باسلام خدمت دوستان
من شش ماهه عقد کردم، قرار اولیه گذاشته بودیم که اردیبهشت مراسم عروسی برگزار کنیم!!
ولی همسر من مشکل شدید معده و زانو درد داره که این ها را قبل از ازدواج به من نگفته بودند، حالا که ازدواج کردم، و دیدم این مشکلات را دارند، خیلی اصرار کردم بهش تا بره دکتر ، ولی بازم به زور و اجبار رفته دکتر که هنوز نتیجه اش معلوم نیست، ولی بابت همین حرف مادر و خواهرشون بمن گفتند اینقدر اصرار نکن و لازم نیست بره دکتر (در حالیکه مشکلات معده اش شدید هست)!
مورد دوم اینکه: من گاهی حرفایی نه خیلی حساس به همسرم میزنم، و تاکید میکنم که به کسی نگه، ولی دقیقا فرداش یا بعدها میبینم همون حرفا را به مامانش گفته !! چون مامانش در مورد اون حرفا با من صحبت میکنه
مورد سوم: تا به الان دو مورد این حالت پیش آمده، که از حرف من ناراحت شده ولی به جای اینکه خودش بمن بگه، مادر یا خواهرش بمن گفتند
من از این سه مورد به شدت ناراحتم، اول اینکه اگر اصرار به دکتر داشتم بخاطر سلامتی خودش بوده
دوم اینکه توقع دارم اگر از من ناراحته به خودم بگه
سوم اینکه حرف هایی که بهش میزنم به مادر و خواهرش نگه!!!
بنظرتون برای شناخت بیشتر همسرم و تذکر این موارد بهش بگم عروسی را عقب بندازه؟ (ضمنا تا الان در مورد این سه حالت حرفی به همسرم نزدم )
یعنی بهش بگم تا تکلیف سلامتیت مشخص نشه عروسی نمیگیریم! و اینکه دو مورد بقیه را فقط در حد اینکه من با این موارد مشکل دارم بهشون بگم!؟ ممکنه بفرمایید نحوه بیانم به چه شکل باشه
** من 28 ساله همسرم 29 ساله هستند
علاقه مندی ها (Bookmarks)