آگنوستیک

[vahid1367]

سلام خسته نباشید من یه برادر دارم لیسانس الکترونیک رو از دانشگاه تبریز گرفته و فوق نانو الکترونیک رو تو قبرس می خونه تا 2 سال اخیر وضعیتش حاد تر شده تا اونجایی که من متوجه شدم اصلی ترین مشکل اون اینه که گرایشات اعتقادی به آتئیسم و آگنوستیکیسم پیدا کرده و مشکل بعدیش هم اینه که اسکیزوئید هست کاملا منزوی و میره یه ماه تو اطاقش می مونه و می گه غذامو بیارید داخل اطاق و هر روز 3 ساعت میره میره بیرون و بیشتر از 12 کیلومتر راه میره و پاهاش و از بین میبره میره دستشویی و در دستشویی رو نمی بنده تا صبح بیشتر از 6 بار میره دستشویی هی آب می خوره بعد از نیم ساعت باز میره دستشویی بجز مادرش با هیچ کس تو دنیا ارتباط نداره منزویه منزویه جهان رو بیمعنی میدونه قوانین اجتماعی رو بی معنی می دونه مرگ و زندگی انسانها رو بی معنی میدونه سابقه مصرف ماریجوانا و گل و مواد توهم زا رو 2 سال پیش داره ولی الان تو قبرس حتی سیگار هم نمی کشه یه بار وسط رمضان سیگار می کشید از جلوی مصلی رد می شد نیروی انتظامی هم گرفتتش بازور درش آوردیم از زندان به نظر من مشکلاتش از زمانی شروع شد تو ایران که وقتی 17 سالش بود (الان 28 سالشه )تو تیزهوشان 2 تا از همکلاسی هاش خودکشی موفق کردند و مادرم هم آنکارا دکترای تاریخ می خوند پیشش نبود که ازش حمایت عاطفی بکنه وقتی می بریم مهمونی با صدای بلند خیلی معذرت می خوام آروغ میزنه یا می گوزه خودشم علامه دهر می دونه تازه نصیحتم می ده این آخرم که به یه دختر وسط روز تو خط واحد تو قبرس تجاوز جنسی کرده و نیروی انتظامی اومده بردتتش زندان الان بابای بیچاره من رفته اونو از زندان در بیاره بیارتش تبریز(تازه بازور برم نمی گرده ایران) لطفا کمک کنید با تشکر

[باغبان]

بجز مادرش با هیچ کس تو دنیا ارتباط نداره منزویه منزویه جهان رو بیمعنی میدونه قوانین اجتماعی رو بی معنی می دونه مرگ و زندگی انسانها رو بی معنی میدونه سابقه مصرف ماریجوانا و گل و مواد توهم زا رو 2 سال پیش داره

کمک کنید با تشکر

..........
سلام
به مادر بفرمایید ، ایشون را ارجاع بدند، برا درمان حضوری پیش مشاور،،، تا خدایی نکرده کار به جاهای دشوارتر نکشه ( چون انگار حرف مادر بیش تر تاثیر داره )
موفق باشی.

[Mvaz]

سلام دوست عزیز

اینکه شما به فکرش هستین، بسیار قابل ستایش هست.

ولی بخشی از رفتار های برادرتون مربوط به دیدگاه و ایده لوژی اش میشه، که باعث میشه نگذاره براحتی کمکش کنید.

اگر می خواهید خودتون بهش کمک کنید، باید یه مشاور خبره تو این زمینه پیدا کنید، و بر اساس نسخه هاش به برادرتون نزدیک بشید.

گام اول نزدیک شدن به برادرتونه، یعنی بتونید اعتمادش رو جلب کنید. مثلا با محبت، گوش دادن درد و دل هاش، فهمیدن هاش، مقابله نکردن با اعتقاداتش و ......

بعد از این که بهتون اعتماد کرد تازه می تونید برای تغییر رفتارش اقدام کنید.

اگر فاز اول براتون سخت هست، پیشنهاد کاربر cry بسیار مفیده که از افراد معتمدش بهره ببرید.

[مدیرهمدردی]

با سلام
ایشان باید تحت درمان روانپزشکی قرار بگیرند. و اگر حادی شرایطشان بر طرف شد باید مستمر تحت جلسات حضوری با یک روانشناس بالینی رواندرمانی گردند.

[vahid1367]

با سلام دوباره از همدردی و پاسخ های دوستان خیلی متشکرم راستشو بخواین اقدام کردیم که روانشناس زندان برادرم رو معاینه کنه تا با این طریق بتونیم از دادگاه عفو بگیریم که البته روانشناس زندان هم با 10 دیقه معاینه نمی تونه پی به بیماری روانی برادرم ببره از دوستان یه خواهش دیگه ای هم دارم من پایین دوباره مشکلات برادرم رو با کمی ویرایش نوشتم لطفا نام دقیق بیماری روانی برادرم رو به من بگید تا ما به روانشناس زندان ارائه بدیم باز متشکرم



من یه برادر دارم لیسانس الکترونیک رو از دانشگاه تبریز گرفته و فوق لیسانس نانو الکترونیک رو تو قبرس می خونه تا 2 سال اخیر وضعیتش حاد تر شده کاملا منزوی و میره یه ماه تو اطاقش می مونه و می گه غذامو بیارید داخل اطاق و هر روز 3 ساعت میره بیرون و بیشتر از 12 کیلومتر راه میره و پاهاش و از بین میبره وقتی می خوای نصیحتش بدی می گه درس دارم و یه کتاب بی فایده (مثلا روبط اقتصادی اقیانوسیه و نیکاراگوئه ) بر میداره و تا شب اونو ورق میزنه میره دستشویی و در دستشویی رو نمی بنده تا صبح بیشتر از 6 بار میره دستشویی هی آب می خوره بعد از نیم ساعت باز میره دستشویی بجز مادرش با هیچ کس تو دنیا ارتباط نداره منزویه منزویه وقتی بازور میاد نهار مثلا بخوره به هیچ کس نگاه نمی کنه و حرف نمی زنه زل میزنه به یه نقطه رو دیوار جهان رو بیمعنی میدونه قوانین اجتماعی رو بی معنی می دونه مرگ و زندگی انسانها رو بی معنی میدونه تو تخت خوابش خودشو می کوبه به تختخواب سابقه مصرف ماریجوانا و گل و مواد توهم زا رو 2 سال پیش داره ولی الان تو قبرس حتی سیگار هم نمی کشه یه بار وسط رمضان سیگار می کشید از جلوی مصلی رد می شد نیروی انتظامی هم گرفتتش بازور درش آوردیم از زندان به نظر من مشکلاتش از زمانی شروع شد تو ایران که وقتی 17 سالش بود (الان 28 سالشه )تو تیزهوشان 2 تا از همکلاسی هاش خودکشی موفق کردند و مادرم هم آنکارا دکترای تاریخ می خوند پیشش نبود که ازش حمایت عاطفی بکنه وقتی می بریم مهمونی با صدای بلند خیلی معذرت می خوام آروغ میزنه یا می گوزه خودشم علامه دهر می دونه تازه نصیحتم می ده هی پا هاشو میشوره و خودش رو تا کمر خیس می کنه هی می گه از اطاق بوی سیگار میاد و داد میزنه هی می گه تو غذا مو هست در حالی که غذا خیلیم تمیزه در حالی که این آخرم که به یه دختر وسط روز تو خط واحد تو قبرس تجاوز جنسی کرده (انگار چند بار هم قبلا این کارو کرده و لی کار به زندان نکشیده )و نیروی انتظامی اومده بردتتش زندان الان بابای بیچاره من رفته اونو از زندان در بیاره بیارتش تبریز(تازه بازور برم نمی گرده ایران)