آقای بهنام من تاپیک شمارو از اول دنبال میکردم هم براتون ناراحت میشدم هم عصبانی بودم از دست همسر سابقتون هم امیدوار بودم زندگیتون درست بشه هم ناامید بودم هزار تا حس مختلف که نمیدونستم کدوم راه درسته به همین خاطر هم نظری ندادم به نظرم هیچ کسی مثل خود شما نمیتونه مطمعن بشه که همسرتون چقدر با شما صادقه و چقدر میشه بهش برای برگشت و تحمل سختیهای راه اطمینان کرد اما اگه واقعا مطمعن هستید برمیگرده و پای سختیهاش میمونه و زندگی شادی در پیش رو دارید اول بهش بگید نامزدیشو با اون بنده خدا به هم بزنه فعلا اسمی از شما پیش خانوادش نیاره بگه اون بنده خدا رو دوست نداره بعد که اوضاع آرومتر شد و خانوادش ارامتر شدن یواش یواش زمینه رو برای برگشت به شما فراهم کنه امیدوارم هر چه خیر باشه سر راهتون قرار بگیره
علاقه مندی ها (Bookmarks)