به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 31 نخستنخست 12345678910111222 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 303
  1. #11
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    بیبی عزیزم ممنون از نظرت
    درسته پدر من خیلی مهربونه حتی چندین بار خواسته با پدرش صحبت کنه ولی پدرش سعی می کنه فرار کنه چون میگه من راضیم ولی مادرش راضی نیست
    آرش هم متاسفانه اصلا سیاست نداره و به قول شما با دعوا و قهر کاری از پیش نمی ره

  2. #12
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    من واقعا به کمکتون نیاز دارم چون اصلا نمی د.نم باید چیکار کنم از یه طرف خانواده ام هستن که به خاطر من واقعا کوتاه اومدن و من یه جورایی جولوشون شرمندم
    از طرف دیگه آرش خیلی عصبی شده یه موقع رفتارهایی ازش می بینم که فکر می کنم اصلا نمی شناسمش
    از یه طرفم خواهرم که هر روز به خاطر من و آرش داره با شوهرشو خانوادش می جنگه و اونا حرف خودشونو می زنن
    ازشون می پرسه چرا همون 4 سال پیش نگفتین که نمی خوایین با کمال پرویی می گن آخه می خواستیم آرش یه هدف داشته باشه که بخاطرش تلاش کنه
    این حرف برای من خیلی سنگین بود یعنی من پله ی ترقی بچشون شدم حالا که همه چی جوره دیگه منو نمی خوان
    آرشم فقط داره توی این سیلی که بوجود اومده دست و پا می زنه و داغون شده

  3. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    نه عزیزم داغون نمی شه. می دونی دوست من منم قبل از عقدم خانواده همسرم مخالفت الکی می کردن. می دونی الان بهترین کار چیه ؟ خودتو بکش کنار. به آرش بگو بیشتر از این نمی تونی شخصیت خانوادتو خورد کنی. بگو نمی خوای زندگی خواهرت هم تحت تاثیر قرار بگیره . براش یک فرصت تعیین کن . بگو تا اون فرصت هر کاری که صلاح می دونه انجام بده.

    دوست من متاسفانه تاریخ همین طور تکرار می شه. منم یک روز جای تو بودم خانمی. خانواده همسرم بی دلیل مخالفت می کردن. خواهر همسرم هم هر چی با خانوادش حرف می زد بی فایده بود. پدرم هم جریان دوستیمون رو فهمیده بود و .... تازه شرایط من از تو خیلی خیلی بدتر بود. باز آرش الان مستقله ولی همسر من سرباز بود و یک شاهی هم تو جیبش نداشت. منم مثل تو هی دلم شور همسرمو می زد. همسر منم مثل ارش قاطی کرده بود و...
    می دونی چی شد که بالاخره اومدن ؟ یک شب خیلی گریه کردم. به خودم گفتم من که دخترم خانوادمو بالاخره راضی کردم. ( دوست من خانوادم اول می گفتن مگه جنازت از این خونه بره ما موافقت کنیم. ببین من چه شرایط بدتری داشتم ) ولی امین چی ؟ تازه ما دخترها خیلی محدودتریم. پسر ها ازادترن. حداقل اون اجازه پدر نمی خواد . صبح بهش زنگ زدم و براش تاریخ معین کردم. گفتم اگه تا اون تاریخ نشه من بیشتر از این نمی تونم خودم و خانوادمو زیر سوال ببرم. گفتم شاید قسمت نیست و ...
    امین دست از کله شقی برداشت و دو روز با خانوادش حرف زد تا مادرش اخر هفته زنگ زد. به همین راحتی.

    آرش هم همینه. بذار خودش مرد و مردونه با اونا حرف بزنه . هر چی باشه باز هم بچشونه. مطمئن باش دل مادرش از سنگ نیست. تا آرش باور نکنه ممکنه از دستت بده اون طور تاثیر گذار نمی تونه با خانوادش حرف بزنه. اگه مرد بخواد دختری رو از زیر سنگ می کشدش بیرون . تازه تو زیر سنگ نیستی . تو طبق اماده ای . فقط باید زحمت بدن بیان ببرنت . عزیزم من به اینایی که گفتم ایمان دارم.

    به من هم روزی یکی دیگه این حرف ها رو بهم زد.
    خیلی حرف های دیگه هم شنیدم که الان پشیمونم که چرا گوش نکردم چون اون موقع فکر می کردم """ من فرق دارم ... """

    دوست عزیز اینو کلی می گم : اگه از کسان دیگه پند نگیریم برای زندگیمون کلاهمون پس معرکه است. ما همیشه فکر می کنیم پیش خودمون "" نه من فرق دارم "" ولی هیچ فرقی وجود نداره. تاریخ هر روز و هر دقیقه داره اجرا می شه و بدا به حال هر کی که خودش بخواد تجربه کنه.
    روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...

    هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...

  4. #14
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    آقایون لطفا بگن اگه جای آرش بودن چیکار می کردن

  5. #15
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    نازنین جون ممنون از راهنماییت
    آره باید همین کارو بکنم ولی اگه بعد اون تاریخ بگه من خودم تنها می یام چی؟پدر من راضی به تنها اومد نیست
    بعدشم من نمی خوام آرش فکر کنه من نگران ازدواج کردن هستم چون همین جوریم به من می گه من و خانواده ام لیاقت صبوریای تورو نداریم
    یه بارم بهم گفته اگه از من خسته بشی منو نخوای من مجبورت نمی کنم میگه من بهت حق می دم از خانوادم متنفر باشی
    من چیکار کنم نازنین جوون می دونم دارم اشتباه می کنم ولی بخدا خیلی دوسش دارم وقتی می بینم اون آرش مغروره 4 سال پیش مثه ابر گریه می کنه
    منم دلم نمی یاد مثه خانوادش بی منطق بشم

  6. #16
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    از طرفی هم شوهر خواهرم تحدید کرده اگه تنهایی عقد کنیم نمی زاره دیگه خواهرم بیاد خونه ی ما منم همین یه خواهر دارم و خیلی بهم وابسته هستیم

  7. #17
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 تیر 91 [ 11:23]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,019
    امتیاز
    7,536
    سطح
    57
    Points: 7,536, Level: 57
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    650

    تشکرشده 657 در 204 پست

    Rep Power
    117
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    من ضعیف برخورد می کنم خودمم می دونم چون بینهایت دوسش دارم نمی خوام از دستش بدم ما توی این 4 سال دوست نبودیم مثه نامزد بودیم اون خونه ی ما میآد باهم مسافرت میریم
    با پدر مادرم خیلی راحته با هم میریم سرکار باهم برمیگردیم هر روز میاد دنبالم این همه وابستگی رو من چیکار کنم

  8. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اردیبهشت 92 [ 12:37]
    تاریخ عضویت
    1387-6-17
    نوشته ها
    1,234
    امتیاز
    8,567
    سطح
    62
    Points: 8,567, Level: 62
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 183
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience Points
    تشکرها
    277

    تشکرشده 281 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    خب از 4 سال ضعیف برخورد کردنت چه نتیجه ای گرفتی عزیزم ؟ مطمئن باش آرش می تونه خانوادشو متقاعد کنه. دوست خوبم من دقیقا 6 ماهه پیش جای تو بودم. هر روز تو دستشویی شرکت اشک می ریختم ولی الان به اون روزها می خندم. باور کن اگه محکم تر باشی به نتیجه می رسی.
    در ضمن قبل ازدواج خیلی حرف های لطیف می شنوی. این کاملا طبیعی بلوم عزیز. برای همه همینه.
    اگه می خوای از دستش ندی یکبار به خاطر خودتون دوتا محکم باش عزیزم.
    روی هر پله که بایستی خدا یک پله ازت بالاتره. نه به خاطر اینکه خداست. به خاطره اینکه دستتو بگیره...

    هر شب درانتهای شب نگرانیهایت را به خدا واگذار کن و آسوده بخواب. به هر حال او در تمام شب بیدار است ...

  9. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 فروردین 88 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1387-8-02
    نوشته ها
    318
    امتیاز
    4,441
    سطح
    42
    Points: 4,441, Level: 42
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 33 در 29 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    bloom گرامی توان این کار رو خواهید داشت. صبری که شما خرج داده اید در این مدت چیز کمی نیست. امیدوارانه نگاه کنید و یقین داشته باشید که می تونید. آرش خان رو ترغیب کنید به محکم بودن. بهش این رو برسونید که محکم بودنش جلوی خونوادش-مودبانه با اونها بحث کردن و ... تنها راهه برای رسیدن به اون هدف مطلوب"اگر هنوز هم شما رو دوست داره" و این وسط تنها نمی مونه همون طور که تا حالا نمونده. من تصور می کنم که اون قدرت اینکار رو داره. مهربونتر شدن شما نسبت به اون در تعادل با یک مقدار ابراز نگرانی از شرایط موجود و اینکه شما می خواید آرش رو از همین اول کار یک مرد محکم کنار خودتون بدونید حسی از اون رو تحریک می کنه که برای یک مرد کافیه تا هر سدی رو برداره.اون می تونه. موفق باشید بانوی گرامی

  10. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 فروردین 88 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1387-8-02
    نوشته ها
    318
    امتیاز
    4,441
    سطح
    42
    Points: 4,441, Level: 42
    Level completed: 46%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    28

    تشکرشده 33 در 29 پست

    Rep Power
    47
    Array

    RE: میشه کمکم کنین

    آرش می تونه این کارها رو انجام بده.
    1-جوری که خیلی به چشم نیاد شما رو تو خونواده بالا ببره. حالا چطوری: مثلا موقع تماشای یک فیلم یا سریال که خصوصیت خوبی از یک زن نمایش داده می شه و این خصوصیت در درون شما هم وجود داره اشاره کنه که چه جالب . من تا حالا خودم به این خصوصیت خوب .. توجه نکرده بودم."دقیقا با همچین جمله بندی" یعنی انگار داره با خودش صحبت می کنه
    2-در صحبتهایی که پیش میاد و رودررو هست رک برخورد کنه. "مادر باور کنید که..."جمله خوبی محسوب می شه برای تغییر نگرش خونواده آرش.یا حتی به شوخی" حتی فکرشو نکن مامان که ما بتونیم دختر بهتری رو پیدا کنیم و.."
    3-صریح برسونه به خونوادش که به دلایل خیلی زیادی که مطمئنا یک مشاور هم می تونه بر اون صحه بذاره. صحبت خونواده اون با یک مشاور و یک نفر بی طرف بسیار کمک کنندست.
    برای شما آرزوی بهترین ها رو دارم.


 
صفحه 2 از 31 نخستنخست 12345678910111222 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.