به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 94
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 95 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1395-1-21
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    600
    سطح
    11
    Points: 600, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 34 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این مرد به درد زندگی نمیحوره خیلی ساده و تنوع طلب هست اگر مطمینی که با اون دوستش در رفت و امده. هیچ شوهری حق نداره این کار رو بکنه مگر اینکه بیاد منطقی حرف بزنه و طلاق بگیره بعد. یعنی چی رفته با یکی دیگه در ارتباطه اون موقع شما هم با خیال خام دارید زندگی میکنید. بعدا میفهمید چی گفتم!

  2. #22
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم خیلی متاسفم اما اگه واقعا میخای زندگیت درست کنی فقط گوشات باز کن و عمل کن همین اول ازینکه تند حرف میزنم معذرت میخوام

    گاهی نیازه ادم از درون با خودش دعوا کنه بگه من باید درست بشم
    من پستهات رو خوندم برخلاف برخی که میگن جدا شو من میگم یه فرصت چند ماهه به خودت بده
    از نوشتهات من به شخصه احساس کردم با یه ادم رنجور و افسرده و بی اعتماد بنفس سرکار دارم البته بهت حق میدم اما باید بگم مقصرتنها خودتی

    اما اگه یه درصدم امید به بهبود زندگیت نداشتم اینجا برات نمینوشتم
    دخترخوب باید با یقین بگم همسرت واقعا دوست داره اما دودلش کردی
    تنها با کارات
    اگه میخای رفتار دیگران تغییر کنه بشه اونچیزی که ما میخایم تنها باید بشی کسی که اون رفتارها مستحقشه
    اول ازت میخام فقط بشینی و تمام اون رفتار هایی که تو دوستی با ایشون داشتی قبل پیدا شدن اون دختر بیاری تو ذهنت و همونطور باشی
    مردا عاشق زنای با عتماد بنفسن
    یهوقت میبینی یکی اصلا قیافه نداره اما بیا ببین چقدر خاستگار داره و برعکس یکی ایپقدر زیباست ولی ....
    اولین چیز همون اعتماد بنفس و دومین چیزبسیار مهم خوش رو بودنه
    اصلا لازم نیست کاری بکنی فقط این دو مورد رو تقویت کن
    میدونم الان میگی همسرم اینقدر ایراد گرفت خودم باختم
    اما اگه واقعا دوسش داریو زندگیت رو میخای بایییییییدددددد تغییری در خودت ایجاد کنی
    بنده خدا گفته من محبت کلامی میخام شما اسمشم صدا نمیکنی!!!!!!!!
    من کار ایشون توجیه نمیکنم اما ایشونم با یه امیدی اومده با شما عقد کرده
    کم بودای هم باید زن و شوهر فقط برآورده کنن
    اولا دیگه هرگز نگو تو اون دختر دوست داری به هیچ عنواننننننننن دیگگگگگگگگگهههه اسمش نیار
    شما 32 سالته بچه که نیستی تا مینش کن تا تامینت کنه
    باید تمام تلاشت و انرژیت رو بذاری برا اصلاح خودت
    دوسش داری نشون بده همونطور که شما بدون اینکه مدرکی داشته باشی همسرت در حاله خیانته و ازحرکاتش پی بردی (هرچند غلط) ایشون هم از رفتار سرد شما کلی ناراحت و سرخورده شده
    به خودش میگه به هزارامید رفتم گرفتمش اخرش این شد هرکی دیگههم باشه این میگه
    شما گفتی اواخر محبت کلامی میکردی همسرت میگفته الکی نگو
    این واقعا طبیعی بوده ایشون هنگ کرده بوده شما و این حرفا براش نچسب بوده اما یادت باشه اگه محبتهای کلامیت تداوم داشته باشه پیش خودش میگنه نه مثل اینکه واقعیه حتی ممکنه ایشون تیکه بهت بندازه وچیزی بگه که شما از کارت پشیمون شی اما باید بگم دقیقا همون موقع تو کارت استوارتر باش چون ایشون باورش نشده و میخاد صحتش رو پی ببره
    سخنرانیهای دکتر حبشی بخصوص کلید مرد و اقتدار مرد ایشون بسیارکمکت میکنه تا بدونی نقطه ضعف یه مرد چی هست!!!!!!

    ازین به بعد از خودت از ظاهرت تو خوشیا پیشش تعریف کن این کار به مرور زمان به شدت نگاه ایشون به ظاهر شما تغییر خاهد داد مثلا بگو اره همه میگن خیلی هیکلت متناسبه اگه گفت کاش قدت بلند بود بگو اه چیه قد بلند انگار میخای یه درخت و بغل کنی یادت باشه اصلا کوچیکترین حرفی ازون دختر به زبون نیار غیر مستقیم و با سیاست خودت رو زیبا جلوه بده این کلمات تلقینی به مرور اثر خودش رو خیلی عمیق رو همسرت خاهد گذاشت
    در ضمن اگه جات بودم حتما با سیاست با مادرش رابطم عاللللللللی میکردم
    یه اصلی هست اینکه بدترین زن دنیا که باشی اگه مادر همسرت ازت پیش همسرت تعریف کنه میشی سوفیالورن!!!!!!!!!!!
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 25 خرداد 95 در ساعت 11:33

  3. 2 کاربر از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (چهارشنبه 26 خرداد 95), اسما@ (سه شنبه 25 خرداد 95)

  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    شما ميگين با مادرشوهرت صميمى باش ولى مادر شوهرم اصلا بهم محل نميده، هرچى ميخوام باهاش خوب باشم اجازه نميده. مثلا براش كيك پختى بردم گفت اين چيه آوردى ما كه كيك نميخوريم. براش هرجا رفتم سوغاتى آوردم يكبار گفت از كشور اجنبى اينا رو چرا آوردى من چندشم مياد اينارو بپوشم اونا مسلمون نيستن كه، يكبار ديگه هم براش سوغاتى بردم گفت خريد كردن بلد نيستى كه، كاشكى من جاى تو رفته بودم ميدونستم چيا بيارم بعدشم اون سوغاتى ها رو داد به همسايشون. مادر شوهرم اصلا دوست نداره كه با من رابطه خوبى داسته باشه. وقتايى كه با من تنهاست انقدر حرفهاى بدى بهم ميگه كه اصلا دوست ندارم برم خونه اش. سهم مادرشوهرم تو خراب شدن اين رابطه كم نيست. من كمى آدم خجالتى و كم حرف هستم، مادرشوهرم از همون اوايل عقد نشسته بود و پيش همسرم كلى در مورد من بدگويى كرده بود و هنوز هم كه هنوزه داره به اين كارش ادامه ميده. مثلاً ميگفت كه چرا اين دختر حرف نميزنه، نكنه مريضه، حرف نزدنش بى احتراميه به ما معنيش اينه كه ما رو نميپسنده، همش ميگفته اشتباه كرديم توى انتخابمون. يا وقتايى كه من با همسرم حرفم ميشد عوض اينكه بخواد رابطه مون رو درست كنه پشت سرم حرف ميزده و ميگفته اين دختر مشكل روحى داره افسرده است به دردت نميخوره. ميدونيد من هيچ وقت در مقابل اين حرفها جوابى ندادم فقط به خدا سپردمش كه از حسادت زندگى منو بدتر كرد.
    زندگى من از هر طرف سخت و غيرقابل تحمله، از زمان عقدم به اينور يازده كيلو لاغر شدم، هر كسى ميبينه متوجه ميشه كه زندگى خوبى ندارم.
    مادرشوهرم اگه با من خوب بود و منو انقدر بد نميكرد پيش همسرم شايد الان اوضاع طور ديگه اى بود

  5. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 95 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1395-1-21
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    600
    سطح
    11
    Points: 600, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 34 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    شما ميگين با مادرشوهرت صميمى باش ولى مادر شوهرم اصلا بهم محل نميده، هرچى ميخوام باهاش خوب باشم اجازه نميده. مثلا براش كيك پختى بردم گفت اين چيه آوردى ما كه كيك نميخوريم. براش هرجا رفتم سوغاتى آوردم يكبار گفت از كشور اجنبى اينا رو چرا آوردى من چندشم مياد اينارو بپوشم اونا مسلمون نيستن كه، يكبار ديگه هم براش سوغاتى بردم گفت خريد كردن بلد نيستى كه، كاشكى من جاى تو رفته بودم ميدونستم چيا بيارم بعدشم اون سوغاتى ها رو داد به همسايشون. مادر شوهرم اصلا دوست نداره كه با من رابطه خوبى داسته باشه. وقتايى كه با من تنهاست انقدر حرفهاى بدى بهم ميگه كه اصلا دوست ندارم برم خونه اش. سهم مادرشوهرم تو خراب شدن اين رابطه كم نيست. من كمى آدم خجالتى و كم حرف هستم، مادرشوهرم از همون اوايل عقد نشسته بود و پيش همسرم كلى در مورد من بدگويى كرده بود و هنوز هم كه هنوزه داره به اين كارش ادامه ميده. مثلاً ميگفت كه چرا اين دختر حرف نميزنه، نكنه مريضه، حرف نزدنش بى احتراميه به ما معنيش اينه كه ما رو نميپسنده، همش ميگفته اشتباه كرديم توى انتخابمون. يا وقتايى كه من با همسرم حرفم ميشد عوض اينكه بخواد رابطه مون رو درست كنه پشت سرم حرف ميزده و ميگفته اين دختر مشكل روحى داره افسرده است به دردت نميخوره. ميدونيد من هيچ وقت در مقابل اين حرفها جوابى ندادم فقط به خدا سپردمش كه از حسادت زندگى منو بدتر كرد.
    زندگى من از هر طرف سخت و غيرقابل تحمله، از زمان عقدم به اينور يازده كيلو لاغر شدم، هر كسى ميبينه متوجه ميشه كه زندگى خوبى ندارم.
    مادرشوهرم اگه با من خوب بود و منو انقدر بد نميكرد پيش همسرم شايد الان اوضاع طور ديگه اى بود
    مادر شوهرت بیماره !! واقعا که. مرد شما رفته با زن دیگه ارتباط گرفته بدون حرف زدن منطقی با شما این مرد تنوع طلبه و به درد زندگی نمیخوره از ما گفتن

  6. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mozaxraf نمایش پست ها
    مادر شوهرت بیماره !! واقعا که. مرد شما رفته با زن دیگه ارتباط گرفته بدون حرف زدن منطقی با شما این مرد تنوع طلبه و به درد زندگی نمیخوره از ما گفتن
    من هر چى فكر ميكنم دليلى براى رفتارهاى مادرشوهرم پيدا نميكنم جز حسادت، هر دفعه كه من و همسرم رفتيم مسافرت و برگشتيم دعواى بزرگى راه انداخته، هميشه بهم ميگه چه شانسى دارى، من با اين سنم يكبار خارج از كشور نرفتم تو نيومده اين همه كشور رفتى مسافرت. رفتارهاش خيلى عجيب مياد برام كه آدم چطورى ميتونه حسادت كسى رو بكنه كه از بچه اش هم كوچيكتره. اگه مادرشوهرم عوض بدگويى از من پيش شوهرم تعريفمو ميكرد وضعيت شايد بهتر از اين بود. هميشه ميگه تا حالا تو عمرت اين همه امكانات، پول، لباس.... ديده بودى، دنبال فرصتيه تا منو تحقير كنه. مادرشوهرم خواسته يا ناخواسته داره زندگى پسرش رو خراب ميكنه. شوهرم قبلاً ها هميشه ميگفت مادرم همينجوريه بايد تحملش كنيم. و هميشه ميگه تو از امتحان هاى من سربلند بيرون اومدى و تو خيلى دختر باشخصيت و مودبى هستى. ولى منم خسته شدم از رفتارهاى مادرش واسه همين سعى ميكنم تا ميتونم از مادرش فاصله بگيرم و تا مجبور نشدم نبينمش. واسه همين رابطه ام با مادرش خيلى رسمى و سرده. واسه همين مادرش هميشه بهش ميگه زنت خيلى خودش رو ميگيره و مارو نمى پسنده. جديداً اسم اين رفتارم كه باهاشون رسمى هستم رو بى احترامى گذاشتند. من همه اش به شوهرم توضيح ميدم كه من هدفم بى احترامى نيست، دليل رسمى بودن من با خانواده ات رفتارهاى اونهاست. و نميخوام دعوا و كدورتى پيش بياد. واقعا ديگه نميدونم با اونها چطورى رفتار كنم؟!!!
    همسر من آشكارا با كسى رابطه نداره حتى إنكار ميكنه خيانتش رو. من فقط بعضى چيزها ازش ديدم كه فهميدم با اون دختر رابطه داره. وگرنه اين نظر شما كه همسرم تنوع طلب هست رو قبول ميكنم، دنبال راهى هستم تا كوتاهى هايى كه كردم رو جبران كنم تا اگه خدايى نكرده طلاق گرفتم حسرت اين رو نخورم كه اشتباه از من بود و هيچ كارى براى همسر و زندگيم نكردم. ميخوام جبران تمام قصورات و كوتاهى هامو بكنم تا اگه اين زندگى با رفتارها و سردى من به اين نقطه رسيده نجاتش بدم

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 95 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1395-1-21
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    600
    سطح
    11
    Points: 600, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 34 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    من هر چى فكر ميكنم دليلى براى رفتارهاى مادرشوهرم پيدا نميكنم جز حسادت، هر دفعه كه من و همسرم رفتيم مسافرت و برگشتيم دعواى بزرگى راه انداخته، هميشه بهم ميگه چه شانسى دارى، من با اين سنم يكبار خارج از كشور نرفتم تو نيومده اين همه كشور رفتى مسافرت. رفتارهاش خيلى عجيب مياد برام كه آدم چطورى ميتونه حسادت كسى رو بكنه كه از بچه اش هم كوچيكتره. اگه مادرشوهرم عوض بدگويى از من پيش شوهرم تعريفمو ميكرد وضعيت شايد بهتر از اين بود. هميشه ميگه تا حالا تو عمرت اين همه امكانات، پول، لباس.... ديده بودى، دنبال فرصتيه تا منو تحقير كنه. مادرشوهرم خواسته يا ناخواسته داره زندگى پسرش رو خراب ميكنه. شوهرم قبلاً ها هميشه ميگفت مادرم همينجوريه بايد تحملش كنيم. و هميشه ميگه تو از امتحان هاى من سربلند بيرون اومدى و تو خيلى دختر باشخصيت و مودبى هستى. ولى منم خسته شدم از رفتارهاى مادرش واسه همين سعى ميكنم تا ميتونم از مادرش فاصله بگيرم و تا مجبور نشدم نبينمش. واسه همين رابطه ام با مادرش خيلى رسمى و سرده. واسه همين مادرش هميشه بهش ميگه زنت خيلى خودش رو ميگيره و مارو نمى پسنده. جديداً اسم اين رفتارم كه باهاشون رسمى هستم رو بى احترامى گذاشتند. من همه اش به شوهرم توضيح ميدم كه من هدفم بى احترامى نيست، دليل رسمى بودن من با خانواده ات رفتارهاى اونهاست. و نميخوام دعوا و كدورتى پيش بياد. واقعا ديگه نميدونم با اونها چطورى رفتار كنم؟!!!
    همسر من آشكارا با كسى رابطه نداره حتى إنكار ميكنه خيانتش رو. من فقط بعضى چيزها ازش ديدم كه فهميدم با اون دختر رابطه داره. وگرنه اين نظر شما كه همسرم تنوع طلب هست رو قبول ميكنم، دنبال راهى هستم تا كوتاهى هايى كه كردم رو جبران كنم تا اگه خدايى نكرده طلاق گرفتم حسرت اين رو نخورم كه اشتباه از من بود و هيچ كارى براى همسر و زندگيم نكردم. ميخوام جبران تمام قصورات و كوتاهى هامو بكنم تا اگه اين زندگى با رفتارها و سردى من به اين نقطه رسيده نجاتش بدم
    در اصل من دلم برا هر دوتون میسوزه ولی اینجا اگر واقعا همسرتون مطمینین با کسی رابطه داره، کسی که ضرر کرده شمایید. این رفتارهای واقعا تعجب برانگیز و عقده ای مادر شوهرتون جای بسی تامل داره. اگر شوهرتون واقعا ادم منطقی هست باید بیاد بگه به این دلایل من نمیتونم زندگی کنم باهات. وگرنه اینکه بگه دوستت دارم اصلا میمیرم برات ولی با کس دیگه ای باشه این بدتر از خود اون خیانته. البته اینارو وقتی میگم که مطمین باشین شوهرتون رابطه داره با اون فرد نخ فقط عکس و اینا.
    امیدوارم مشکلتون حل بشه واقعت ادم دلش به جوونا میسوزه!

  8. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    ديروز همسرم به مامانم زنگ زد و با مامانم احوالپرسى كرد ولى هيچى در مورد من با مامانم حرف نزد. مامانم خيلى ناراحت بود. من اصلا نميدونم چرا همسرم اينجورى رفتار ميكنه، اگه هدفش جدائيه، چرا به مامانم زنگ ميزنه و سعى داره رابطه اش رو با مامان و خانواده ام حفظ كنه، اگه هدفش جدائى نيست، چرا سراغ من رو نميگيره و براى رفع مشكلمون نمياد حرف بزنه؟! اگه هدفش جدائى نيست چرا بهم خيانت ميكنه؟!

  9. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    چرا منو فراموش كردين؟! خيلى حالم بده....
    امروز همسرم زنگ زد به مامانم و گفت كه واسه ماه رمضون افطارى داده و كل فاميل و دوستارو دعوت كرده، به مامانم گفت شما هم تشريف بيارين، مامانم گفت حنا هم دعوته؟! گفت آره
    مامانم گفته بود شما كه با هم آشتى نكردين گفته بود حنا فكر نكنم بياد، همسرم گفته بود ميل خودشه اگه نيومد به جاش حميد (داداشم) رو بيارين.
    مامانم گفته بود شما كه توى سنى نيستين با هم قهر كنين بايد صحبت كنين و يه تصميم درست بگيرين. همسرم گفته بود بله بايد با شما صحبت كنم و يه تصميم اساسى بگيرم. فردا قراره رو در رو با هم صحبت كنن.
    همسرم آدميه كه به خاطر موقعيتش خيلى فكر آبروشه و اوايل دعوامون به مامانم ميگفت من نميخوام كسى از دعواى من و حنا خبردار بشه ولى امروز كه زنگ زد به مامانم اصلا رفتن و نرفتن من به اون مهمونى واسش مهم نبود و اصلا دنبال حل مشكل نيست، و به جاى حرف زدن با من ترجيح ميده با مامانم حرف بزنه. به نظرتون من چيكار كنم؟ برم مهمونى همسرم؟
    اگه نرم مهمونى، همه ميفهمن كه من و همسرم قهريم، و اون دختر كه زمانى منشى همسرم بوده از طريق همكاراش ميفهمه من نرفتم و رابطشون با همسرم بهتر ميشه.
    اگه برم مهمونى، خودم كوچيك ميشم و عليرغم همه ى بديهاى همسرم باز هم اين منم كه ميرم سراغش.
    من برم يا نرم؟ همسرم قصدش از اين كارها چيه؟ ميخواد طلاقم بده؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط زانکو نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    قد و وزن شما که خیلی عالی و متناسب هست
    شما بعد از رفتارای نامزدت اعتماد به نفستو از دست دادی و کاملا طبیعیه
    یعنی چی که قیافم معمولیه؟؟خوب همه معمولی هستن. اعتماد به نفستو تقویت کن خانومی
    میدونم شرایط سختی داری و واقعا سخته که بخوای به نامزدت محبت کنی
    به نظرم منتظر باش ببین اون چیکار میکنه توم بهش زنگ نزن
    ببین چی میشه
    اینطوری معلوم میشه چند مرده حلاجه
    كمكم كنين لطفاً. همونطور كه گفتين بهش زنگ نزدم ولى همسرم منو اينجورى دعوت كرد، برم مهمونيش؟

  10. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام عزیزم
    من واقعا نمیدونم الان دقیقا چی به صلاحه
    این قضیه خیلی مهم و حساسه
    از فرشته مهربون میخوام بیان و نظرشونو بگن لطفا
    اما یه سری توضیح ها بهت میدم که شاید تو تصمیم گیری کمکت کنه
    اول اینکه اگر نری خب همه میفهمن مشکل دارین و قضیه اون دختر
    دوم اگر بری اونجا معلوم نیست با چه رفتاری مواجه بشی. رفتار همسرت چطور باشه و مادرش و باقی خانوادش.
    اما تو هنوز زنشی به نظرم بهتره که بری یه دست لباس جدید و خوشگل بخری و بری مهمونی و طوری رفتار کنی که هیچ اتفاقی نیفتاده
    یعنی با همسرت و مادرش گرم برخورد کنی
    و بعدشم با خانوادت برگردی
    این نظر منه اما بازم این خودتی که باید تصمیم بگیری و من نظر سخصیمو گفتم که تخصصی هم نیست

  11. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 95 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1395-1-21
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    600
    سطح
    11
    Points: 600, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 34 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    چرا منو فراموش كردين؟! خيلى حالم بده....
    امروز همسرم زنگ زد به مامانم و گفت كه واسه ماه رمضون افطارى داده و كل فاميل و دوستارو دعوت كرده، به مامانم گفت شما هم تشريف بيارين، مامانم گفت حنا هم دعوته؟! گفت آره
    مامانم گفته بود شما كه با هم آشتى نكردين گفته بود حنا فكر نكنم بياد، همسرم گفته بود ميل خودشه اگه نيومد به جاش حميد (داداشم) رو بيارين.
    مامانم گفته بود شما كه توى سنى نيستين با هم قهر كنين بايد صحبت كنين و يه تصميم درست بگيرين. همسرم گفته بود بله بايد با شما صحبت كنم و يه تصميم اساسى بگيرم. فردا قراره رو در رو با هم صحبت كنن.
    همسرم آدميه كه به خاطر موقعيتش خيلى فكر آبروشه و اوايل دعوامون به مامانم ميگفت من نميخوام كسى از دعواى من و حنا خبردار بشه ولى امروز كه زنگ زد به مامانم اصلا رفتن و نرفتن من به اون مهمونى واسش مهم نبود و اصلا دنبال حل مشكل نيست، و به جاى حرف زدن با من ترجيح ميده با مامانم حرف بزنه. به نظرتون من چيكار كنم؟ برم مهمونى همسرم؟
    اگه نرم مهمونى، همه ميفهمن كه من و همسرم قهريم، و اون دختر كه زمانى منشى همسرم بوده از طريق همكاراش ميفهمه من نرفتم و رابطشون با همسرم بهتر ميشه.
    اگه برم مهمونى، خودم كوچيك ميشم و عليرغم همه ى بديهاى همسرم باز هم اين منم كه ميرم سراغش.
    من برم يا نرم؟ همسرم قصدش از اين كارها چيه؟ ميخواد طلاقم بده؟

    - - - Updated - - -

    كمكم كنين لطفاً. همونطور كه گفتين بهش زنگ نزدم ولى همسرم منو اينجورى دعوت كرد، برم مهمونيش؟
    اگر حق طلاق دارید اقدام کنید بدون فوت وقت. همانطور که میبینین وضعیت روز به روز بدتر میشه و این مرد علنا داره نشون میده مرد زندگی نیست. وقتی شوهری میگه اگه زنم نیاد برادرم رو بیار و از این حرفا باید قید اون زندگی رو زد.
    من ادم منفی نیستمااا خانم ولی این زندگی به درد نمیخوره.


 
صفحه 3 از 10 نخستنخست 12345678910 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 10:22
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.