خب این که دیگه اینقدر نگرانی نداره! طبیعیه که همسرت انتظار داره مدام بری خونشون، اما این تویی که باید با زیرکی همه چیزو کنترل کنی. مثلا اینکه میخواد چند روز بری خونشون بمونی باهاش صحبت کن و بگو دلت نمیاد پدر و مادرت رو تنها بذاری، ازش بخواه اون بیاد خونه شما که هم شما با هم باشین هم پدر و مادرت تنها نمونن. هر وقتم خواست بری خونشون و تو نمیخواستی یه بهونه ای جور کن و یه برنامه دیگه پیشنهاد بده.
در مورد نگرانیت برای صميميت بیش از حد، هر وقت میری خونه شون لباس خیلی راحت نپوش. رسمی تر بپوش و خیلی باهاشون صمیمی نشو و شوخیای زیاد نکن. مهربون، محترمانه و سنگین رفتار کن. یه جورایی این حسو بهشون القا کن که مهمونشونی و اگر کمک میکنی شرط ادب رو به جا آوردی نه اینکه فکر کنن باهاشون خیلی قاطی شدی.
یه مورد دیگه هم هست که من خودم رعایت میکنم و توصیه م اینه شمام حتما رعایت کنید اینه که به هیچ عنوان تو خونه شون با نامزدت تنها نرو تو اتاق. حتی اگر اصرار کردن بهت قبول نکن و خودتو با کسی یا کاری سرگرم کن. اگر نامزدت دلخور شد بگو جلوی خونوادت روم نمیشه و معذب میشم. اما تو خونه پدریت ایرادی نداره و هر وقت خواستید توی اتاق تنها باشید با هم.
در مورد حد و حدود رابطه هم همون چیزی که عرف و فرهنگ خونوادتون هست و خودتم باهاش راحتی و قبولش داری رو باهاش درمیون بذار و از همین اول همه چیزو مشخص کن.
مطمئن باش با محبت و کمی ظرافت و ناز و عشوه میتونی از زیر کارایی که بهت اجبار میکنه در بری.
علاقه مندی ها (Bookmarks)