداشم اومده بود خونمون گفتیم بیاد حال و حواش عوض بشه ps بازی کنه

    خلاصه، برگشتم به داداشش گفتم فلانی، از تایمی که بیدار شدم تو دیدی که من اصلا حرف بزنم؟
    که این خانوم میگن چقدر حرف میزنی؟
    به خانمم گفتم لطفا این جملرو از حرفات حذف کن ینی چی که هی میگی چقدر حرف چقدر حرف میزنی، من که یه کلمه گفتم کابل وصل کن همین، این عادت رو از سرت در بیار اینقدر این جملرو از رو عادت نگو

    خلاصه وقتی اینو میگه میگم که چرا حرف نزنم اولا، دوماً من اگر حرف نزنم منظورمو چجوری برسونم؟

    نشستم پشت کامپیوترم که یه کاری انجام بدم طبق معمولا شنیدم زیر زبونی گفت(ک..س-کش) برادرشم چون کنارش بود شنید اینو
    اولش با خودم گفتم شاید اشتباه شنیدم تو چند صدم ثانیه ولی ذهنم گفت درسته سریع از تو اتاق گفتم با کی هستی (ک...سکک...ش) بعله دیدم باز داره یه چیزایی میگه زیر زبونی میگه، صدامو بردم بالا گفتم خودتی، جلو داداشش گفتم مگه من لات توی خیابونم که با من اینجوری حرف میزنی، مگه میدونی اون فوش چیه که هربار به زبون میاری و این حرفا، خلاصه سریع جوش اوردم صدا رفت بالا، و یادم اومد به ماردش گفته بودم اگر فوش بده، میفرستم خونتون، خلاصه به برادش گفتم برشدار ببرش خونتون من همیچین زنیو نمیخوام، خلاصه داد و بیداد

    من ادم صبوری هستم فوق العاده صبور برخلاف زنم
    سختی بی پولی، بی احترامی بین خانوادها، حتی یه لباس یه جوراب برای خودم 8 ماه یکبارم نمیخرم، سختی گرسنگی، فشار هر چیزیرو تحمل میکنم و تو مشکلات حاد هم خیلی صبورم ولی نمیدنم چرا تو این موضوع فوش شنید از زنم خیلی کم طاقتم،

    بهشم گفتم به مادرشم گفتم، وقتی یه کسی از یه چیزی آزار میبینه و میرنجه لطفا تکرارش نکنه، ولی منتها انجام میده باز، طوری که چند ساعت پیش دادم رفته اسمون اونم اومد دهنمو بادستش نگر میداشت که داد نزن همسایه هاخوابن و فلان و بسار، یه زرم کتکم زد به بهنونه قطع کردن صدام، اخرش گفتم برو خونه مادرت ، داداشش ببرش لطفا
    سوئیچ ماشینم دادم که با ماشین برن ولی چون نزدیکه خونه مادرش سوار ماشین نشد با داداشش رفت

    خلاصه اینکه اگر یه روز فقط یه روز فوش نده نمیشه حتی یک کلمه، تو حسرت موندم یه روز با ادب باشه

    ظرف هارو که چند روز یکبار میشوره، به جایی رسیدم سر این موضوع که دیگه به ظرف و نظافت اهمیت نمیدم، و امروز فکر کنم 3 باری از صبح شستم، واینم میدونم وظیفه زن نیست ظرف شستن و اینکه کنارم توی کار خیلی کمکم میکنه، ولی برام سواله من کار کنم؟ بیام خونه ام کار کنم، ظرف بشوم جاروبرقی بکشم، کارای دیگه بکنم، باهم باز درباره کار حرف بزنیم باز باهم تو خونه کار بزنیم (طراحی)، در کل برای شروع کار جدیدمون اصلا تمرکز ندارم به خاطر این بی احترامیا روز به روز زمان رو داریم از دست میدیم همیشه ام من میرم عذرخواهی و دلجویی یاد ندارم یکبار زنم از دلم در بیاره هرچند امروز هم جلوی برادرش مقصر خودش بود، همشم میگه من این این زندگی رو نمیخوام اینجور موقع ها



    به نظر شما وقتی مجدد فوش داد من باید چیکار کنم؟ دو بارم مشاوره برد من رو خانمم ولی اولین شرط که باید از خودمون شروع کنیم بعد مشاوره رو خودش رعایت نمیکنه و بی احترامی و بد حرف زدنش شروع میشه؟ فقط بیزحمت یکی بگه اگر زنت یهت فوش داد چه خاکی باید سرم بریزم؟ من تو طول روز اصلا فوش نمیدم و بد دهنم نیستم مگر اینجور موقع ها

    جل الخالق، این مدلی رو ندیده بودیم. ایشالا که درست بشه ...

  3. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    خوبید
    من خیلی در این زمینه تحقیق کردم
    دیدم فش ناسزا دروغ تهمت کتک در بیشتر جاهاخیانت بد خلقی سکوت قهر اینا حاصل یه رفتار منفعلانه است
    یعنی اینجوری خدمتتون عرض کنم که اینا جز دسته رفتار منفعلانه قرار میگیرن
    رفتار منفعلانه رفتاری هست که پاسخ مناسب به موقعیت حال نمیده بلکه پاسخ مریضگون و مجهولی ارائه میده
    مثلا طرف بجای اینکه با حرف مشکلشو حل کنه با رفتاری از اینجوری ناراحتیش نشون میده
    حالا دو تا علت داره یا به طرفتون اجازه صحبت داده نمیشه و بهش اهمیت داده نمیشه و این وسط مهار مهم نباش در اولیه و مهار بزرگ نباش در ثانویه بوجود اومده
    یا اجازه صحبت داده میشه تایید نظر داده میشه ولی از کودکی طرفمون اینجوری بزرگ شده چون مثلا هر وقت قهر میکرده اون چیز بهش داده می‌شده یا هر وقت فش می‌داده اوضاعش از نظر امنیت روانی در کودکی بهتر می‌شده
    برای حل این موضوع
    1 شما اصلا وارد بازی باهاش نشید یعنی تا می‌بینید اوضاع داره به این سمت پیش میره بحث عوض کنید
    2 به ایشون اجازه صحبت بدید و نظراتش بپزیرید حداقل اونایی که روش حساسه
    3 به ایشون یاد آوری کنید که رفتار منفعلانه نباید داشته باشند
    4 روانشناس بالینی مراجعه فرمایید هم شما هم ایشون البته روانشناس بالینی هم همین حرفها رو به شما خواهد زد
    5 هر موقع ایشون کم کم تونستن به جای ناسزا با شما حرف بزنن ازش استقبال کنید
    اولین قانون زندگی زناشویی این هست که ما قرار نیست همدیگه رو اذیت کنیم قرار لذت ببریم از کنار هم بودن
    با آرزوی بهبود برای همه
    ویرایش توسط خادم رضا : جمعه 04 بهمن 98 در ساعت 05:58

  4. 2 کاربر از پست مفید خادم رضا تشکرکرده اند .

    Mvaz (جمعه 04 بهمن 98), psy hamyar (شنبه 05 بهمن 98)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دیروز [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1398-1-10
    نوشته ها
    786
    امتیاز
    23,235
    سطح
    93
    Points: 23,235, Level: 93
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,562

    تشکرشده 1,776 در 732 پست

    Rep Power
    172
    Array
    سلام

    کاملا مشخصه هر دو شما مهارت های لازم برای مدیرت زندگی زناشویی رو ندارید.

    من به نظرم شما اول از خودت شروع کن.

    چون مشخصه آدمی هستی که به سمت رفتار مثبت و حذف خصوصیات منفی کشش داشته باشی.

    یک نمونه:

    وقتی از مسائل زندگی خصوصی با خانواده همسرت صحبت میکنی و از خصوصیات منفی زنت میگی نشون میده شما شناخت لازم رو از زن ها و زندگی نداری.
    هر زنی دوست داره همسرش عزیزش کنه نه ذلیلش. از طرفی روابط شما باید بین خودتون بمونه و نه دیگران. وقتی با دیگران در میون گذاشته میشه نشان از ضعف حل مسئله و مدیریت شما داره.


    وقتی تونستی زن ها رو بشناسی، تونستی مهارت های لازم یک زندگی رو یادبگیری، میتونی برای تغییر همسرت قدم برداری.

    مثلا به این نتیجه میرسی همسرت به این فحش دادن عادت داره و چیز دیگه ای نیست، اون وقت با یکسری رفتار تشویقی کمکش می کنی این مشکل رو حل کنه ( همسر تو خصوصیات خیلی خوبی داری، من از زندگی با تو راضیم. اگر بتونی این ناسزاگویی خودت رو کنار بگذار عزیز تر از قبل میشی، قلبت هم جلا پیدا میکنه، اصلا می خوای یه کار کنیم، هر هفته ای که ناسزا نگفتی من جمعه ها برات فلان کار رو که تو علاقه داری انجام میدم، سر سال هم مثلا برات فلان جایزه رو میگیرم.

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 26 اسفند 98 [ 16:31]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    3,160
    سطح
    34
    Points: 3,160, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 64.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    16

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Angry

    نقل قول نوشته اصلی توسط BKMM نمایش پست ها
    سلام
    32 سالم هست و همسرم 24 سالشه
    2 ساله ازدواج کردیم
    اوایل دوستی خوب بودیم، بعد یک و نیم سال از گذشت دوستیمون تصمیم به ازدواج گرفتیم، اخرای دوستیمون کم کم دیدم بد گفتار هست فوش های بد و حرفای بی منطقی میزنه که اوایل دوستی به واسطه عدم شناخت کافی حس نمیکردم ازش، از اول زندگی فوش دادناش بیشتر شد، بعد یه مدت نرمال شد کمتر فوش میداد ولی زیر زبونی طوری میگفت که من میشنیدم (مثلا ک..ک...ش) زیاد قاطی نمیکردم، تا اینکه به فوش های زیرزبونی خانم حساس شدم و با اولین فوش و بی احترامیش اوج میگرفتم و فریاد میزدم تا این فوش شنیده شده توسط من ذهنم رو اروم کنه، و تو ان مدت بارها و بارها به مادرش گفتم ، و اخرین سری هم همین پریروز بود گفتم که اگر ی بار دیگه فوش بده میارم میزارمش خونتون و میرم وقتی یاد گرفت به شوهرش فوش نده میام میبرمش،

    غذا کم و بیش درست میکنه (اخه اکثرا منو با زور میبره خونشون سر سفرشون) من برخلاف میل باطنی مجبورم باهاش میرم خونشون طوری که شاید هفته ای دو نوبت یا گاهی چند روز پشت سر هم سر سفرشونم

    که برای این رفتنا بی ادبی هم شنیدم ازش که میگه (نونمو و غذامو که خانوادم میدن) سر همین موضوع خیلی کم میرم خونشون یا همسرمو میزارم خونشون و به یه بهونه کاردارم برمیگردم دوباره خونم.

    داستان فوش شنیدنهای من و همسرم اینجوری هست که :
    برای مثال همین چند ساعت پیش رو بگم، من مریض شدم ساعت 9 رفتم خوابیدم، گفت بیدارت میکنم برای برنامه ریزی برای شروع کارمون ببینیم که چه کنیم گفتم باشه پس یه چرت بزنم، تو این دوساعت چند باری سعی کرد بیدارم کنه و بالاخره با سردرد و آبریزش بینی و یه وضعی داغون بیدار شدم،
    دو ساعت بعدش منتظر بودم بیاد بگه خب چبکار کنیم برنامه چیه از کجا کار رو باید روز های آتی شروع کنیم، که نیومد. میخواست از لپتابش یه فایلی بریزه توی گوشی سعی میکرد با تلگرام بریزه که همش از من vpn میخواست، که اومدم راهنماییش کنم که vpn رو ول کن با کابل بریز (چون vpn خراب بود و میدونست)، خلاصه تا گفتم این چه فایلی هست الان مرتبط با فعالیتمون نیست چرا اینو درست کردی (خیلی مودبانه)، خانمم برگشت گفت: ( اه ای بابا چقدر حرف میزنی تو، چقدر حرف میزنی و از این صحبتا ...)

    داداشم اومده بود خونمون گفتیم بیاد حال و حواش عوض بشه ps بازی کنه

    خلاصه، برگشتم به داداشش گفتم فلانی، از تایمی که بیدار شدم تو دیدی که من اصلا حرف بزنم؟
    که این خانوم میگن چقدر حرف میزنی؟
    به خانمم گفتم لطفا این جملرو از حرفات حذف کن ینی چی که هی میگی چقدر حرف چقدر حرف میزنی، من که یه کلمه گفتم کابل وصل کن همین، این عادت رو از سرت در بیار اینقدر این جملرو از رو عادت نگو

    خلاصه وقتی اینو میگه میگم که چرا حرف نزنم اولا، دوماً من اگر حرف نزنم منظورمو چجوری برسونم؟

    نشستم پشت کامپیوترم که یه کاری انجام بدم طبق معمولا شنیدم زیر زبونی گفت(ک..س-کش) برادرشم چون کنارش بود شنید اینو
    اولش با خودم گفتم شاید اشتباه شنیدم تو چند صدم ثانیه ولی ذهنم گفت درسته سریع از تو اتاق گفتم با کی هستی (ک...سکک...ش) بعله دیدم باز داره یه چیزایی میگه زیر زبونی میگه، صدامو بردم بالا گفتم خودتی، جلو داداشش گفتم مگه من لات توی خیابونم که با من اینجوری حرف میزنی، مگه میدونی اون فوش چیه که هربار به زبون میاری و این حرفا، خلاصه سریع جوش اوردم صدا رفت بالا، و یادم اومد به ماردش گفته بودم اگر فوش بده، میفرستم خونتون، خلاصه به برادش گفتم برشدار ببرش خونتون من همیچین زنیو نمیخوام، خلاصه داد و بیداد

    من ادم صبوری هستم فوق العاده صبور برخلاف زنم
    سختی بی پولی، بی احترامی بین خانوادها، حتی یه لباس یه جوراب برای خودم 8 ماه یکبارم نمیخرم، سختی گرسنگی، فشار هر چیزیرو تحمل میکنم و تو مشکلات حاد هم خیلی صبورم ولی نمیدنم چرا تو این موضوع فوش شنید از زنم خیلی کم طاقتم،

    بهشم گفتم به مادرشم گفتم، وقتی یه کسی از یه چیزی آزار میبینه و میرنجه لطفا تکرارش نکنه، ولی منتها انجام میده باز، طوری که چند ساعت پیش دادم رفته اسمون اونم اومد دهنمو بادستش نگر میداشت که داد نزن همسایه هاخوابن و فلان و بسار، یه زرم کتکم زد به بهنونه قطع کردن صدام، اخرش گفتم برو خونه مادرت ، داداشش ببرش لطفا
    سوئیچ ماشینم دادم که با ماشین برن ولی چون نزدیکه خونه مادرش سوار ماشین نشد با داداشش رفت

    خلاصه اینکه اگر یه روز فقط یه روز فوش نده نمیشه حتی یک کلمه، تو حسرت موندم یه روز با ادب باشه

    ظرف هارو که چند روز یکبار میشوره، به جایی رسیدم سر این موضوع که دیگه به ظرف و نظافت اهمیت نمیدم، و امروز فکر کنم 3 باری از صبح شستم، واینم میدونم وظیفه زن نیست ظرف شستن و اینکه کنارم توی کار خیلی کمکم میکنه، ولی برام سواله من کار کنم؟ بیام خونه ام کار کنم، ظرف بشوم جاروبرقی بکشم، کارای دیگه بکنم، باهم باز درباره کار حرف بزنیم باز باهم تو خونه کار بزنیم (طراحی)، در کل برای شروع کار جدیدمون اصلا تمرکز ندارم به خاطر این بی احترامیا روز به روز زمان رو داریم از دست میدیم همیشه ام من میرم عذرخواهی و دلجویی یاد ندارم یکبار زنم از دلم در بیاره هرچند امروز هم جلوی برادرش مقصر خودش بود، همشم میگه من این این زندگی رو نمیخوام اینجور موقع ها



    به نظر شما وقتی مجدد فوش داد من باید چیکار کنم؟ دو بارم مشاوره برد من رو خانمم ولی اولین شرط که باید از خودمون شروع کنیم بعد مشاوره رو خودش رعایت نمیکنه و بی احترامی و بد حرف زدنش شروع میشه؟ فقط بیزحمت یکی بگه اگر زنت یهت فوش داد چه خاکی باید سرم بریزم؟ من تو طول روز اصلا فوش نمیدم و بد دهنم نیستم مگر اینجور موقع ها
    داداش فقط شما نیستی همچین مشکلی داری منم همین داستان دارم متن تو میخوندم انگار دارم زندگی خودمو میگم الان حدود 7 روز خانم رفته بخاطره همین بی حرمتی های که بهم کرده من که بریدم فقط میخوام جدا بشم چون دیگه ظرفیت برام نمونده

  7. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    269

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فقط یه صحبتی من خاطر نشان کنم که در اصول روانشناسی یه مثلثی داریم به اسم مثلث کارپمن قربانی ستمگر ناجی غیر از بحث توهین مواظب باشید در دام این بازی نیفتید الان شما نقش قربانی رو دارید بازی میکنید و خانومتون ستمگر و خانواده ایشون ما نقش ناجی البته که ما توی بازی نمیریم و مثلث تد رو برای شما پیاده میکنیم یعنی ما کمک میکنیم تا مشکلتون به روش درست حل بشه
    این دو مثلث رو میتونید مطالعه بفرمایید
    و
    الگوی رفتار قاطع رو اگر فکر کنم در همین سایت هم سرچ بفرمایید مشکلتان را مرتفع کند مخصوصا به خانمتون اطلاع بدید
    با امید روزهای بهتر برای همه

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    امروز [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1398-6-08
    نوشته ها
    1,063
    امتیاز
    23,457
    سطح
    94
    Points: 23,457, Level: 94
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 893
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,685

    تشکرشده 2,214 در 904 پست

    Rep Power
    221
    Array
    دمتون گرم، انصافی دیدگاههای کاملا روانشناسانه ای دارین.
    ولی بنظرم یکم عجیب غریب میاد، آخه من تا حالا ندیدم یه خانوم چنین فحش هایی بده. انصافی. یکم عجیب اومد بنظرم ....

  9. #8
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    شنبه 14 بهمن 02 [ 11:21]
    تاریخ عضویت
    1398-4-16
    نوشته ها
    1,559
    امتیاز
    27,432
    سطح
    98
    Points: 27,432, Level: 98
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 918
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveVeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    1,379

    تشکرشده 2,636 در 1,206 پست

    Rep Power
    291
    Array
    سلام
    موضوع بددهنی خانم شما یک مسئله ی اکتسابی هست که به گذشته ی ایشان برمیگرده یعنی یا محیطی که در اون رشد کردند یا دوستانی که داشتند و ... . در واقع آموختن در زمان بحران یا شرایط نامطلوب بددهنی کنن و این نوعی مکانیزم دفاعی در برابر ناکامی هاست.

    پس همسرتون باید مهارت های حل مسئله و رفتارهای جایگزین و کنترل خشم رو یاد بگیریند و این همت شما رو میطلبه در این مسیر همراهی کنید.

    ۱.
    شناسایی زمینه های خشم و و بددهنی و اجتناب از محرکات _ شناسایی افراد بد دهن و به حداقل رساندن ارتباط با آنها_ رفت و آمد بیشتر با افراد خوش صحبت و شایسته.

    ۲.
    زمانی که همسرتون از کلمات و جملات خوب استفاده میکنه ایشان رو
    تشویق کنید تا به این رویه ادامه بدند، که این کار همان تقویت رفتارهای متضاد هست.

    ۳.
    در زمان بددهنی همسرتون
    مقابله به مثل نکنید و مکان رو ترک کنید. در زمان آرامش به ایشان عرض کنین اگر از مسئله ای ناراحتی میتونیم دربارش با هم صحبت کنیم.

    ۴.
    شما باید بررسی مهمی رو انجام بدید، بدین صورت که همسر من در زمان بددهنی چه هدفی رو دنبال و در نهایت به اون میرسه؟ ترساندن من؟ تحریک خشم من؟ اجبار دیگران به پذیرش چیزی ؟ احساس برتری؟ تخلیه ی خشم و عقده ها؟ و ... (این بررسی به شما کمک میکنه که مثلا اگر جواب برانگیختن من هست، با آرامش و گفتگو جریان رو هدایت کنم و این مقابله ی من باشد .
    چون فرمان آتش بس در دستان فردی هست که با آرامش برخورد میکنه )

    ۵.
    میتونید هر دوی شما با هم از کتاب ها، مقالات، مشاوره ها و ... بهره ببرید.


    نقل قول نوشته اصلی توسط BKMM نمایش پست ها
    جلو داداشش گفتم مگه من لات توی خیابونم که با من اینجوری حرف میزنی، مگه میدونی اون فوش چیه که هربار به زبون میاری و این حرفا، خلاصه سریع جوش اوردم صدا رفت بالا، و یادم اومد به ماردش گفته بودم اگر فوش بده، میفرستم خونتون، خلاصه به برادش گفتم برشدار ببرش خونتون من همیچین زنیو نمیخوام، خلاصه داد و بیداد.
    با توجه به اینکه گفتید من ادم صبوری هستم.... نیاز هست باز هم
    خویشتن داری کنید و اگر وقت فراغتی دارید مقالات کنترل خشم رو بخوانید .
    سعی کنید حداقل جلوی دیگران این مسئله هویدا نشه و به خارج از منزل شما کشیده نشه، در اینصورت دیگران میتونن مشکل رو بدتر کنن و همسر شما هم نسبت به قبل بدتر بشن .


    نقل قول نوشته اصلی توسط BKMM نمایش پست ها
    ظرف هارو که چند روز یکبار میشوره، به جایی رسیدم سر این موضوع که دیگه به ظرف و نظافت اهمیت نمیدم، و امروز فکر کنم 3 باری از صبح شستم، واینم میدونم وظیفه زن نیست ظرف شستن و اینکه کنارم توی کار خیلی کمکم میکنه، ولی برام سواله من کار کنم؟ .
    لطفا به این سؤالات پاسخ بدید؛

    ۱.
    شما در تأمین نیازهای همسرتون چگونه عمل میکنید؟ نیازهای مالی، عاطفی و ... ؟

    ۲.
    وقتی زنی از کار کردن در منزل به هر دلیلی دوری میکنه اشکالی مطرح هست که باید بررسی بشه. آیا ایشون از همون ابتدای ازدواج اینطور بودن یا بعدها اینطور شدن؟


    ویرایش توسط سحر بهاری : چهارشنبه 16 بهمن 98 در ساعت 12:15

  10. 2 کاربر از پست مفید سحر بهاری تشکرکرده اند .

    Mvaz (چهارشنبه 16 بهمن 98)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.