سلام،
صحبت هایی از امام حسین (ع) پس از ورود به صحرای کربلا:
اين مردم برده هاى دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان مى باشد، حمايت و پشتيبانيشان از دين تا آنجاست كه زندگيشان در رفاه است و آنگاه كه در بوته امتحان قرار گيرند، دينداران كم خواهند بود.
صحبت امام خطاب به حضرت عباس:
به سوى آنان بازگرد و اگر توانستى همين امشب را مهلت بگير و جنگ را به فردا موكول بكن تا ما امشب را به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم ؛ زيرا خدا مى داند كه من به نماز و قرائت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم
آیاتی از سوره آل عمران که امام در شب عاشورا تلاوت کردند:
آنان که به راه کفر رفتند گمان نکنند که مهلتی که ما به آنها میدهیم به حال آنان بهتر خواهد بود، بلکه آنها را (برای امتحان) مهلت میدهیم تا بر گناه و سرکشی خود بیفزایند، و آنان را عذابی خوارکننده است. (آل عمران ۱۷۸)
خداوند هرگز مؤمنان را بدین حال کنونی که برآنید وانگذارد تا آنکه (با آزمایش خود) بدسرشت را از پاک گوهر جدا کند. و خدا همه شما را از سرّ غیب آگاه نسازد و لیکن (به این مقام) از پیغمبران خود هر که را مشیّت او تعلق گرفت برگزیند، پس شما به خدا و پیغمبرانش بگروید، که هر گاه ایمان آرید و پرهیزکار شوید اجر عظیم خواهید یافت. (آل عمران ۱۷۹)
در روز عاشورا:
و چون چشم امام عليه السلام به انبوه جمعيت لشكر دشمن افتاد و در مقابل خويش سيلى عظيم و موجى خروشان از دشمن را ديد دستها را به سوى آسمان بلند كرد و اين دعا را خواند:
خدايا! تو در هر غم و اندوه پناهگاه و در هر پيشامد ناگوار مايه اميد من هستى و در هر حادثه اى سلاح و ملجاء من. چه بسيار غمهاى كمرشكن كه دلها در برابرش آب و راه هرچاره در مقابلش مسدود مى گردد، غمهاى جانكاهى كه با ديدن آنها دوستان دورى جسته و دشمنان زبان به شماتت مى گشودند، در چنين مواقعى تنها به پيشگاه تو شكايت آورده و از ديگران قطع اميد نموده ام و تو بودى كه به داد من رسيده و اين كوههاى غم را برطرف كرده اى و از اين امواج اندوه نجاتم بخشيده اى . خدايا! توئى صاحب هر نعمت و توئى آخرين مقصد و مقصود من.
منبع: سایت quransaed.ir (قسمت "ادعیه و خطبه های امام حسین (ع) در کربلا" در "ویژه نامه" در "بانک مطالب")
منبع مطالب این سایت است و من تحقیقات بیشتری در مورد صحت این مطالب نکردم.
هر سال در محرم به خاطر مصیبتی که به امام حسین و اهل بیتش وارد شده اشک ها می ریزیم. ولی از خودم می پرسم اگه من در صحرای کربلا بودم و می دیدم در مقابلم هزاران شمشیر برنده منتظر تکه تکه کردن من هستند، پا به فرار می گذاشتم یا می ماندم؟!
شاید جواب سوالم همان صحبت امام باشه که:
اين مردم برده هاى دنيا هستند و دين لقلقه زبانشان مى باشد، حمايت و پشتيبانيشان از دين تا آنجاست كه زندگيشان در رفاه است و آنگاه كه در بوته امتحان قرار گيرند، دينداران كم خواهند بود.
در آخر شعری از سعدی:
آن نه عشق است که از دل به دهان میآید
وآن نه عاشق که ز معشوق به جان میآید
عاشق آن است که بی خویشتن از ذوق سماع
پیش ِ شمشیر ِ بلا رقص کنان میآید
شرط ِ عشق است که از دوست شکایت نکنند
لیکن از شوق حکایت به زبان میآید
.
علاقه مندی ها (Bookmarks)