به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8

Threaded View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 فروردین 97 [ 22:12]
    تاریخ عضویت
    1396-8-02
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    205
    سطح
    4
    Points: 205, Level: 4
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مشکلم شکستن طلسم تنهاییست

    با عرض سلام خدمت همه دوستان و صاحبنظران ...
    من یه مدت زیادیه مطالعه می کنم فروم شما رو و می خونم روایات روابط مختلفو ، از دوستی گرفته تا ازدواج و طلاق و ...
    اما الان خودم می خوام یکم صحبت کنم . سعی می کنم کم بنویسم چون امتحان دارم :)
    خب من تو یه خانواده مذهبی به دنیا اومدم الانم دانشجوی ترم 5 یه دانشگاهم تو تهران .. (سراسری)
    درسم خوبه خداروشکر (یکی از بهترینهام . سر کلاسای من اکثرا سوالا رو جواب می دم ... و معدلمم الفه و دارم دو تا رشته می خونم تو دانشگاه ... ) . آدم خوش اخلاقیم (خیلی خوش اخلاق و خنده رو !! ) و تا جایی که بتونم به همه (دختر و پسر ) کمک می کنم .
    از نظر ظاهر باید بگم قدم 186 هست و ورزش می کنم (یعنی می کردم :) یه مدته نتونستم ) و هیکل خوبی هم دارم .
    وضع خانوادگیمونم خداروشکر خوبه و خب لباسامم بد نیست .
    اما چیزی که (شاید) من بهش بگم مشکل ، یه چیزه :
    من تو فامیلمون دختر نبوده . کلا بچه نبوده ... نه عمه نه خاله نه دایی و ... سرجمع 2 تا بچه دارن کلا
    اونم با میانگین سن 5 سال
    خب . توی همسایه اینام نبوده دختر یا من نمی شناختم . محیط زندگی من بسته بوده (البته کنترل زیاد نبوده روم ولی خب من با دختری ارتباط نداشتم تا قبل دانشگاه ) .
    الان از وقتی اومدم دانشگاه کم کم نیاز شده که جزوه بگیرم ( و واقعا هم نیاز بود ) و چون خانوما هم بهتر و با وسواس بیشتری می نویسن و منم خیلی اهمیت میدم جزوم کامل باشه از یه سریا جزوه گرفتم تو این مدت . خلاصه که باب یه ارتباط خیلی معمول باز شده از زمان دانشگاه . یه سریاشونو فالو کردم مثلا یا رفتم پیوی در مورد همین درس صحبت کردم .
    یکیشون یه دختری بود که یه سال بزرگتر از من بود و منم تا ترم 3 ازش در مورد درس اینا سوال می پرسیدم . یه بار ازش یه کتاب قرض گرفتم و دیدم عطر زده به کتابش . من البته واکنشی نشون ندادم ولی بعد ها یه بار که داشتیم صحبت می کردیم ، داشت بحث رو به جایی می کشوند که بریم بیرون ما با هم (خودش کاملا راقب بود به دوستی و داشت منو در شرایطی قرار میداد که پیشنهاد دوست شدن بدم بهش ) ، ولی خب من همون جا ازش پرسیدم تو آیا عطر زده بودی به کتابت ؟ که ناراحت شد و کلا ارتباطمون قطع شد . تا اون موقع هم درسی بود (با تجربیات الانم میگم خیلی بد اشتباهی کردم :) ) ولی خب به نظرمم دوسم داشت .
    الانم یه مدتیه به نظرم یکی خوشش اومده از من . به مدت یه سال میشه تقریبا . چندین بار مثلا اومد با من حرف زد و یه بارم که من رفتم باز جزوه یه درسی که زودتر از من پاس کرده بود رو بگیرم (یک سال از من بزرگتره باز) شمارشو داد گفت بعد کلاست زنگ بزن بگیر . من فقط همون یه بار زنگ زدم بهش البته . یا مثلا یه بازدید میدانی داشتیم برای یه درس خیلی به من نزدیک بود اکثرا و رفتم خونه دیدم منم بوی عطرشو گرفتم . البته بعد بازدیدم اومد پیشم و جزوه جلسه قبلی که نبود رو خواست ( اون و دوستش ) منم دوتا کپی کردم خودم دادم بهشون (هفته پیش ) و تشکر کردن . البته اینو بگم من تو دانشگاه تقریبا ( علی الخصوص در دو مورد اخیر ) کسیو حتی با اسم کوچیک صدا نزدم و روابطم خیلی رسمی بوده . شخصا هم اعتقاد دارم که رفتار یکی ( اعم از شماره دادن ، اینکه نزدیک تو وایسته یا جزوه بگیره ) لزوما به معنی "نخ دادن نیست " و خیلی رفتار عادی ایه . من خودم شاید از 15 نفر جزوه گرفته باشم تو این 2 سال و شماره یکی دو نفرم داشته باشم و بالعکس . ولی خب بعضی دوستام که دیدن دختره رو گفتن آره این از تو خوشش میاد . البته دختره برای ازدواج مناسب نیست ، قدش کوتاهه و یه سال هم بزرگتره ( من خیلی با سنش مشکل ندارم ) . وضع خانوادگیشونم خیلی خوبه البته خطش خیلی رند بود و حفظ شدم سریع
    به هر حال ، چون من هم مبنا رو بر این گذاشتم که تا زمانی که کسی نیاد به من بگه از من خوشش اومده ، همچین برداشتی نکنم ( و می دونم دخترا هم خیلی ، خیلی خیلی سخت پیشقدم میشن و اصولا نشانه میدن ) تا الان کلا کاری با کسی نداشتم ( روابطم از چهار چوب خارج نشده ) .
    اینا قصه من بود . اما 2 موردی که ذهن منو درگیر کرده :
    1- تو دانشگاه (دانشکده) می بینیم مثلا دخترا سمت یه سری پسر دیگه میرن که با معیار های منطق جور در نمیاد . مثلا ، طرف واقعا نکته برجسته ای نداره . نه مثلا قد بلنده یا نه درسش خوبه و فلان . ولی خب اینا با هم میرن بیرون و خیلی روابط گرم و صمیمی ای دارن . در کل منطق پشت این قضیه رو درک نمی کنم که مثلا چون من رسمی برخورد می کنم اینطوری شده و سمت من نمیان ؟ یا مثلا من فلان مشکلو دارم ؟ این اذیتم می کنه و می ترسم بعد ها هم دختری خوشش نیاد از من .
    2-چون من رفتار صحیح رو با جنس مخالفم نمی دونم ، و گفتم که گند زدم تو یه رابطه
    منظورم همون خانومی بود که کتابشو گرفتم و عطر زده بود و من الان فهمیدم که چه اشتباه بزرگی کردم به روش آوردم .... ترس من از اینه که همینطوری برم جلو و بلد نباشم دختری که واقعا قصد ازدواج دارم رو راضی نگه دارم . به هر حال فقط سخت افزار نیست ( پول ، تحصیلات ، بدن و لباس ) بلکه خیلی مهم تر از اینها هم نحوه برخورد و راضی نگه داشتن طرف مقابله . یعنی به هر حال نیاز به یک تجربه ای هست .
    ازتون می خوام راهنمایی کنید .
    یه توضیحی هم که بدم اینه که همونطور که می دونم ( و می دونید ) در این فروم ، درست یا غلط ، یک کلیشه ای هست که همه طبق اون میگن نباید دوست بشید و فلان عاقبنی در انتظارتونه و علی الاخر . بنابرین اگه هم منو برحذر میدارید از دوست شدن "حتما" یک راه حل عملی بدید . ضمنا من دوست ندارم فعلا ازدواج کنم . من این موضوع رو که من نمی تونم ارتباط برقرار کنم با دخترا رو و تو فامیل هم دختری نیست و فلان رو با عمم در میون گذاشتم . اونم تایید کرد و به من گفت دوران دانشگاه خیلی زمان خوبیه که تجربه کسب کنی در این زمینه ها ، چون که بعد از دانشگاه ، دیگه میشه خیابون و اون موقع نمی دونی که فردی که جلوت هست آدم حسابیه یا عوضیه ؟ پیشنهاد اون این بود که اگه میشه اکیپی برید بیرون ولی خب من دوستام اکثرا بچه مثبتن و اکیپی نمی رن بیرون . ضمنا که محیط کار آینده من طوری خواهد بود که اکثر قریب به اتفاق (99 درصد ! ) آقا هستن پس محیط کار هم نمیشه . وقتی هم اینو بهش گفتم ، نظرش این بود که با یکی رابطه معمول در حد بیرون رفتن داشته باشم و همین دختر دومیه رو وقتی گفتم بهش و نشون دادم گفت خوبه همین .
    من خودم خیلی دوست دارم (حالت ایده آل ) ، با یه نفر که آخرشم می خوام باهش ازدواج کنم دوست شم و تا آخر ادامه بدم باهش . ضمنا خودمم کاملا تایید می کنم که روابط دوستی همراه با زمینه های عاطفی که نهایتا به ازدواج منجر نشه ( هدف من در نهایت ازدواجه ) آخر سر باعث ناراحتی طرفین میشه و خودمم دوست ندارم که الکی به کسی وعده دروغ ازدواج بدم یا به دروغ بگم من عاشقت شدم و این حرفا (من تا الان عاشق نشدم و احتمالا هم نشم . ضمنا اینجا می بینم چه پسرایی به دخترا وعده های دروغ میدن و ازشون سوء استفاده می کنن .... اصلا نمی تونم فکر کنم من ممکنه یدونه ازونا باشم چون تو زندگیم به ندرت پیش اومده دروغ بگم ) . الان چیزی هم که خودم احساس می کنم اینه که بیشتر نیاز عاطفی دارم من و نیاز جنسیم بسیار کم رنگه . من تنها زندگی می کنم تهران و الانم تقریبا ( از همون اول دانشگاه ) هم هیچ کنترلی نبوده رو من و هر کاری خواستم می تونستم بکنم .
    و البته اینم بگم که هر آدم عاقلی قبل از انجام کاری میاد حالتی رو که منجر به نتایج دلخواهش نشه رو هم در نظر میگیره . من مثلا خیلی در مورد دخترایی که روشون حساس شدم ( یا اونا رو من حساس شدن و یه سری نشونه دادن ) فکر می کنم . می ترسم اگه مثلا وارد یه رابطه بشم از درس و زندگیم بشم در صورتی که هدف من الان همون درس خوندن (و زمانی هم که وقت داشتم مثلا تابستون تو رشته خودمم کار می کردم ) .هست . یا که با توجه به آزادی خیلی زیادی که من دارم می ترسم اگه در معرض همچین آزمایشی قرار بگیرم ، آلوده بشم ....
    در ضمن من چهارشنبه ها ( فردا ) کلاس دارم با این خانوم این ترم . حتی نمی دونم چطور میشه یه بحث رو از درس خارج کرد و یه چیزی هم که کلا خیلی نگرانم اینه که مبادا کاری بکنم که آبروم بره تو دانشگاه . چون می دونم دخترا همه چیزشونو به هم میگن . اینکه مثلا به یکی پیشنهاد بدی بیا بیشتر آشنا بشیم و اون رد کنه و وبعدش بره همه جارو پر کنه صورت خوشی نداره . در مورد همون دختر قبلی ، الان مطمئنم پشت سر من به دوستاش یه حرفایی زده و مطمئنم یه دروغایی گفته از من .
    ببخشید که سرتون رو درد آوردم . لطفا نظراتتون معقولانه باشه و اگه کلیشه ها رو دوباره تکرار می کنید با دلیل تکرار کنید . خیلی ممنون .
    ویرایش توسط Overlord : چهارشنبه 03 آبان 96 در ساعت 00:16

  2. کاربر روبرو از پست مفید Overlord تشکرکرده است .

    المای (چهارشنبه 03 آبان 96)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم بدون دلیل منطقی خواهان جداییست
    توسط ترمه ال در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 10 خرداد 91, 22:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:46 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.