به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 25
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    جدا از مباحث اعتقادی با صحبتهای اخریتون به نظر میاد ایشون به bdsmعلاقه داشته و اغلب این رابطه بین دو فرد سادیسم و مازوخیسم حالا با شدت بالا و پایین و فکر میکنم تمام رفتارهای تند همسرتون و توهین ها و ازارها هم نشات گرفته از همین گرایش که منشا اون چی هست ،خودتون سرنخ هایی از زندگی سرد و پر از خشم خانوادگیشون دادین

    حتما مراجعه کنید به روانشناس مجرب تا اثرات این رفتارها از بین ببره .یک روانشناس بهتر میتونه این مسایل و شرایط ذهنی اون اقا براتون باز کنه تا به رفع ناراحتی های شما و برگشت ارامش و عزت نفستون کمک کنه
    بسیار هم خوشحال باشید از اتمام این رابطه . گاهی پایان تازه اغاز محسوب میشه

  2. کاربر روبرو از پست مفید mahtaban تشکرکرده است .

    نیکیا (پنجشنبه 29 شهریور 97)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 بهمن 97 [ 08:59]
    تاریخ عضویت
    1397-6-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    630
    سطح
    12
    Points: 630, Level: 12
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Telegramid_TrueMotion نمایش پست ها
    شما می فرمایید ظاهر بین نیستین ولی بنظر من ظاهر بین هستین تنها تفاوت شما با دختر خانمی که از پسر خوش تیپ خوشش میاد و ماشین لوکس طرف شما از پسری خوشتون میاد که بنا بگفته شما طلبه باشه و دم از دین و مذهب بزنه و این نشون میده طبق معیارهای شما این ادم شما رو خوشبخت می کنه!

    اگه این استدلال شما ظاهر بینی نیست پس ظاهر بینی به چی میگن؟؟؟؟


    شناخت موقعی حاصل میشه کامل مسائل اصلی طرف بپرسید عقایدشو جویا باشید.
    و در ضمن من تاکید دارم مذهب امر درونی هست و اخلاق هم همین طور کسی که ادعای مذهب در بیرون می کنه دلیلی بر مذهبی بودنش نیست نه میشه گفت هست...

    در کل بنظر من باید از سطحی فکر کردن به مذهب و اخلاقیات دست بکشید و عمیق نگاه کنین
    هرکسی ممکنه اشتباه کنه مثل اقایون که به زیبایی یه خانوم اول نگاه میکنن و اینم دلیل بر ظاهر بینیه.البته خدا قدرت درک رو در دل همه ادم ها قرار نداده.
    ما سنتی ازدواج کردیم.بدون هیچ آشناییت قبلی.هرکسی هم معیاری داره.یکی دلش میخواد شوهرش پولدار باشه یکی نه.
    بنده چون خودم تبلیغ دین رو دوست داشتم و علاقه داشتم بعد از اتمام دانشگاه به حوزه برم و خودم تصمیم گرفتم چندسال پیش چادریه دائم بشم.احتیاج به شخصی داشتم که منو تو این راه کمک کنه و خودشم اهل تبلیغ دین باشه.
    وگرنه درست بنده استاد دانشگاهم که زبان هم تدریس میکنن و خارج رفته هم هستن.چندماه دانشجوی ایشون بودم و و با ایشون برعکس دانشحوهای دیگه به دلایلی همکلام میشدم.بسیار مرد متین و با ایمانی بودن حتی خیلی بیشتر از همسرم.
    مشکل اینجاست که همسر بنده سه سال خواستگاری رفت و کسی زنش نشد حالا خودش میگه من نپسندیدم ولی این غیر ممکنه.ما حرفی از مادیات نزدیم و من معیار ازدواجم که حقیه که خدا بهم داده این بود که دلم میخواست طلبه باشه.و اطرافم دیده بودم زندگی هاشونو.و رفیق پدرمو.ایشونم به خاطر همین اومد جلو.دید دختری که خانوادش تحصیل کرده هستن و خودشم دانشگاه رفته وضع نالیشونم خوبه چیزی نمیخواد از پسر مفته.دسته پایین گرفتیم خودشونو دست بالا گرفتن.
    ایشون خیلی خوب خودشو نشون داد.
    حتی من در مورد سیاست که برام خیلی مهمه براشون صحبت کردم و گفتم 4سال دیگه انتخاباته.عقایدتو تو حلق من نکنی که من قبول نمیکنم.گفت نه من اصولا اینجوری نیستم فقط مشورت میدم.
    از بعد از عقدم مدام توهین کرد متلک گفت و نظرخواهی کرد حتی در مورد این موضوع.
    من حق کار و تحصیل داشتم از همون اول بازی دراورد.فامیلش دخالت کردن.
    که من چهار ماه پیش گفتم بیا بریم مخضر بابا من نه حق کار میخوام نه تحصیل فقط ماهیی 500 به من بده.داشت میدونم که داشت.
    ولی قبول نکرد.
    زیر بار هیچ مسئولیتی نرفت.مثل الان که نمیره.
    اگر صادق میبود اونجور که من صادق بودم..
    از همون اول میگفت باید یه زن تو سری خور کلفت که حق بیرون رفتن تنهایی حق ادامه تحصیل حق یه مغازه لبتیاتی که فروشندش مرد باشه بری نداری.
    کار به اینجا نمیکشید.
    وگرنه هنوزم میگم معیار من مشکلی نداشت ولی من با ادمای دروغگو و گرگ صفت برخوردی نداشتم تا اونموقع.
    ویرایش توسط گوهرشاد : چهارشنبه 28 شهریور 97 در ساعت 16:15

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 بهمن 97 [ 08:59]
    تاریخ عضویت
    1397-6-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    630
    سطح
    12
    Points: 630, Level: 12
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahtaban نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    جدا از مباحث اعتقادی با صحبتهای اخریتون به نظر میاد ایشون به bdsmعلاقه داشته و اغلب این رابطه بین دو فرد سادیسم و مازوخیسم حالا با شدت بالا و پایین و فکر میکنم تمام رفتارهای تند همسرتون و توهین ها و ازارها هم نشات گرفته از همین گرایش که منشا اون چی هست ،خودتون سرنخ هایی از زندگی سرد و پر از خشم خانوادگیشون دادین

    حتما مراجعه کنید به روانشناس مجرب تا اثرات این رفتارها از بین ببره .یک روانشناس بهتر میتونه این مسایل و شرایط ذهنی اون اقا براتون باز کنه تا به رفع ناراحتی های شما و برگشت ارامش و عزت نفستون کمک کنه
    بسیار هم خوشحال باشید از اتمام این رابطه . گاهی پایان تازه اغاز محسوب میشه
    بله با هرکی صحبت کردم در مورد رفتارهاش گفت بیماره.
    اوایل که کبودم میکرد میگفت از عشق زیاده یا بهانه میاورد که چون خواهر نداشتم نمیدونم چجوری با یه دختر رفتار کنم.
    ولی کم کم توقعات دیگه ایی از من داشت و رفتارهای جدیدی ازش میدیدم.که اصلا هم پشیمون نمیشد.حتی توهین میکرد و بهم میگفت گاو ماده.من زیادی مظلوم بودم گ فقط بغض میکردم.
    مادرشون انگار وقتی اینا بچه بودن ماهی یکبار بلند بلند داد میزده و به بچه های نمیرسیده.که این تا چندروز طول میکشیده.
    از اولم خود مادرشوهرم اعتراف میکنه که بچه داری بهش معلوم نشده چون یا بچه هاش خونه مادرشوهرش بودن یا مادرش.
    خب از اونطرفم مردی که دوتا زن بگیره تو فامیلشون زیاد بودن و حرفای جنسی هم راحت تو فامیلشون زده میشه حتی شوهره من تو خونشون راحن در مورد اندام زن حرف میزنه یا مادرش من جرات نمیکردم وقتی عادت بودم برم خونشون یا نمیزاشتم بفهمه چون میفهمید برادرشوهرمم و شوهرشم میفهمیدن.
    خب خاله شوهرمم که شوهرش رفت زن دوم گرفت.
    یا مادرش اهل جادو کردنه.
    خب این چیزایی که من تا به حال شنبدم ازشون.
    مثلا مادرشوهرم بابت رفتار شوهر خودش بهم میگفت زن باید بسازه و بسوزه.بخت بخته اوله.اگر مرد نازا بود زن باید بمونه ولی اگر زن نازا بود باید خوده زنه از زندگیه مرده بره.
    یا میگن زنه بده بوده اگر زنه خوش اخلاق میبود مرده نمیرفت زن دوم بگیره.
    خب خانواده مادرشوهرم و خودشم قرص افسردگی میخورن.
    تربیت مادر و پدر خیلی مهمه چون همسر من که تو خیابون رشد نکرده تو کانون خانوادش بزذگ شده.وقتی مدام پدرشوهرم به مادرشوهرم میگه میرم زن دوم میگیرم.یا میگه اگه بچه نداشتیم طلاقت میدادم.
    یا مادرشوهرم توسری خوره.از صبح تا شب خونه رو تمیز میکنه و یه تشکر از دهن هیچکدومشون در نمیاد.وقتی ابراز علاقه بهم نمیکنن.ولی راحت توهین میکنن.
    مسلما شوهره من به زن به عنوان یه کالا فقط واسه رابطه نگاه میکنه زنی که بابد بدون هزینه زیبا باشه.
    حتی من پوستم سفیده و بورم بهم میگفت سبزه ایی مدام تحقیرم میکرد بهم تهمت زد که دختر نیستم چون حق کار و تحصیل داشتم داشت برنامه ریزی میکردم که پس فردا بگه بهت اعتماد ندارم حق بیرون رفتن از خونه رو نداری.
    من اینو حتی تو نوشته هام نگفتم.که دوسه بار شده از درخونشون میخواستم برم بیرون کسی تو کوچشون بوده سر ظهر به من گفته تو برو من میام.یا گفته من میرم سوار ماشین میشم تو عقب بشین.میگم چرا?میگه مردم که نمیدونن ما زن و شوهریم.
    یا چندبار رفتم قم شب بوده صبح بوده میدون 72تن اگر بشناسید.نیومده کلی لات مزاحمم شدن.و چقدر ترسیدم.
    ما امسال رفتیم مشهد دوتایی اونم هی میگفت کاشکی خانواده ها بودن.قرار بوده ساعت 12اتاقو تحویل بدیم قرار بوده بریم حمام 45 دقیقه وقت داشتیم گفته میرم زود میامّ.45 دقیقه تو حمام بوده صاحب اونجا هی اومده در زده که خالی کنید اتاقو هرچی شوهرمو با استرس صدا میزدم هی میگفت میام میام.
    اومده بیرون فکر کرده با یه معذرت خواهی حل میشه.
    همیشه همینجوره هرکاری میکنه فکر میکنه با یه معذرت خواهی حل میشه حالا من یه بار وقت مشاوره گرفتم به خاطر حل مشکل خودمون گوشیمم تو اتاق سایلنت بوده به خاطر نیم ساعت هرچی معذرت میخواستم یه ذره هم انعطاف نشون نداد.

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 خرداد 99 [ 18:46]
    تاریخ عضویت
    1397-2-08
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    2,714
    سطح
    31
    Points: 2,714, Level: 31
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 36
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 130 در 77 پست

    Rep Power
    26
    Array
    متاسفانه بقول فرمایش خودتون چوب ظاهر بینی خوردن خیلی خوب نیست منم بهتون حق میدم
    بنظر من گاهی وقتا باید صبر کرد و تو صبر رازهای زیادی نهفته و نمیشه با عجله کاری رو درست کرد
    هرجا من عجله کردم خراب تر شده ...

    ازدواج هم یا ازدواج مجدد هم صبر می خواد باید شخصیت و محجوبیت لازم شما دیده بشه و فرد مقابل بیاد
    و بعد شما هم باید از فیلترهای زیادی ردش کنین تا مطمئن بشین اون فرد خودش خود واقعیش هست
    عشق واقعی تو پاکی و زیبایی درونی میاد که اون خودش هم اخلاق هست هم مذهب و دیانت

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 بهمن 97 [ 08:59]
    تاریخ عضویت
    1397-6-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    630
    سطح
    12
    Points: 630, Level: 12
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من به ازدواج مجدد فکر نمیکنم چون هنوز طلاقی نگرفتم و اینجور که شوهره من داره پیش میره یک سال شایدم بیشتر طول بکشه.
    هنوزم میگم بنده ظاهربین نیستم و قبولم ندارم.هرکسی معیاری برای ازدواجش داره.مهم صادق بودن طرفه که طرفه من صادق نبود.

  7. کاربر روبرو از پست مفید گوهرشاد تشکرکرده است .

    bahareh09 (جمعه 30 شهریور 97)

  8. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 تیر 98 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1395-12-03
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    3,601
    سطح
    37
    Points: 3,601, Level: 37
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 258 در 107 پست

    Rep Power
    34
    Array
    گوهرشاد عزیزم این حالتی که تو میگی اسمش بی دینی نیست، به نظرم یه جور بازنگری در باورهات هست، این که عمق و ریشه اعتقادت تا کجاست؟ گاهی ما به اینجور اتفاقها نیاز داریم تا رشد کنیم.

    اینکه همسرت این ویژگی ها رو داره اصلا مطلوب نیست ولی این اتفاق باعث شد تا تو به دورنت برگردی. همه آدمها جایزالخطا هستن، معیار دینداری مگه باید روی انسان ممکن الخطا باشه؟!

    حرفت رو درک میکنم، تو دلت میخواست همسر دینداری داشتی تا دوتایی با هم زندگی عاشقانه و خداپسندی داشته باشی اما در واقعیت این اتفاق نیفتاد.
    از نوشته هات مشخصه دختر قوی هستی و الان هم داری با قدرت خودت رو ازین عقد جدا میکنی و این خیلی خوبه.

    این تلاطم ها برای اکثر آدمها پیش اومده، بعضیا از نظر دینی قویتر میشن، بعضیها دلزده میشن و پشت میکنن و بعضیها مردد می مونند.

    تو به قول خودت تا حالا به پست آدم بد نخوردی، دقیقا نکته اینجاست. تو در محیطی سرشار از محبت بزرگ شدی، همیشه آدمهای دور و برت خوب بودن و با این خوش بینی ازدواج کردی و یهو دیدی همسرت بر خلاف باورهات هست و اونوقت این آینه شکست.
    آره عزیزم هیچوقت معیار دینداری آدمها نیستند، هیچوقت ظاهر آدمها معیار باطنشون نیست، تو باید تیز و دقیق باشی که انتخاب خوبی بکنی.

    الان هم طبیعیه این حست شاید اصلا تا مدتها تو این حالت باشی ولی کم کم خودت رو پیدا میکنی.

  9. کاربر روبرو از پست مفید خندون تشکرکرده است .

    bahareh09 (پنجشنبه 29 شهریور 97)

  10. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    22
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گوهرشاد نمایش پست ها
    من به ازدواج مجدد فکر نمیکنم چون هنوز طلاقی نگرفتم و اینجور که شوهره من داره پیش میره یک سال شایدم بیشتر طول بکشه.
    هنوزم میگم بنده ظاهربین نیستم و قبولم ندارم.هرکسی معیاری برای ازدواجش داره.مهم صادق بودن طرفه که طرفه من صادق نبود.
    نه عزیزم
    تو ظاهربین نبودی هرگزززز
    اتفاقا رو معیارای خودت سعی کردی درست جلو بری
    تصورت بود کسی که درس طلبگی میخونه حتما راهش راه اسلامه
    اما خب طرف شما جنس اصل نبود قلابی از کار دراومد و این ابدا تقصیر تو نبود

    هرکسی واسه ازدواجش معیاری داره
    معیار تو دیندار بودن طرف بود
    درسته معیار و کیس من یه چیزی بیشتر از زمین تا اسمون با معیار و کیس تو تفاوت داره
    اما بهرحال معیارت واسه خودت قابل احترامه و منم درکت میکنم

    در مورد ازدواج مجدد هم بقول خودت الان وقت فک کردن بهش نیس
    فعلا صبر کن تا زخمایی که اون مسلمون نما به روحت وارد کرده ترمیم بشن
    و بعد اینکه پروسه طلاق تموم شد اونوقت میتونی با ارامش راجع به آینده و زندگیت فکر کنی

    من تصور میکنم نهایتش زندگی با یه مرد مومن رو ترجیح بدی
    پس به وقتش برو دنبال مومن واقعی
    که هم اهل نماز روزه باشه هم اخلاق داشته باشه
    یعنی که هم ظاهرش مومن باشه هم باطنش

    اما فعلا فقط به ترمیم روحت فک کن
    و به همه اون اتفاقای بد به چشم تجربه نگا کن
    تجربه ای که خیلیا داشتن و چشم و گوششون رو بازتر کرده

    تو چیزیو از دست ندادی که نشه جبرانش کرد
    تو فقط زندگی کنار یه ادم بد رو تجربه کردی و میتونی از این تجربه واسه مراحل بعدی زندگیت استفاده کنی

    خدا رو شکر کن که شوهرتو زود شناختی
    اگه الان یه بچه ازش تو دامنت بود کارت از هرلحاظ سختتر میشد

  11. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 بهمن 97 [ 08:59]
    تاریخ عضویت
    1397-6-21
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    630
    سطح
    12
    Points: 630, Level: 12
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 6 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط bahareh09 نمایش پست ها
    نه عزیزم
    تو ظاهربین نبودی هرگزززز
    اتفاقا رو معیارای خودت سعی کردی درست جلو بری
    تصورت بود کسی که درس طلبگی میخونه حتما راهش راه اسلامه
    اما خب طرف شما جنس اصل نبود قلابی از کار دراومد و این ابدا تقصیر تو نبود

    هرکسی واسه ازدواجش معیاری داره
    معیار تو دیندار بودن طرف بود
    درسته معیار و کیس من یه چیزی بیشتر از زمین تا اسمون با معیار و کیس تو تفاوت داره
    اما بهرحال معیارت واسه خودت قابل احترامه و منم درکت میکنم

    در مورد ازدواج مجدد هم بقول خودت الان وقت فک کردن بهش نیس
    فعلا صبر کن تا زخمایی که اون مسلمون نما به روحت وارد کرده ترمیم بشن
    و بعد اینکه پروسه طلاق تموم شد اونوقت میتونی با ارامش راجع به آینده و زندگیت فکر کنی

    من تصور میکنم نهایتش زندگی با یه مرد مومن رو ترجیح بدی
    پس به وقتش برو دنبال مومن واقعی
    که هم اهل نماز روزه باشه هم اخلاق داشته باشه
    یعنی که هم ظاهرش مومن باشه هم باطنش

    اما فعلا فقط به ترمیم روحت فک کن
    و به همه اون اتفاقای بد به چشم تجربه نگا کن
    تجربه ای که خیلیا داشتن و چشم و گوششون رو بازتر کرده

    تو چیزیو از دست ندادی که نشه جبرانش کرد
    تو فقط زندگی کنار یه ادم بد رو تجربه کردی و میتونی از این تجربه واسه مراحل بعدی زندگیت استفاده کنی

    خدا رو شکر کن که شوهرتو زود شناختی
    اگه الان یه بچه ازش تو دامنت بود کارت از هرلحاظ سختتر میشد
    بهترین چیز واسه یه فردی تو شرایط من درک شدنه.خدا خیرتون بده براتون دعا میکنم که ادم های خوبی سرراهتون قرار بگیره🙏
    شوهرم و خانوادش ابرومو به قول خودشون تو فامیلمون بردن.مادربزرگم سه هفتس فوت شده یه تسلیت به من نگفتن.با اینکه همون روزم فهمیدن.به تمام فامیلشون گفتن.هرکسی از طرفشون اومد گفت ما نمیدونیم جریان چیه تو بگو.ولی اخرش میدیدم همشون میدونن چون تیکه تیکه شخصی ترین مسائل بین من و شوهرمو به فامیلشون گفتن.اینام دارن میگن
    مادرشوهرم مدام نفرینم میکنه.
    ناراحتم میگم پس فردا نیان دانشگاهم بخوان اذیت کنن.
    الان یه دختریم که چیزی واسه از دست دادن نداره.
    البنه الحمدلله من یه زمانی با شوهرم یه مدت کوتاه رفتم قم.از خود حضرت که همونجام عقد کرده بودم خواستم اگر صلاح نیست من دختر بودنمو توسط این مرد از دست ندم.جدا از اینکه وحشی بازی در میورد که هردفعه پیشش بودم و یخ میکردم از استرس.
    ولی الحمدلله دخترم.
    الحمدلله تو فامیلمون دختر با وقاری بودم مشکلی نداشتم.
    تو دانشگاه واقعا استادایی بودن که صدا میزدنن میرفتم دفترشون و ازم تشکر میکردن.بابت حجاب و اخلاقم
    اینارو همشو از خدا دارم.
    و عزت و ابرو هم پیش خداست.خالا هنه دنیا بگن تو بدی خدا بخواد فرداش جوری برات عزت جمع میکنه که هیشکی نمیتونه از بین ببره.
    فقط اینو میدونم که خیلی ها هم میدونم که میدونن.
    دختری که مهرشو میزاره اجرا یعنی میخواد طلاق بگیره.و هرکسی بیاد پشت دیگری تهمت بزنه غیبت کنه یعنی ادم درستی نیست.
    اینو حتی پدربزرگمم بهم گفت.گفت اینکه اومد پیشه من ازت بدگفت.خداروشکر که زودتر متوجه شدی داری ازش جدا میشی.
    شاید قضیه من یکسال طول بکشه چون شوهرم ادم درستی نیست به قول خودش میخواد اذیتم کنه..البته من امید دارم.و از امام حسین خواستم خودش کمک کنه زوتر تموم بشه.
    ولی واقعا اونموقعی که تصمیم جدی گرفتم در مورد جدایی به پدر و مادرم گفتم حاضرم هرروز تهمت بشنوم بهم توهین بشه ولی یکزوز کنار همچین ادمی نباشم و زندگی نکنم.
    گفتم یا مرگ یا طلاق.
    الان دارم زندگی میکنم ارامش دارم.پیاده روی میکنم به هنرم میرسم.
    درسته درگیری ذهنی و درگیری دادگاهی دارم.ولی الحمدلله چندروزه نمازمو میخونم زیارت عاشورا میخونم.
    نماز میخونم حالم بهتر میشه.
    فقط امیدوارم زودتر تموم بشه.
    برام لطفا دعا کنید������������

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط خندون نمایش پست ها
    گوهرشاد عزیزم این حالتی که تو میگی اسمش بی دینی نیست، به نظرم یه جور بازنگری در باورهات هست، این که عمق و ریشه اعتقادت تا کجاست؟ گاهی ما به اینجور اتفاقها نیاز داریم تا رشد کنیم.

    اینکه همسرت این ویژگی ها رو داره اصلا مطلوب نیست ولی این اتفاق باعث شد تا تو به دورنت برگردی. همه آدمها جایزالخطا هستن، معیار دینداری مگه باید روی انسان ممکن الخطا باشه؟!

    حرفت رو درک میکنم، تو دلت میخواست همسر دینداری داشتی تا دوتایی با هم زندگی عاشقانه و خداپسندی داشته باشی اما در واقعیت این اتفاق نیفتاد.
    از نوشته هات مشخصه دختر قوی هستی و الان هم داری با قدرت خودت رو ازین عقد جدا میکنی و این خیلی خوبه.

    این تلاطم ها برای اکثر آدمها پیش اومده، بعضیا از نظر دینی قویتر میشن، بعضیها دلزده میشن و پشت میکنن و بعضیها مردد می مونند.

    تو به قول خودت تا حالا به پست آدم بد نخوردی، دقیقا نکته اینجاست. تو در محیطی سرشار از محبت بزرگ شدی، همیشه آدمهای دور و برت خوب بودن و با این خوش بینی ازدواج کردی و یهو دیدی همسرت بر خلاف باورهات هست و اونوقت این آینه شکست.
    آره عزیزم هیچوقت معیار دینداری آدمها نیستند، هیچوقت ظاهر آدمها معیار باطنشون نیست، تو باید تیز و دقیق باشی که انتخاب خوبی بکنی.

    الان هم طبیعیه این حست شاید اصلا تا مدتها تو این حالت باشی ولی کم کم خودت رو پیدا میکنی.
    ممنون از درکتون.خدا خیرتون بده
    ویرایش توسط گوهرشاد : شنبه 31 شهریور 97 در ساعت 03:25

  12. کاربر روبرو از پست مفید گوهرشاد تشکرکرده است .

    bahareh09 (شنبه 31 شهریور 97)

  13. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 اردیبهشت 98 [ 23:55]
    تاریخ عضویت
    1397-4-28
    نوشته ها
    125
    امتیاز
    1,847
    سطح
    25
    Points: 1,847, Level: 25
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    69

    تشکرشده 94 در 49 پست

    Rep Power
    22
    Array
    مرسی عزیزم
    اما خوبترین ادم دنیا رو خدا سر راهم قرار داده از قبل

    من کاملا درکت میکنم
    اصلا اهل شعار و ادعای الکی نیستم
    خودم یه ادم داغون خونی با قلب تیکه تیکه شدم
    بیدرد نیستم
    واسه همینه که خیلی خوب درکت میکنم

    میتونم تصور کنم کنار اون نامرد چه حالی داشتی
    و خودش و خانوادش چه ستمی به تو کردن

    بعضیا میگن فقط دو راه هس
    یکی بخشش یکی انتقام
    اما من میگم گاهی وقتا راه سومی هم هس
    نبخشش ازش متنفر باش و متنفر بمون
    چون این حق توست
    اما بیخیال انتقام‌ شو
    واسه انتقام گرفتن شاید مجبور باشی از راه و روشهایی استفاده کنی که خودتو به دردسر و زحمت بندازی

    انتقام‌ مال موقعیه که فقط دوتا راه پیش پات باشه
    یعنی اگه انتقام نگیری مجبور باشی ببخشی و دلت نخواد ببخشی

    اما خوشبختانه تو راه سومم داری
    راه سوم یعنی
    نه میبخشی نه انتقام میگیری

    و اینو شک نکن خود خدا و روزگار ازش انتقام میگیرن

    تو فعلا تمرکزتو بذار پروسه طلاق زودتر بگذره
    وکیل بگیری سریعتر جلو میره

    نگران کارا و حرفای خانواده شوهرتم نباش
    تو که آبروتو از اون خانواده بدست نیاوردی که با حرف اونا از دستش بدی
    اینم بدون که پشت سر همه ادما حرف و داستان هس
    اخیرا مد شده هرجا میری میبینی دارن پشت یکی حرف میزنن
    پس دیگه اهمیت نداره

    ما که به حرف مردم زندگی نمیکنیم و قرار نیس به نظرات دونه دونه شون اهمیت بدیم
    چیزی که فراوونه همین حرف و داستانا

    یه چیزی میگم‌ به یادت بسپر واسه همیشه و خوب دقت کن که کلید حل مشکلاتته :

    فقط و فقط حرفای کسی واست مهم باشه که وسط بدبختیا و مشکلاتت دقیقا کنار تو عین تو و با تو بسوزه و جلز ولز کنه
    فقط فقط حرف همچی کسی واست مهم باشه
    الباقی رهگذر حساب میشن
    یا اصلا دکور حساب میشن
    و نه خودشون اهمیت دارن نه حرفاشون

  14. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 اردیبهشت 98 [ 01:14]
    تاریخ عضویت
    1394-9-11
    نوشته ها
    74
    امتیاز
    3,516
    سطح
    37
    Points: 3,516, Level: 37
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    8

    تشکرشده 111 در 59 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    فکر میکنم اگر یه نکته ای مشخص کنی بهتر بشه کمکتون کرد اینکه همدردی میخواین یا مشاوره؟
    چون فقط نظرات همسو با خودتون میپذیرید و براحتی از کنار سایر نظرات رد میشید این خودش اسیب زننده همونطور که نظر پدرتون در مورد اینکه نمیتونید با یه طلبه زندگی کنید رد کردید
    چیزی که من میبینم اینه که شما اطلاعات و نگاهتون به اقشار جامعه اون چیزی هست که نسبت به تفکر شما باید باشه نه اون چیزی که در جریانه
    ببینید جدا از مشکلات شخصیتی اون اقا بهتره همیشه در نظر داشته باشین که طبق اسلام یه مرد حق 4 همسر داره و همینطور حق صیغه
    و بهتره بدونید همین طلبه ها مراکزی دارن برای صیغه و اکثرا اینگونه رفع نیاز دارن قبل ازدواج (بعدشو نمیدونم اما مطمینم که چنین چیزی در جریانه)
    پس انقدر ساده انگارانه به مسایل نگاه نکنید .پافشاری شما بر نگاه خوشبینانه باعث یه انتخاب غلط دیگه میشه
    شما در یک جامعه با معیارهای اخلاقی محور(بر پایه صداقت و مسئولیت پذیری و اعتماد و..) زندگی نمیکنید اگر به جامعه نگاه کنید با یک جامعه ریاکار و منافق پرور روبرو هستید پس اعتماد بر اساس اینکه تحقیق کردیم و.. جواب نمیده چون ادم ها اکثرا در هر مکانی وجهه و شخصیت مورد نیاز اون مکان به خودشون میگیرن
    بهتر بود بجای عقد سریع مدتی نامزد میموندین برای شناخت (یا صیغه میکردین طبق اعتقادات خودتون که مشکلی هم نباشه)
    برای انتخاب بعدیتون این مد نظر داشته باشین
    در مورد اقایی هم که میگن شما از روی ظاهر انتخاب کردین یه مثال میزنم شاید حرفشون بهتر درک کردین
    ببینید در مسحیت هم پدر روحانی و کشیش ها به نوعی مثل اخوندها در اسلامند دیگه . همونها که خیلی از مسیحیان به عنوان افراد قدیس و پاک بهشون نگاه میکردند مشخص شد که چقدر تجاوز به کودکان و .. داشتند یا چقدر انسان در دادگاههای تفتیش عقاید مسیحیت بی گناه محبوس و کشته شدند
    اینجاست که دوستان میگن طلبگی نشانه دینداری نیست .

    کسی نمیگه شما معیاراتون حذف کنید فقط میگن ابزار درست سنجش داشته باشین ، اینکه دوطذف باید صداقت داشته باشن یه اصل انسانی اما اینکه توقع داشته باشین هر کس به خواستگاریتون میاد صادق باشه نه ،این شمایید که باید صداقت طرف مقابلتون و سایر معیار ها مد نظر محک بزنید بعد ایشون انتخاب کنید.

    در اخر هم میگم که اینها برای سرزنش شما نگفتم برای این گفتم که در انتخاب های بعدیتون مد نظر قرار بدین چه بسا با همه این ها هم باز نشه فردی شناخت و پنهانکاریهای اون اقا و شخصیت ریا کارشون قابل توجیه نیست .منتها در جامعه فراوان هست ازین افراد و همه میخوایم کمک کنیم که یاد بگیری چطور بشناخت برسی و دوری کنی از این ادم ها

  15. کاربر روبرو از پست مفید mahtaban تشکرکرده است .

    آنیتا123 (یکشنبه 01 مهر 97)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.