چراسلام ملودی جان
در پست های اخیر همه یکصدا بهت گفتیم نرو و نکن و صبر کن و ...اما پات رو کرده بودی در یک کفش که من طلاق میخوام و اگر نرم مهلتم تمام میشه و ....من شخصا بهت گفتم هیچ تصمیمی نگیر و بذار اروم بشی.اما چیکار کردی؟در همان اوج تنش تصمیم گرفتی و رفتی.به نظرت این رفتار و این تصمیمات درسته ؟! چرا انقدر عجول هستی ؟چرا لجباز هستی ؟ما اگر چیزی بهت میگیم از سر دلسوزی و درک شرایطتت هست که میگیم.دلخور نشو از کسی عزیزم.ما بهت گفتیم نرو اما گفتی مهلت طلاق تموم میشه.پس میتونستی نری اما رفتی....
بگذریم از این حرفا...من نمیدونم تصمیم درستی گرفتی که برگشتی و صیغه طلاق جاری نشد.واقعا باتوجه به روحیاتت و وضع زندگیت نمیدونم کا درستی بوده یا غلط....اما اما اما....دقت کن.تا این مرحله پیش رفتی و برگشتی.قبح محضر برای هر دو تون ریخت.دفعه بعد اگر مجددا همچین تصمیمی بگیرید ممکنه به این راحتیا قضیه ختم به خیر نشه....
کلا همسرت رو بذار کنار.یکمی اروم تر پیش برو.یکم با ارامش بیشتر.چه میخواهی با این اقا بمونی و چه میخواهی جدا بشی...یکسری هیجانات مدیریت نشده داری که بسیار اسیب زاست.مدتی کاملا دست از سر همسرت بردار.فکر مجردی ...فکر کن اصلا نیست.خودت رو قوی کن.روحیه ضعیفی داری.در یک سیکل بچه گانه گیر کردی.هم تو و هم همسرت.مگه الکیه بلند میشید میرید محضر و تا مراحل اخر میرید و بعد با یه نصیحت بهم فرصت میدین....خب این فرصت رو در شرایط خیلی بهتر هم میتونستین بهم بدین....
حالا تصمیم جدیدت چیه؟برای بهبود حال روحی خودت و مسئولیت پذیر کردن همسرت چه برنامه ای داری ؟
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)