سلام اقای Ye_Doost عزیز، از وقت و توجهی که گذاشتین خیلی ممنونم
مطالب جدیدی که بیان کردید با مطالب شروع پست بسیار متفاوت بوده و تصویر متفاوتی از یک زندگی و افراد رو نشون میده. یا حداقل من اشتباه برداشت کردم. اگر اشتباه از من بوده باشه که من عذرخواهی می کنم. درغیر اینصورت خیلی خوبه هنگام توضیح دادن مطلب نیم نگاهی هم داشته باشیم که خواننده چه برداشت و قضاوتی از اون مطلب ممکنه داشته باشه و اگر نیاز به تصحیح است قبل از ارسال مطالب رو ویرایش کنیم.
حق با شماست، روز اولی که پست گذاشتم خیلی حالم بد بود و واقعا خودم رو اخر خط میدیدم، برای همین خیلی چیزا رو جا انداختم. الان که شما گفتین دوباره پستم رو خوندم و دیدم زیادی خودم رو مظلوم نشون دادم. حال بدم ناخوداگاه باعث شده بود از شوهرم یه غول بی شاخ و دم بسازم! عذرخواهی میکنم که وقتتونو با اطلاعات غلطم گرفتم
الان چی؟ هنوز پشیمون هستید؟ یا این مطلب رو براساس احساسات زودگذر بیان کردید؟
کلا هروقت که افکار منطقی سراغم میان (زیاد پیش نمیاد) ، حس پشیمونی میکنم. عشق و علاقه و توجهی که من از خانوادم دریافت میکردم رو کمتر کسی تجربه کرده، گاهی به این فکر میکنم که شوهرم ارزش جنگیدن با همچین خانواده دلسوزی رو نداشت ولی خب درکل سعی میکنم اجازه ندم این افکار سراغم بیان و زندگیم رو بکنم. اون شب احساساتم باعث شد با اون قاطعیت اون جمله ها رو بنویسم.
اونجا خانه بابا بود و شما دختر بابا. احتمالا عزیز دردانه هم بوده اید؟ تو خانه پدر شما مسئولیت چندانی نداشتید و کسی هم ازتون توقع زیادی نداشت جز اینکه دختر خوبی باشید، درس تون رو بخونید، تو خونه کمک کنید ...
حدستون درسته. توی خونه زیادی عزیز بودم، اخرش هم هیچکدوم از اون توقعات رو براورده نکردم =( نمیدونم با چه عقلی فکر میکردم برای ازدواج اماده ام
* مطالعه علمی، عمومی و اجتماعی داشته باشید شوهرتان رو هم غیرمستقیم و مواقعی که سرحال است تشویق به مطالعه کنید. غیرمستقیم یعنی اینکه انواع مجله و کتاب و مقالات کوتاه منظم و زیبا روی میز و جاهائی که دست و پاگیر نباشه و درضمن جلب توجه کنه قرار بدید. برای خودتون مطالبی که علاقه دارید و برای همسرتون مطالب رو که فکر می کنید دوست داره. ورزشی، کامپیوتر، جوک و تفریحی، داستان و رمان ...
از مطالبی که بحث ایجاد میکنه به شدت پرهیز کنید.
فرهنگ مطالعه رو در خانه آرام آرام رواج بدید.
من خودم مطالعه میکنم، چون وقت ازاد دارم رمان و کتابهای زبان شناسی و تاریخ اسلام رو میخونم ولی شوهرم خیلی دیر میاد خونه، جمعه ها هم یا بیشتر روز با دوستاش بیرونه یا میریم خونه مادرشوهرم. وقتی نمیمونه که بخواد مطالعه کنه. من تا حالا کتاب دستش ندیدم. بعضی وقتا منم که کتاب میخونم مسخره میکنه. حتی سعی کردم باهمدیگه فیلمای خوب و بامعنی ببینیم ولی خوشش نمیاد، یا وسط فیلم بلند میشه یا میخوابه
* هدیه دادن رو فراموش نکنید. هم شما به همسر و خانواده همسرتان هدیه بدید هم شوهرتان به خانواده شما. ایشون می تونند ابتدا از افرادی که الان باهاشون رابطه دارند شروع کنند. شما هم می تونید ابتدا هدایایی رو که ایشون میخرند ازطرف شون هدیه بدید تا زمانی که موقعیت مناسبی پیش بیاد و ایشون مستقیما خودشون هدیه بدند.
هر دو شما همیشه باید یادتون باشه کوچک ترهای خانواده هستید و باید به بزرگترها احترام بگذارید و تواضع واقعی نشون بدید. وقتی متواضع باشید دیگران به تدریج نظرشون نسبت به شما تغییر مثبت پیدا میکنه. کمترین فایده تواضع اینه که بعضی دلیل کمتری برای دشمنی پیدا می کنند. (تواضع در حد قابل قبول برای افراد مختلف)
من و همسرم زیاد به هم هدیه میدیم ، خصوصا اون خیلی برای من هدیه میخره. منم برای خانواده شوهرم خیلی وقتا هدیه میگیرم یا حتی خودم برای مادرشوهرم گردنبند و اینجورچیزا درست میکنم. پیشنهادتون درباره ی هدیه دادن شوهرمو حتما امتحان میکنم .
همسرم برعکس همه ی بدخلقیاش با بزرگترها خوب رفتار میکنه. تا حالا به هیچکدوم از اهانتای خانواده من جواب نداده، صرفا تلافیشو سر خود من دراورده. منم با خانوادش رابطه ی خوبی دارم.
* وقتی میخواهید از کسی چیزی تقاضا کنید قبلش حداقل چند بله از طرف بگیرید تا ازنظر روحی آماده جواب مثبت دادن به تقاضای اصلی شما باشه. زمینه چینی های دیگه رو هم برای خوشنود کردنش ازقبل بکنید. خوشگل کنید، غذاهای مورد علاقه اش رو بپزید ...
(این چیزها رو خانم ها خیلی خوب می تونند بهتون آموزش بدند. چه در سایت و چه مشاور خانمی که خودش همسر موفقی بوده باشه)
بله درست میگین، من باید اول ذهنش رو نسبت به خودم مثبت کنم و بعد خواسته هامو بگم. اتفاقا خوب بلدم چیکار کنم که نسبت بهم نرم شه ولی متاسفانه اخیرا زیاد از این دونسته هام استفاده نکردم. ممنون میشم اگ خانوم های تالار هم کمک کنن
فکرکنم اشتباه قضاوت می کنید. پدر و مادر شما که بچه نیستتند. تا وقتی ازدواج نکرده بودید حرف شما درست. ولی الان که ازداج کرده اید بعید می دونم بخواهند کاری کنند که شما طلاق تون بگیرید. طلاق بگیرید که چی بشه؟ برگردید تنگ دلشون؟
شاید حق با شماست ولی من فکر نمیکنم قضاوتم اشتباه باشه. پدر من اصلا شوهرمو ادم حساب نمیکنه، طول عقد هروقت دعوت شد خونمون، جلوی برادرهام و حتی یه بار جلوی فامیل خوردش کرد.
کار بدی کردید خانه تکانی نکردید.
شما سعی کنید دیدگاه های پدر و مادرتون رو با سیاست و بدون دروغ گفتن تصحیح نمائید. (بازهم از خانم ها اطلاعات کسب کنید.)
خونه تکونی برام سخته، توان بدنیشو ندارم. بیشترشو خود شوهرم انجام داد.
مامانم الان دیگ با شوهرم بهتر شده و گاها بهش محبتم کرده. من خیلی سعی کردم دیدشونو به شوهرم مثبت کنم ولی پدرم خیلی خودرای هست و اصلا نظرش عوض نمیشه. من از محبت های شوهرم میگم، پدرم میگه از کل دنیا فقط زبون خوبی داره. هدیه هاشو نشون میدم، چون گرون نیستن با یه حالت تحقیر نگاه میکنه. حتی برام گردنبند طلا خریده بود و من داشتم به مامانم نشون میدادم، به مامانم گفت برو عینکتو بزن، با چشم خالی نمیتونی ببینیش
"مثلا میخواستم حسادتشو تحریک کنم که ببینم دوسم داره، ولی بعدا فهمیدم که چه کارای اشتباهی کردم"
الان میدونند چرا بعضی رفتارها رو داشتید؟
نه. نمیشد که بهش بگم من خواستم ببینم تو حسودی میکنی یا نه، ولی زیاد بهش توضیح دادم که اونا سوتفاهم بودنو من قصدی نداشتم، فایده ای نداره. ظاهرا بهم نشون داد باور کرده ولی میدونم باور نکرد.
"شوهر من ذاتا ادم شکاکی هست"
همه انسان ها تاحدی شک درشون است. مهم اینه که این شکاکیت در چه درجه ای و چه اثراتی در ارتباطات فرد با دیگران و زندگی خانوادگی داشته باشه. شما این مطلب رو می تونید از مشاور خانواده و یا روان شناس بپرسید.
اطمینان دارم که ادم شکاکی هست. الان کمتر شده ولی هنوزم گاها رفتارای عجیبی داره که به خاطر شک هستن. مثلا مرداد امسال، رفته بود مسافرت، دوستام منو دعوت کردن بریم بیرون، من بهش گفتم اجازه نداد، گفت همین الان زنگ بزن به دوستت قرارو به هم بزن، گفتم باشه الان زنگ میزنم، گفت زنگ زدی باید صداتونو ضبط کنی که داری بهش میگی نمیای بعد برام بفرستی.خب این چی میتونه باشه به جز شک؟
من نمی دونم شما چه کارهائی می کردید. ظاهرا کم شرارت و شیطنت نداشته اید.شاید بهتر می بود همسرتان پست می گذاشتند و ازتون گله می کردند
بله متاسفانه خیلی شیطون بودم. اتفاقا زیاد به این فکر میکنم که اگ شوهرم اینجا بود چه گله هایی از من میکرد =)
کسب دانش و معرفت منحصر به دانشگاه رفتن نیست. هماطور که گفتم مطالعه کنید
شما و همسرتان مانند سایر اعضای خانواده شما تحصیلات دانشگاهی ندارید. خب تحصیلات غیر دانشگاهی که می تونید داشته باشید. این همه دانشگاه های مکاتبه ای. آموزش گاه ها و ...
دانش هم منحصر به رشته های دانشگاهی نیست. دانش های اجتماعی، عمومی، اجتماعی ... دانش های تخصصی کامپیوتر (برنامه نویسی، طراحی شبکه ..). می تونید مانند بعضی ها که می شناسم خود و همسرتان بعضی تخصص ها رو فرا بگیرید و برای کسب درآمد با هم کار کنید و متکی به خود شوید. مثلا طراحی سایت، seo، برنامه نویسی، بازی سازی ...
برای دانشگاه مکاتبه ای الان خیلی حوصله ندارم ولی واقعا دلم میخواد برم ادامه ی دوره های ارایشگری. اون موقعی که شرکت میکردم خیلی لذتبخش بود برام
همینقدر که ایشون ابراز اعتماد میکنه خوبه. شما خودتون بروش نیاورید که زشتی کار ازبین بره و چه بسا اشکارا صحبت از بی اعتمدی بکنه. اگر این موضوع آزارتون میده و احتمال میدید واقعا شکاک باشند از مشاور خانواده و بهتر از آن از روان شناس کمک بگیرید.
پیش اومده به طور مستقیم بهم تهمت زده، فقط از برچسب شکاک میترسه. وقتی بهش میگم شکاکی خیلی سعی میکنه اثبات کنه که نیست.
من احتمال نمیدم، مطمئنم که هست. ولی اینم میدونم که شک کردناش به رفتارای خودم هم برمیگردن و میتونم کم و زیادش کنم. خودم هم تاحدودی شکاک که نه ولی حساس هستم. الان خیلی اولویتم با رفع شکاکیتش نیست، بیشترین چیزی که ازارم میده دست بزنشه.
دیگه این اشتباه رو نکنید. دلایل و کمترین عواقبش رو قبلا براتون گفتم. جائی میخواهید بروید خانه والدین، یا در بدترین حالت خانه خواهر و برادر. اگر دارید دائی و خاله ای که باهاشون صمیمی باشید.اگر هم نگران هستید این ها به پدرتون چیزی بگند ازشون بخواهید پنهان کنند. و به یاد داشته باشید
شما عروس خانواده همسرتون هستید و نه دخنرشون.
بله حق با شماست، خونه ی برادرم میرفتم بهتر بود.
کلا اخلاق و خلق و خوی ایشون اینطوریه؟ یا تربیت خانوادگی شون است؟ پا از روی شدت خشم و عصبانیت است؟
اولی و دومی کنترل کردنشان سخت و تلاش، تمرین و مراقبه طولانی مدت نیاز داره.
سومی باشه باز ببینید مشکل عصبی بودن دارند یا خیر؟ اگر علایم عصبی یا پرخاشگر بودن دارند باید به روان پزشک مراجعه کنند. مانند بیماری های جسمی، بیماری های روحی هم اگر درمان نشوند پیشرفت می کنند و مزمن میشند.
مورد اول و سوم درست هستن. خانوادش بددهن نیستن و اتفاقا زیادم بهش میگن که زشته. کلا از خیلی نظر ها با خانوادش فرق داره.
تقریبا هرکی زیاد میشناستش موافقه که ادم عصبی ای هست. قبل ازدواج هم فقط یه جلسه مشاوره رفتیم گفتن که باید قرص اعصاب مصرف کنه ولی بهش برخورد و گوش نکرد. برای همینه که من اصرار دارم بیاد مشاوره. شاید این بار مشاور بتونه برای روانپزشک رفتن راضیش کنه.
"همیشه و همیشه وقتی از کسی مشورت میخواهید حالا در هر زمینه ای که باشه، اطلاعات کافی و جامع بدید. هی پست جدید ایجاد نکنید. یکی رو ادامه بدید تا به سرانجام برسه یا بسته بشه. اگر خیلی نیاز باشه که پست جدید ایجاد کنید خیلی انتظار نداشته باشید دیگران بروند همه پست های قبلی شما رو با مطالبی که عمده آن ها اضافه هستند مطالعه کنند. یه متن مناسب از گذشته و حال برای پست جدیدتون آماده و همان ابتدا ارسال کنید"
باز هم واقعا ازتون عذر میخوام. از این به بعد اگ خواستم تاپیکی باز کنم حتما اولش اطلاعات مهم و خلاصه رو میدم. البته زیاد توی خلاصه گویی خوب نیستم چون نمیدونم دقیقا کدوم قسمت اطلاعاتم برای مشورت گرفتن مفیده و کدوم قسمت بی اهمیت!
از توجه و لطفتون بی اندازه ممنونم
نوشته اصلی توسط
باغبان
با سلام
خانم آوای بهشت ،،، شوهر شما در مورد کنترل عصبانیتشون ،،باید یه مهارت هایی بیامووزند ،،،
و محترم شما هم در قبال رفتار ایشون،،،، باید یه تکنیک هایی را بلد باشید .
اگر شوهر شما حاضر به مشاور رفتن نیستند ،،،می تونید محصولات آموزشی این حوزه را خریداری کنید و با هم در منزل تماشا کنید ،،،
و یا در این زمینه کتاب بخرید و با هم مطالعه کنید ،،،
یه نقشه راه داشته باشید برای توسعه خودتون ،،،و تاریخ مشخص کنید که مثلا هر 3 ماه باید این تغییرات را داشته باشید ،،،،
هر جا که پیشرفت کردید به خودتون پاداش بدید ،،
و هرجا که اشتباه کردید ناامید نشید و خطایابی کنید ( باگ گیری ) و ببنید هر دو در کجاها اشتباه کردید ،،،سپس اون باگ را برطرف کنید !
.............................
همسر شما والد قوی ای داره ( عصبانیت زیاد - عدم کنترل آن و ....)
یکی از راه های مقابله با این رفتار اینکه والد ایشون را کنترل کنید ،،،،
یکی از راه های کنترل والد اینکه ،،،کودک درون را فعال کنید ،،،،
وقتی کودکش فعال تر بشه ،،، تازه می تونیم تلاش کنیم که بالغ اش را فعال کنیم ( منطق )
آدم منطقی هم ،،عصبانیتش را بهتر کنترل میکنه ،،،
......................
خط قرمزهای ایشون را شناسایی کنید ،،،،و در این زمینه با هم حرف بزنید ،،،
برای این منظور یه کاغذ بردارید مشخصات خوب و بد ،،خط قرمز ها و ...مشخص کنید و در این مورد با هم حرف بزنید .
شاید بیشتر مشکلات اینکه ماها نمی خواییم حرف بزنیم و اگر حرف می زنیم دوست داریم دیگری را متهم کنیم !! ،،،
بیشتر در مفهوم " من " هستیم تا " ما "
زن و شوهرها تفاوت هایی دارنند ،،،به نظرم وقتی زن و شوهر ها تفاوت های خودشون و شباهت های خودشون را ترکیب کنند ،،،،می تونند ستاره های آسمون شبشون را بهتر پیدا کنند .
موفق باشید .
سلام اقای باغبان عزیز، خوشحالم که پست شما رو توی تاپیکم میبینم
شوهرم قول داده به مشاوره بیاد، البته کلا قول زیاد میده =))
من راهی که پیشنهاد دادین رو امتحان کردم. یه مدت خودم مقاله و کتاب میخوندم ، جزوه برداری میکردم و براش میگفتم. نمیتونم بگم هیچ فایده ای نداشت چون ممکنه تاثیراتی روی ذهن همسرم گذاشته باشه که من از اونا بی خبرم. روی خودم تاثیرگذار بودن، هم چنان هم اگ حوصله داشته باشم مطالعه میکنم و هم خودم و هم شوهرم متوجه پخته تر شدن افکار و رفتارهام شدیم، ولی کنترل خشم چیزی نیست که با مطالعه درست بشه، اگه هم ممکن هست شوهر من همتشو نداره. همون موقع هم، خودش که نمیخوند، منم براش میخوندم وسطش مسخره بازی درمیاورد. کلا دل نمیداد.
+ممنون میشم راه های فعال کردن کودک درونش رو بگین، یا اگ جایی هست که این اطلاعات رو داره بهم معرفی کنین خودم بخونم
+من خط قرمزهای اون و خط قرمزهای خودم رو میدونم ولی فکر نمیکنم همسرم خط قرمزهای من رو بدونه.
از توجه و لطفتون خیلی ممنونم
+طبق روال همیشگی دعواهامون دوباره شوهر من چنتا وعده داد و منم مجبور شدم که کوتاه بیام. ولی این دفعه جدیم، اگ بازم بپیچونه و مشاوره نیاد، میرم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)